صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۳۷۵۰۲
تاریخ انتشار: ۵۲ : ۲۱ - ۲۲ شهريور ۱۴۰۰
روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛
مولفین فارسنامه‌ی ناصری و خرموجی در همان موضع پس از ایراد این واقعه می‌نویسند که: بحرین تا اواخر دولت زند و اوایل سلطنت قاجار در تحت حکم‌رانی والی فارس بود و مولف فارسنامه‌ی خورموجی گوید در هر سال دوازده هزار ریال فرانسه که شش هزار تومان باشد پس از وضع مخارج حکم‌رانی از مالیات بحرین به خزانه‌ی ایران می‌رسید و مولف فارسنامه‌ی ناصری می‌نویسد که تا اواخر دولت زندیه در تصرف شیخ نصرخان بوشهری بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ یک نفر از مبلغین عیسوی مقیم اصفهان که در زمان شاه سلطان حسین یعنی از ۱۱۰۵ تا ۱۱۳۵ و در فتنه‌ی افغان یعنی از سال ۱۱۳۵ تا ۱۱۴۲ در آن شهر بود و کتابی به زبان لاتینی نوشته و بعد به ترکی ترجمه کرده‌اند و از ترکی به توسط عبدالرزاق بیک مفتون دنبلی از ادبای ایران در زمان فتحعلی‌شاه به فارسی ترجمه شده و در ج ۲ «منتظم ناصری» (ص ۲۵۱) چاپ کرده‌اند در وقایع زمان شاه سلطان حسین پس از ذکر شکست سپاه ایران در قندهار از میرویس می‌نویسد: لطفعلی‌خان خویش اعتماد‌الدوله لگری را برای رفتن به قندهار مناسب دیدند و به ساختگی کار می‌کرد که از جانب بحرین فریادچی آمده تظلم نمود که چند سال پیش از این، از جانب امام مسقط جزیره‌ی بحرین را گرفته ضبط کردند و اکنون دست تعدی به بندرعباس گشاده‌اند خان مزبور این سفر را بی‌غائله‌تر دید به قندهار گزیده بعضی مناسب ندانسته بالاخره به سمت بحرین سفری شد چون تدارک آذوقه به جزیره خواستند کشید کشتی نداشتند از دولت پرتغال سفینه به اجرت خواستند و آن مبلغی خطیر می‌شد و قریب پنجاه هزار لشکر قزلباش به بندرعباس رسیدند و در ساحل بحر آرمیدند قپودان [دریاسالاران] دولت پرتغال کشتی‌ها را آورده و در کنار دریا صف کشیدند و اجرت آن را خواستند، لطفعلی‌خان فکر کرده گفت این‌قدر وجه به دولت پرتغال دادن برای اجرت کشتی صلاح دولت شاه نیست و بحرین به این‌قدر وجه نمی‌ارزد و این را، به مهمی از این واجب‌تر صرف باید کرد و همین وجه را اگر به امام مسقط دهیم بحرین را به ما پس خواهد داد اصلح صلح است، قپودان پرتوغال چون دید که وجه نمی‌رسد کشتی‌ها را برگردانید و سایر قزلباش بی‌نیل مقصود برگشتند.

مولفین فارسنامه‌ی خرموجی و فارسنامه‌ی ناصری هم در موضع سابق‌الذکر می‌نویسند شیخ جباره عرب هوله چون ضعف دولت صفوی را حس کرد طغیان ورزید و خود را مالک بحرین شمرد.

پس از این واقعه بنا بر گفته‌ی مولف «تاریخ جهان‌گشای نادری» (چاپ اول، ورق ۷۱) در زمانی که محمدتقی‌خان، بیگلربیگی فارس، در جلگه‌ی مغان رخصت بازگشت به فارس یافت نادرشاه برای استخلاص و انتزاع بحرین که چند سال بود در تصرف شیخ جباره هوله مانده بود به زبان خود تاکید بلیغ کرد، محمدتقی‌خان پس از ورود به شیراز فوجی از سپاه فارس را به قلعه‌ی نادریه به عزم تسخیر بحرین پیش از خود فرستاد و خود نیز به شرف حرکت درآمد چون پیش از وصول بیگلربیگی، شیخ جباره عازم مکه شده بود و قلعه را به نایب خود سپرده نایب مزبور پس از جنگ‌های متمادی تاب نیاورد و قلعه را تسلیم کرد و گریخت و محمدتقی‌خان قلعه را متصرف شد و کلید آن را به درگاه نادرشاه فرستاد در ازای این خدمت خلعت گرفت و ولایت بحرین ضمیمه‌ی قلمروی حکم‌رانی وی شد.

مولفین فارسنامه‌ی ناصری و خرموجی در همان موضع پس از ایراد این واقعه می‌نویسند که: بحرین تا اواخر دولت زند و اوایل سلطنت قاجار در تحت حکم‌رانی والی فارس بود و مولف فارسنامه‌ی خورموجی گوید در هر سال دوازده هزار ریال فرانسه که شش هزار تومان باشد پس از وضع مخارج حکم‌رانی از مالیات بحرین به خزانه‌ی ایران می‌رسید و مولف فارسنامه‌ی ناصری می‌نویسد که تا اواخر دولت زندیه در تصرف شیخ نصرخان بوشهری بود.

مولف مفاتیح‌الادب (ص ۶) گوید در ۱۱۵۱ سیف پسر سلطان‌ امام مسقط به بحرین آمد و آن‌جا را متصرف شد و اهالی را شش روز قتل‌عام کرد، در سال ۱۱۵۲ محمدتقی‌خان و کلبعلی‌خان از سوی نادرشاه مامور به سرکوبی سیف پسر سلطان شدند و به مسقط رفتند و او را کشتند و نیابت حکومت بحرین را به شیخ غبث و شیخ ناصر سپردند و پس از وفات آن دو برادر، شیخ معز حکم‌رانی بحرین یافت.

لرد کرزن (ج ۲ – ص ۲۳۲) می‌نویسد: در اوایل قرن گذشته (یعنی قرن نوزدهم) شیخ نصر که شخص معتبری بود قدرت و تمول بسیار یافت و در تمام سلطنت کریم‌خان (۱۱۶۳-۱۱۹۳) در قدرت باقی ماند و بحرین و بوشهر و قسمت عمده‌ی دشتستان به دست او بود و کشتی‌های بسیار داشت که با آن‌ها با مسقط و هندوستان تجارت می‌کرد و نیز دسته‌ای قشون از اعراب داشت و نژاد اسب را در خلیج‌فارس اصلاح کرد و چون مُرد ثروتی که به دو میلیون لیره بالغ می‌شد برای پسرش گذاشت، پسر وی که همان اسم پدر را داشت بنا بر وصایای پدرش با لطفعلی‌خان زند وفاداری کرد و وی را به سلطنت نشاند با آن‌که پیش از آن بعضی نقارها [گفت‌وگوها] در میان بود، در اوایل قرن حاضر شیخ عبدالرسول پسر شیخ نصر دوم حاکم بوشهر بود اما ضعف نفس وی فتحعلی‌شاه را بر او مسلط کرد.

پس از آن ویلسن (ص ۲۴۵) می‌نویسد: در سال ۱۱۹۳ (۱۷۷۹ م) پس از فوت کریم‌خان اعراب عتوبی بر بحرین دست یافتند، امرای جزء خلیج‌فارس از ترس نادرشاه به جای خود نشسته بودند ولی پس از او شروع به کشمکش با یکدیگر کردند تا این‌که در سال ۱۱۹۸ (۱۷۸۳ م) طایفه‌ی عتوبی به یاری قبایل صباح بر بحرین مسلط شدند. مولف «مجموعه معاهدات دولت انگلستان» پس از ذکر همین واقعه گوید: از آن‌گاه تاکنون تسلط عتوبی‌ها در بحرین به جای خود مانده گاهی نسبت به حکومت مسقط، زمانی نسبت به وهابیان و گاهی نسبت به دولت عثمانی و زمانی هم نسبت به دولت ایران اظهار انقیاد کرده‌اند.

مولف مفاتیح‌الادب (ص ۶) گوید: در سال ۱۱۹۷ آل عتوب و قطر و زیاره طغیان کردند و شیخ نصر به جنگ ایشان رفت و شکست خورد و به بوشهر باز آمد و از شیراز یاری خواست و چون امور ایران پریشان بود کسی به درخواست او وقعی نگذاشت و احمد بن محمد نواده‌ی خلیفه چون بحرین را خالی یافت آمد و بلامانع وارد بحرین شد و عیال و اطفال شیخ نصر را با کشتی مخصوص به بوشهر فرستاد. سپس احمد در سال ۱۲۱۰ درگذشت و از او پنج پسر مانده: سلمان و عبدالله و خلیفه و دو پسر صغیر، پس از فوت احمد پسر او سلیمان بحرین و قطر را متصرف بود ولی بیش‌تر ساکنِ قطر بود و کمتر به بحرین می‌رفت.

دایره‌المعارف بریطانیکا آمدن این طوایف را در سال بعد ۱۱۹۹ (۱۷۸۴ م) می‌نویسد و گوید که این قبایل در شبه‌جزیره‌ی عربستان حکومت داشتند و در سال ۱۲۶۷ (۱۸۵۰ م) ترک‌ها ایشان را از آن دیار بیرون کردند. مولف فارسنامه‌ی خورموجی گوید: در سال ۱۲۰۹ طایفه‌ای از اعراب بنی عتبه شامل بر چهار هزار خانوار از عربستان به بحرین آمدند و بر آن‌جا مسلط شدند احمد نام پیشوای ایشان تا زنده بود بر آن دیار تسلط داشت و پس از وی عبدالله بن احمد، مولف فارسنامه‌ی ناصری این واقعه را در سال ۱۲۱۰ ضبط کرده و گوید شیخ نصرخان با تنفگ‌چی دشتستانی از بحرین به بوشهر آمد.

مولف خلیج‌فارس گوید (ص ۱۹۷) که: در اوایل قرن نوزدهم لحسا و بحرین و قسمتی از عمان به تصرف وهابیان درآمد و حتی بین‌النهرین و شامات را هم تهدید می‌کردند و در سال ۱۲۱۵ (۱۸۰۰ م) قطیف را متصرف شدند.

مولف مفاتیح‌الادب گوید (ص ۹): در سال ۱۲۱۵ سید سعید، امام مسقط، به بحرین رفت و پس از جنگ‌های سخت آن جزایر را گرفت و سلمان بن احمد به قطر و زیاره فرار کرد و سید سعید حکومت بحرین را به برادر خود سالم سپرد و وزارت وی را به محمد بن خلیفه داد و دویست غلام کارآزموده‌ی [ناخوانا] نزد ایشان گذاشت و کشتی کرلین را مامور پاسبانی ایشان کرد و خود بازگشت، در آن زمان شیخ نصر از بوشهر به بحرین رفت و در خدمت سالم مشغول شد. در سال ۱۲۱۶ سلمان جمع کثیری فراهم کرد و ناگهان به بحرین رسید و آن‌جا را گرفت  و سالم و ملازمین وی به مسقط و شیخ نصر به بوشهر بازگشتند.

چون مزاحمت رحمه و امام نجد برطرف شد دو برادر سلمان و عبدالله بحرین را در میان خود قسمت کردند ولی عاقبت کدورتی در میان ایشان افتاد چنان‌که سال‌ها یکدیگر را ندیدند.

ادامه دارد...

منبع: اطلاعات، شنبه ۵ شهریور ۱۳۱۱