روزنامه شهروند با نجفقلی حبیبی فعال اصلاح طلب مصاحبه کرده است.
بخشی از این گفت وگو را می خوانید:
شما در سال ۶۸ عضو شورای بازنگری در قانون اساسی بودید. دورانی که خاطرات بسیاری برای گفتن دارد. خاطره یا بحثی از آن روزها در ذهن دارید؟
در آن دوران ما با آقای مهندس موسوی، عبداله نوری و چند تن دیگر در کمیسیون اجرایی حضور داشتیم و ریاست آن نیز با مقام معظم رهبری بود. شورای بازنگری در دو سطح انجاموظیفه میکرد. کمیتههایی بودند که هرکدام وظیفهای تخصصی داشتند و علاوه برآن، یک صحن علنی هم وجود داشت که تصمیمگیریهای اصلی در آن انجام میشد. روزهایی بود که هرکس مشغول به کار بود و خاطرات زیادی از آنها به جای مانده و حتی کتبی هم درباره آن ایام منتشر شده است، اما به دلیل ازدیاد کارها این امکان وجود نداشت تا متوجه همه اتفاقاتی شویم که در شورا رخ میداد. بسیاری از قوانین نیز در همین اثنا تصویب شد. مثلا ابتدا قرار بود در شورای نگهبان ۱۰ استاد حقوق دانشگاه حضور داشته باشد که درنهایت مصوبه برای حضور ۳نفر بیرون آمد و این رأیگیری در همان شلوغیها انجام شد. ما جمع محدودی هم داشتیم و قادر نبودیم که فضای مجلس را به دست بگیریم. من بهعلاوه آقایان موسوی، هاشمیان، سیدهادی خامنهای با مهندس موسوی، مهدی کروبی، آیتالله موسویخوئینیها و... مرتب بحث و جلسه داشتیم اما حقیقت این است که در اقلیت قرار داشتیم.
این روزها، خبرهای بسیاری درباره بحث پارلمانیشدن نظام ریاستجمهوری کشور شنیده میشود. این موضوع در سال ۶۸ نیز مطرح شده بود؟
در جلساتی که داشتیم، بحثهایی مطرح شد اما در نهایت، نظر جمع به سمت سیستم ریاستی رفت. همان شیوه ریاستجمهوری که امروز مشاهده میکنید. به نظر من دلایل قانعکنندهای برای تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی وجود نداشته و ندارد. حقیقت اینکه نسبت به این موضوع خوشبین نیستم. افرادی که این پیشنهاد را مطرح کرده و توجه رسانهها را به خود جلب میکنند، به نظر نمیرسد که نیت خیرخواهانهای پشت آن داشته باشند. میگویند انتخاب رئیسجمهوری را به عهده مجلس بگذاریم و مردم فقط نمایندگان مجلس را انتخاب کنند.
آنهایی که دنبال چنین چیزی هستند، تصور میکنند تصاحب کرسیهای مجلس سادهتر از ریاستجمهوری است. تبلیغات و اقدامات دیگری که برای کسب کرسیهای مجلس انجام میدهند، موقعیت مناسبتری را برای آنهایی فراهم میکند که در انتخاباتهای گذشته عایدی جز شکست نداشتهاند. به همین علت ترجیح میدهند که در مجلس رقابت کنند و به این طریق ریاستجمهوری را به دست بیاورند. در این وضع انتقال قدرت از اصلاحات به دیگر جناحها راحتتر است. رسیدن به مرحلهای که بتوانیم سیستم پارلمانی را در کشور پیاده کنیم، نیازمند مقدماتی است که باید اجرا شود. همه امور در کشور ما شورایی است. از شوراهای شهر و روستا گرفته تا خبرگان رهبری شورایی.
به نظر شما مشکل از کجاست؟
آنهایی که قانون اساسی را در سال ۵۷ تدوین میکردند، خاطره دیکتاتوری شاه را در ذهن داشتند و تمام تلاش خود را به کار گرفته بودند که همه چیز با رأی مردم تعیین شود. رئیسجمهوری اگر ریاستی نباشد و انتخاب آن مستقیما به عهده مردم نباشد، باعث تضعیف دولتها میشود و لابیگریها کار سادهتری خواهد شد. رئیسجمهوری ضامن و حافظ اجرای قانون اساسی است و اگر این موضوع به خطر افتاد، نتایج خوبی به همراه نخواهد داشت. مشکل امروزی ما این است که مجلس کار خود را به درستی انجام نمیدهد. وظایف مجلس اعم از قانونگذاری و نظارت بر اجرای قانون است. مجلس در این دو مورد عملکرد شایان توجهی نداشته است. در این موارد باید محکم ایستاد. کار نماینده مجلس ساخت مسجد و مدرسه در شهرها و حوزههای انتخابی خود نیست. این وظایف به عهده شوراهاست. نمایندگان مجلس باید کارهای کلانتر و مهمتر کشور را رسیدگی کنند. به جای تغییر سیستم انتخاب رئیسجمهوری باید احزاب را تقویت کرد تا بسیاری از این مشکلات حلوفصل شود. از نظر من بسیاری از آنهایی که به دنبال سیستم پارلمانی هستند، دغدغه دموکراسی ندارند و راهی را میخواهند که اغراض سیاسی خود را به سادگی بیشتری دنبال کنند.