صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۳۷۹۹۴
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۲۰ - ۲۵ شهريور ۱۴۰۰
محمدعلی فروغی و تبار وی به قلم خودش؛
در خاتمه‌ی آن گفت‌وگوها [ناصرالدین] شاه به پدرم گفت: «من از متاخرین میرزا عباس فروغی را از همه بیش‌تر دوست می‌داشتم و چون می‌بینم تو از او بهتر شعر می‌گویی میل دارم همان تخلص را داشته باشی.» این بود که از آن به بعد پدرم «فروغی» تخلص کرد و به این عنوان معروف شد و بعد از وفات او ما فروغی را نام خانواده اختیار کردیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ کیفیت معروف شدن پدرم در نزد ناصرالدین‌شاه داستانی شیرین و از این قرار است:

شاه عشق مفرط به شکار داشت و قسمت مهمی از روزگار او به این کار می‌گذشت. در اوایل اوقاتی که پدرم به طهران آمده و با اعتمادالسلطنه معاشر شده بود شکار مفصلی به طور جرگه برای شاه پیش آمد و تفریحی بسزا کرد. پدرم به ترغیب دوستان قصیده‌ای برای آن واقعه سرود و اعتمادالسلطنه یا دیگری آن را تقدیم کرد. شاه شعرشناس بود و طبع شعر نیز داشت، چنان‌که اشعاری از او در دست است. قصیده‌ی پدرم را که مطلعش این است: «شست ملک به جرگه ندیدی چه کار کرد/ یک گله صید را به خدنگی شکار کرد» پسندید و بسیار تحصین کرد و گفت: «گوینده‌ی این قصیده را میل دارم ببینم، به حضور من بیاورید.» اعتمادالسلطنه این نتیجه را انتظار نداشت و چون مایل نبود پدرم شاه‌شناس باشد سعی کرد شاه را از این خیال منصرف کند و دوستان درباری را نیز با خود همراه کرد و خواستند به ذهن شاه بدهند که این شخص قابل نیست به حضور بیاید. اصرار کرد و گفت: «من همه چیز را از شما بهتر می‌شناسم. جواهر خوب، شمشیر خوب، شعر خوب و آدم خوب را هم از شما بهتر می‌شناسم. البته او را به حضور من بیاورید.» ناچار شدند.

و پدرم نقل می‌کرد: «چون به حضور رفتم و مرا دید اول این عبارت را گفت: "این‌ که آدم حسابی است" و من که از قضایا آگاه نبودم آن وقت ندانستم شاه این سخن را برای چه گفت. پس از آن بنا کرد به من ملاطفت کردن و اشعار را تحسین نمودن و به قدری اصرار کرد که درباریان با آن‌که مرا نمی‌شناختند، برای هم‌آواز شدن با شاه هر یک چیزی در حق من گفتند و اظهار معرفت کردند و پس از آن مجلس همه میل به آشنایی با من ظاهر نمودند.»

در خاتمه‌ی آن گفت‌وگوها شاه به پدرم گفت: «من از متاخرین میرزا عباس فروغی را از همه بیش‌تر دوست می‌داشتم و چون می‌بینم تو از او بهتر شعر می‌گویی میل دارم همان تخلص را داشته باشی.» این بود که از آن به بعد پدرم «فروغی» تخلص کرد و به این عنوان معروف شد و بعد از وفات او ما فروغی را نام خانواده اختیار کردیم.

ادامه دارد...

 

منبع: خاطرات محمدعلی فروغی به همراه یادداشت‌های روزانه از سال‌های ۱۲۹۳ تا ۱۳۲۰، به خواستاری ایرج افشار، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ سوم، ۱۳۹۸، صص ۲۶ و ۲۷. (رساله‌ در سرگذشت خود و پدر).