*فقط کافی است کمی به گذشته برگردیم و به یاد بیاوریم که هدف راهبردی آمریکا در قبال ایران ظرف حدود یک سال گذشته چه بوده است؛ آن وقت روشن خواهد شد که سخنان روز پنج شنبه جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی آمریکا در کمیته نیروهای مسلح سنا چه زلزله بزرگی است. کلاپر که رییس جامعه اطلاعاتی آمریکاست، روز پنج شنبه در سنا گفت که عقیده ندارد وارد کردن فشار اقتصادی به ایران از طریق تحریم، کمکی به تغییر رفتار هسته ای و منطقه ای آن خواهد کرد. وی که سخنان او احتمالا گزارشی غیر رسمی از برآورد اطلاعات ملی سال 2011 بوده -برآوردی که مدت هاست آماده شده ولی مقام های آمریکایی از انتشار نسخه طبقه بندی شده آن جلوگیری می کنند- در ادامه می گوید که به همین دلیل توصیه می کند هیچ تحریم جدیدی علیه ایران اعمال نشود. اما این هنوز پایان کار نیست. جمله شگفت انگیز کلاپر تازه بعد از این سر می رسد. او نه تنها می گوید که طرفدار اعمال تحریم های جدید علیه ایران نیست بلکه تاکید می کند برعکس آنچه ممکن است موضع ایران را اندکی نرم تر کند این است که «روابط اقتصادی با آن حفظ شود». بیان این جمله از زبان عالی رتبه ترین مقام اطلاعاتی آمریکا، نه به عنوان نظر شخصی بلکه به مثابه خلاصه ای از برآورد سالانه 16 سازمان عضو جامعه اطلاعاتی آمریکا که مهم ترین سند اطلاعاتی آمریکا محسوب می شود، دارای معانی بی پایانی است که اعتراف رسمی و صریح به شکست پروژه تحریم تنها یکی از آنهاست.
* قطعنامه 1929 که بدون شک شدید ترین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران است در بهار 89 فقط به این دلیل صادر شد که آمریکایی ها احساس می کردند پس از حوادث مابعد انتخابات ریاست جمهوری در ایران استراتژی خود را به طور کامل بازنگری کرده اند و یک دید روشن در این باره در اختیار دارند که «چه چیزی محاسبات ایران را تغییر خواهد داد». این تصمیم چند پیش فرض داشت:پیش فرض اول این بود که آمریکایی ها دریافته بودند تمرکز روی اینکه ایران امکانات یا دانش لازم برای هدفی که پی گیری می کند را به دست نیاورد یک راهبرد اشتباه است چرا که هر چقدر هم محدودیت ها شدید باشد باز ایران راهی برای به دست آوردن آنچه از آن دریغ می شود به دست خواهد آورد.
*پیش فرض دوم آمریکایی ها این بود که محاسبات ایران تغییر پذیر است منتها به این شرط که ایرانی ها احساس کنند اولا فشار سنگینی بر آنها وارد می شود و ثانیا این فشار تصمیم انفرادی آمریکا یا چند کشور متحد آن نیست، بلکه تصمیم دستجمعی همه جامعه جهانی است. پیش فرض سوم- که از همه مهم تر است- این بود که آمریکایی ها احساس می کردند حوادث بعد از انتخابات در ایران، توان نظام اسلامی را برای تصمیم گیری درامور مهم امنیت ملی مختل کرده و قدرت آن برای مقاومت در مقابل فشارها را به طور اساسی کاهش داده است. در نتیجه آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که «بهترین زمان» برای اعمال تحریم علیه ایران را در اختیار دارند و لذا بهتر است ارزیابی خود در اوایل سال 2008 (پس از صدور قطعنامه 1835) را که می گفت تحریم قادر به تاثیرگذاری بر محاسبات ایران نیست ،کنار بگذارند و یک بار دیگر این گزینه را امتحان کنند به این امید که این بار و در اثر شرایط جدید، این گزینه قدیمی به نتایجی متفاوت منجر شود.
*به نظر می رسدحالا بتوان وضع و حال آقای کلاپر را بهتر درک کرد و فهمید که چرا او می گوید از تحریم بیشتر کاری ساخته نیست و تازه تحریم های قبلی را هم باید کنار گذاشت. تحریم ها و فشارها بنا بود محاسبات ایران را عوض کند اما ظاهرا آن چیزی که عوض شده محاسبات آمریکاست!