صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۶۵۶۷۲
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۲۳ - ۱۵ اسفند ۱۴۰۰
مامور اطلاعاتی سیا: در اواخر عمرش آدمی مذهبی شده بود... وقتی که می‌خواست با بازجویی ما مخالفت کند به مذهب متوسل می‌شد. اغلب اوقات وقتی روی موضوعاتی دست می‌گذاشتیم که نمی‌خواست درباره‌شان صحبت کند، نگاهی به اطراف می‌انداخت و می‌گفت: «نگهبان کجاست؟ فکر می‌کنم وقت نماز است.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ فکر می‌کردم که زیر و بم زندگی دیکتاتور عراق را می‌دانم، ولی معلوم شد که چنین نیست. این قضیه هم‌چنین باعث شد تا درباره‌ی ارزیابی‌های پزشکان و روان‌شناس‌هایی که با آن‌ها در سیا کار کرده بودم پرسشی مطرح کنم. سال‌ها بود که می‌شنیدیم صدام از کمردرد رنج می‌برد که باعث ناراحتی زیاد او شده است. صدام مثل خیلی از آدم‌ها، در سن شصت سالگی دچار گرفتگی کمر شده بود، ولی بر خلاف ارزیابی متخصصان پزشکی ما در شرایط بسیار بهتری قرار داشت. یادم می‌آید راننده‌اش، سمیر، می‌گفت که صدام بنیه‌ای قوی داشت و هنگامی که پای دویدن پیش می‌آمد همراهانش به غرولند کردن می‌افتادند. صدام با وجود برخی مشکلات ناشی از پروستات و فشار خون بالا – که برای مردی به سن او طبیعی بود – آدمی سالم بود. با وجود این تا حدودی ترس بیمارگونه داشت. مدام از سلول چوبی‌اش شکایت داشت؛ ادعا می‌کرد که به چوب حساسیت دارد. احتمالا احساس ناخوشی می‌کرد، چون زندان تاریک و در عراق فصل زمستان بود، فصل نم و رطوبت. راستش را بخواهید همه‌ی ما تا حدودی احساس کسالت می‌کردیم.

کادر پزشکی در سیا هم‌چنین گفته بودند که صدام خوردن گوشت قرمز و سیگار کشیدن را کنار گذاشته است. وقتی از صدام پرسیدم آیا سیگار را ترک کرده است، خندید گفت: «نمی‌دانم این اطلاعات را از کجا گرفته‌ای، ولی کاملا غلط هستند.» ادامه داد، هرکسی که مدتی با او سر کرده باشد، می‌داند که عاشق سیگار کشیدن است و روزی چهار نخ سیگار دود می‌کند. صدام بعد با شیطنت پرسید که آیا سیگار همراهم هست. به او گفتم: «متاسفانه سیگار نمی‌کشم.» به نظرم سرخورده شد. هم‌چنین گفت که گوشت قرمز می‌خورد. دوباره درباره‌ی اعتبار معاینات پزشکی از راه دور دچار تردید شدم.

سال‌ها بعد کار‌هایی را درباره‌ی کیم جونگ ایل انجام دادم، و پزشکان در سیا تقریبا همان چیز‌هایی را درباره‌ی کیم گفتند که پیش‌تر درباره‌ی صدام گفته بودند.

از برخی جهات، شرایط صدام در زندان شبیه افراد بازداشتی در زمان ریاست‌جمهوری‌اش بود. لزوما هر جایی نمی‌توانست برود. بیست‌وچهار ساعت شبانه‌روز و هفت روز هفته تحت مراقبت نگهبان‌ها بود. اگر چیزی می‌خواست، باید تقاضا می‌داد – اگرچه با وضعیتی که در آن قرار داشت بسیاری از تقاضاهایش رد می‌شد. [چند سطر نقطه‌چین]از محافظانش می‌پرسید که ساعت چند است. می‌خواست بداند چه وقت روز است تا نماز روزانه‌اش را اقامه کند. بسیاری از ما فکر می‌کردیم که این نوعی نمایش قدرت است – این‌که صدام به دین‌داری تظاهر می‌کرد تا بتواند به روزمرگی‌اش فائق آید. این حقیقت نداشت. یکی از نکات جالبی که درباره‌ی صدام آموختم این بود که در اواخر عمرش آدمی مذهبی شده بود. او وهابی یا جهادی نبود.

انگیزه‌های مذهبی‌اش هم از برخی پیوند‌های مخفیانه‌اش با القاعده نشأت نمی‌گرفت. فکر می‌کنم تنها در غروب عمرش بود که مذهب به امری بسیار مهم در زندگی‌اش تبدیل شد. این تصمیمی بسیار شخصی بود. اما وقتی که می‌خواست با بازجویی ما مخالفت کند به مذهب متوسل می‌شد. اغلب اوقات وقتی روی موضوعاتی دست می‌گذاشتیم که نمی‌خواست درباره‌شان صحبت کند، نگاهی به اطراف می‌انداخت و می‌گفت: «نگهبان کجاست؟ فکر می‌کنم وقت نماز است.»

ادامه دارد...

منبع: جان نیکسون، «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیس‌جمهور»، تهران: ترجمه‌ی هوشنگ جیرانی، کتاب پارسه، چاپ شانزدهم، ۱۴۰۰، صص ۱۰۴ و ۱۰۵.