پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ مولفین فارسنامهی خورموجی و ناصری بر آناند که خواجه معینالدین فالی به فرمان اللهوردیخان جزایر مزبور را متصرف شد و تا آخر زمان صفویه حکمرانی بحرین از جانب دربار اصفهان به شیخ جباره هوله از عربهای لارستان سپرده بود.
در «مجموعه معاهدات دولت انگلیس» مسطور است که بحرین در زمان آلبوکرک به دست پرتغالیها افتاد و تا سال ۱۰۳۳ (۱۶۲۲ م) به دست آنها بود تا اینکه ایرانیان ایشان را از آن دیار بیرون کردند.
مولف «خلیجفارس» (ص ۲۴۵) همین دو نکته را تاکید کرده و مینویسد: از زمان تصرف پرتغالیان بر بحرین اطلاعی نیست همینقدر میدانیم که در سال ۹۲۸ (۱۵۲۱ م) مردم بحرین بر پرتغالیها و ایرانیان شوریدند و عامل پرتغالی را کشتند، چند سال بعد دوباره پرتغالیها سپاهی فرستادند و بر آن جزایر مسلط شدند. از اینجا پیداست که مدت تسلط پرتغالیها بر آن جزایر پیوسته نبوده و گاهی از دست ایشان بیرون رفته و در این مدت همواره ایرانیان در آن نواحی مسلط بودهاند و در حکومت با پرتغالیها شرکت داشتهاند.
لرد کرزن در کتاب معروف خود به اسم «ایران و مسئله ایران» (ج ۲ ص ۴۵۷) مینویسد: تاریخ بحرین از زمانِ بیرون کردن پرتغالیها به دست ایرانیان در سال ۱۰۳۲ (۱۶۲۲ م) تاکنون همواره در تغییر و تبدیل بوده و علت آن هم طمع ملل اطراف آن جزایر بوده است و این خود بهترین گواه است که از آن به بعد هر دولت دیگری که نسبت به بحرین حرفی داشته محق نبوده است.
پس از آن با لحنی که خاص به اوست و در تمام عالم در زمان حیات وی معروف بود میگوید: در تمام زد و خوردهایی که برای سلطه بر خلیجفارس، عربها و ایرانیان و ترکان با هم داشتند همه دیدگان خود را به بحرین دوخته بودند و هرکس که فاتح میشد نخستین غنیمتی که به دست میآورد همین جزیره بود (!) این هوا و هوسهای خودخواهانه را فقط دخالت دولت انگلیس بالمره کوتاه کرد. دولت انگلستان عهدنامهای با بحرین بست و بنا بر آن عهدنامه همیشه کوشید که مردم بحرین این عهدنامه را مراعات کنند و در قبال آن سعی داشت استقلال این جزیره را در برابر مهاجمات بیگانه نگاه دارد پس از بیرون کردن پرتغالیها ایرانیان مدت مدیدی در بحرین حکومت کردند.
همان مولف (ص ۴۱۹- ج ۲) مینویسد: پرتغالیها در ۱۰۳۵ (۱۶۲۵ م) عهدنامهای با شاه عباس بستند که بنا بر آن تمام متصرفات خود را در سواحل خلیج پس دادند و فقط مغاص [محل صید] مروارید بحرین را به دست خود نگاه داشتند.
در دایرهالمعارف بریطانیکا آمده است که: پس از خروج پرتغالیها بحرین همواره موضوع نزاع در میان ایرانیان و عربها بود.
مولف مفاتیحالادب بازگرفتن بحرین را از پرتغالیها در سال ۱۰۳۹ نوشته است (ص ۵).
مولف «منتظم ناصری» (ج ۲ ص ۱۸۳) در وقایع سال ۱۰۴۳ مینویسد: [ناخوانا] سلطان حکمران بحرین به حضور شاه صفی آمد و شمشیر امیرتیمور گورکان را که در آن نواحی به دست آورده بود تقدیم خدمت شاه صفی کرد. مولف مفاتیحالادب به این مطلب میافزاید که هدایای چند آورد که از آن جمله این شمشیر بود و دوباره خلعت حکومت بحرین پوشید و بازگشت.
فزونی استرآبادی مولف کتاب «بحیره» مینویسد (ص ۵۸۶): به تاریخ ۹۱۳ فرنگان پادشاه پرتگال بندر هرمز را تصرف نمودند ملک بندر جرون یعنی؛ هرمز سلغر شاه بن تورانشاه بود، پادشاه هرمز، مطیع پادشاه پرتگال شد و فرنگان آن بندر را داشتند و زیادتی میکردند بر اهل اسلام تا به تاریخ ۱۰۱۰ به فرمودهی شاه والاجاه، شاه عباس، اللهویردیخان حاکم فارس و مردم او و جمیع بنادر جبراً و قهراً هرمز را از فرنگان گرفتند. به تاریخ ۱۰۴۷ که راقم حروف به کارِ نوشتن بحیره بود هرمز به استعدادِ تمام به دست لشکر قزلباش بود تا بعد چه واقع شود.
مولف «مفاتیحالادب» (ص ۶) بر آن است که در سال ۱۰۷۷ مردم بحرین از تعدی باباخانسلطان به ستوه آمدند و به دربار صفویه شکوه بردند باباخان منفصل شد و زمانسلطان پسر قزلخان را که ماموریت سیستان داشت به حکومت بحرین فرستادند و سپس گوید در سال ۱۱۱۳ مهدیقلیخان از حکومت آن دیار منفصل شد و قزاقسلطان حکمرانی یافت.
مولف «خلیجفارس» گوید: (ص ۱۷۳-۱۷۴) در زمان شاه سلطان حسین که از ۱۱۰۵ تا ۱۱۳۵ پادشاهی کرده است پادشاه عمان سلطان ابن سیف ناتوانیِ دربار ایران را غنیمت شمرد و بحرین را تصرف کرد و در ۱۱۲۳ (۱۷۲۰ م) عربهای مسقط نیز بعضی از جزایر ایران را گرفتند.
اما در زمان نادرشاه قشون ایران عمان را متصرف شد و بحرین نیز تا ۱۱۹۸ (۱۷۸۳ م) به دست ایران بود و در آن سال اعراب عتوبی آن را از ایران گرفتند. پس از آن اندکی بعد (ص ۱۷۴) مینویسد: در سال ۱۱۳۱ (۱۷۱۸ م) اعراب مسقط به بحرین حمله بردند و آنجا را گرفتند لیکن مردم جزیره هرچه بودند از آنجا بیرون رفتند و این سال آخرین مرحلهی حکومت ترکها بر بحرین بود.
همین مولف جای دیگر (ص ۲۴۵) مینویسد: در سال ۱۷۱۸ (۱۱۳۱ م) سلطان ابن سیف پادشاه عمان به بحرین حمله برد و اندکمدتی آنجا را در تصرف خویش داشت و در اواسط قرن هیجدهم بحرین به دست اعراب هوله که پیش از این قدرتی داشتند و امروز هم قسم اعظم ساکنین آن جزایرند افتاد ولی چون ایشان پیوسته با یکدگر در جدال بودند ایرانیان به آسانی بر آنها چیره شدند و دوباره بر بحرین مسلط گشتند.
در دورهی صفویه جزایر بحرین از هر حیث مانند یکی از ایالات ایران بوده است و در تمام مظاهر تمدن ایران شرکت داشت مخصوصا همان نفوذ و انبساطی که مذهب شیعه در تمام اقطار ایران یافته بود در بحرین هم داشت و حتی پیش از آن در زمان سلطهی پرتغالیها هم مردم بحرین شیعهی متعصب بودهاند چنانکه مجلسی در کتاب «بحارالانوار» مینویسد که: چون بحرین به تصرف پرتغالیها درآمد کسی از مسلمانان را بر آن حکمرانی دادند و آن حاکم سنی متعصب بود و وزیری داشت از وی متعصبتر و برای اینکه مردم جزیره را در مذهب مجاب کند روزی اناری با خود آورد که بر آن کلمهی توحید و رسالت و نام سه خلیفه به شکل برجسته بر پوست انار به حال طبیعی نقش بسته بود و آن را دلیل بر حقانیت خلفا دانست و زاهدی به نام محمد بن عیسی چون آن حال بدید دانست که وزیر خدعهای کرده و قالبی از گل ساخته و این کلمات را مقعر بر آن کنده است و انار را در آن گذاشته و اینک انار رسیده و آن کلمات بر پوست آن منقوش شده است. نزد حاکم رفت و آن خدعه را ثابت کرد و رفع مزاحمت از مردم جزیره شد.
ادامه دارد...
اطلاعات: پنجشنبه ۳ شهریور ۱۳۱۱