پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : به نظر ميرسد دستگاه نظارتي دولتي آنقدر غرق در برخي نظارتهاي سياسي بر
رسانههاي غيررسمي است كه يكي از مهمترين زمينههاي تخلف را ناديده
ميگيرند؛ تخلفي كه به مرور زمان تبديل به يك فرهنگ مبتذل و مخرب ميشود.
اين فرهنگ ناهنجار چيزي نيست جز توهين به اقوام و نژادها و اديان و مولفههاي مشابه متمايزكننده انسانها.
البته
اين معضل مختص جامعه ما نيست و شايد هم شدت آن در ايران كمتر از ساير
جوامع باشد، ولي بهطور كلي اگر نتوانيم مانع از رشد آن شويم، دير يا زود
با بحراني مواجه ميشويم كه امنيت و ثبات ما و از آن مهمتر بنيانهاي
اخلاقي ما را در خطر قرار خواهد داد.
در قانون اساسي و قوانين عادي
منع توهينها متوجه اشخاص و مقامات سياسي و نهادهاي مذهبي است و اشارهاي
به نفي توهينهاي نژادي و زباني و قومي نشده است، هرچند بعدها در قانون
مطبوعات چند مورد به اين مجموعه اضافه شد و در برخي آييننامههاي دولتي
نيز بر ممنوعيت اقداماتي كه با تحريك و اختلاف نژادي و استهزاي آنان همراه
باشد تاكيد شده است ولي اين موارد، به معناي منع قانوني و تلقي شدن جرم
نيست.
اگر ٥٠ سال پيش از كسي پرسيده ميشد كه خطرات زيست محيطي براي
ايران چقدر است، افراد اندكي متوجه اين مساله بودند، ولي امروز، حتي
روستاهاي دورافتاده نيز از اين خطر و آلودگي محيط زيست مصون نيستند چه رسد
به شهرهاي بزرگ، زيرا مشكلات اندكاندك بزرگ ميشوند.
مشكلاتي كه در
ابتداي راه، قابل حل و درمان بود در ميانه و پايان راه به معضلات بزرگ و
غيرقابل حل تبديل ميشوند. اگر آلودگيهاي محيط زيستي تبديل به يكي از
مشكلات و مسائل مهم ما شد، به دليل بيتوجهي در گذشته بوده، اكنون نيز
ترديد نبايد داشت كه در سالهاي نهچندان طولاني با مسائل قومي و مذهبي
مواجه خواهيم شد؛ مسائلي كه امروز قابل حل است، ولي معلوم نيست كه فردا هم
قابل حل باشد.
گرههايي است كه امروز با دست و به سادگي قابل باز شدن است ولي معلوم نيست كه فرداي روزگار با دندان هم بتوان بازشان كرد.
در
سال ١٣٨٥، انتشار يك كاريكاتور در روزنامه ايران موجب بحراني امنيتي و ملي
شد، همان موقع طرحي در نفي توهين قومي ارايه شد، ولي در عمل پيشرفتي ديده
نشد، اكنون در مرحله حساستري هستيم.
اين موضوع نه فقط مساله ايران
كه در جهان غرب هم حساسيتهاي خود را دارد. بخشي از علل بحرانهاي امنيتي
غرب ريشه در اين تفاوتهاي قومي و نژادي و مذهبي و ناديده گرفته شدن آنها
يا تحقير و توهين به آنها دارد. متاسفانه در ايران واكنشهاي ما چه در عرصه
حكومتي و چه در عرصه مدني و حتي روشنفكري در اين زمينه بسيار كمرنگ است.
تاسفبارتر
اينكه در گذشته برخي از پيشگامان روشنفكري ما خودشان آتشبيار اين معركه
بودند. چندي پيش يكي از دستاندركاران، اوباما را كاكاسياه ناميد كه آشكارا
توهين نژادي است و اگر در جامعه پيشرفته بود، تبعات سنگيني متوجه او
ميشد.
اكنون هم اختلافات گوناگون با كشورهاي منطقه زمينه را براي
رشد توهينهاي نژادي و قومي در رسانههاي غيررسمي مثل وايبر و وبلاگها
فراهم كرده است. اين اتفاقات در زمينههايي همچون فوتبال كه گروههاي
اجتماعي غيرمسوولتري در آن فعال هستند، بيشتر مشاهده ميشود. براي نمونه
وقتي يك تيم ايراني با يك تيم عربي به ويژه سعودي مسابقه دارد،
رجزخوانيهاي مبتذل خود را آغاز ميكنند.
شعارهاي مبتذلي كه در اين
مورد سر دادند جملگي حكايت از ظرفيت بروز اين بيماري در جامعه ايران دارد.
حتي اگر بخش قابل توجهي از هموطنان ما عرب نبودند، باز هم اين نوع توهينها
خلاف انسانيت و ارزشهاي اسلامي و نيز ارزشهاي يك جامعه متمدن است، چه
رسد به اينكه بخش قابل توجهي از مردم يك استان ايران از اين قوم هستند.
اگر
چه اين نوع رفتارها بيشتر از سوي طبقات محروم جامعه بروز ميكند كه در پي
پوشاندن شكستها و ناكاميهاي خويش هستند، ولي در ادامه ممكن است به يك
ذهنيت فرهنگي تبديل شود و سايرين را هم آلوده كند همچنان كه در ايران تا
حدي شده است.
اين نوع نگرشها در محيطهاي غيرمسوول و بدون نظارت به
سرعت رشد ميكند. به همين دليل است كه محيطهاي ورزشي و استاديومها بيش
از ساير محيطها براي شكلگيري آنها مستعد هستند.
بنابراين پيشنهاد
موكد اين است كه براي مقابله با شكلگيري و رسوب اين فرهنگ و رفتار زننده،
قانون متناسبي در نفي هرگونه تحقير و توهين (غيرشخصي) تدوين و از آن مهمتر
اينكه با قاطعيت اجرا شود.
جامعه ايراني در طول تاريخ خود جامعهاي
متكثر بوده و بايد به همه احترام گذاشت، با اين حال اگر چنين كثرتي هم در
جامعه ايران نبود بايد عليه اين رفتارها موضع گرفت و عاملان آن را مجازات
كرد و بهطور طبيعي و در اقدامات پيشگيرانه، اگر به اسلام معتقديم وجود اين
تفاوتها را براساس آيه شريفه، «انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم
شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم» به فرزندانمان آموزش
دهيم و آن ويژگيها را عامل برتري بر يكديگر ندانيم و اگر هم خود را متمدن
ميدانيم بايد بپذيريم كه يك ارزش قطعي براي شناسايي يك جامعه متمدن از غير
آن ميزان مخالفت آنها با برتريهاي نژادي و... است.
اگر هم فقط قلب
ما براي كشورمان ميتپد باور كنيم كه جامعه ايران در طول تاريخ خود متكثر
بوده و اكنون هم بقاي آن در احترام گذاشتن به اين تكثر است.
منبع: اعتماد