صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۴۹۳۵۱
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۲۲ - ۰۵ آذر ۱۴۰۰
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامه‌ی فکاهی «گل زرد» در دوره‌ی احمدشاه؛
خانم آلمانی آقای جمال‌زاده از محبوبیت شوهر خود استفاده کرد و دستور داد که هرکس می‌خواهد تخته بازی کند باید یک طرف بازی شوهر من باشد و اِلا حق بازی کردن را ندارد. در صورتی که این دستور خلاف عرف بود و معمول این است که باید دو نفر با هم بازی کنند و هرکس باخت بلند شود و شخص دیگری به جای او بنشیند و با آن کسی که برده است بازی نماید. ولی این خلاف معمول قابل تحمل بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ [...] بعد از تعطیل روزنامه‌ی «گل زرد» نفس راحتی کشیدم. روزنامه‌نویسی از هر کاری در دنیا مشکل‌تر است. مدیر روزنامه در آنِ واحد باید چندین مسئولیت خطیر را بر عهده گیرد مسئولیت نشر روزنامه، مسئولیت در مقابل وجدان که قدمی بر خلاف صواب و بر خلاف صواب و بر خلاف رضای خدا و خلق خدا بر ندارد و مسئولیت در مقابل دستگاه و دولت که جان مدیر روزنامه را به لب می‌رساند. [...]

اول کار که کردم یک سفر به اروپا رفتم. در آن زمان یعنی چند سال بعد از جنگ بین‌المللی اول هنوز وسیله‌ی هوایی نبود ناچار از تهران به وسیله‌ی اتوبوس به بندر پهلوی و از بندر پهلوی به وسیله‌ی کشتی روسی به باکو رسیدم. از باکو در مدت دو شبانه‌روز به وسیله‌ی راه‌آهن وارد مسکو گردیدم از مسکو مجددا با راه‌آهن خود را به شهر بزرگ و جالب توجه به برلن رساندم. شهر برلن یکی از بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین شهرهای جهان است و هر مسافر تازه‌وارد را زیر تاثیر جلال و شکوه خود قرار می‌دهد. از برلن به شهر بزرگ پاریس عزیمت نمودم و پس از مدت سه ماه به ایران مراجعت کردم.

موقعی که در خیابان سیروس مقابل گاراژ ایستاده بودم و منتظر حرکت اتوبوس به طرف بندر پهلی بودم هادی اشتری که کارمند وزارت دارایی بود از آن‌جا عبور نمود و چون مرا با چمدان در مقابل گاراژ دید از من پرسید: «آیا به مسافرت می‌روید؟» جواب دادم: «منتظر اتوبوس بندر پهلوی هستم. از آن‌جا به طرف مسکو خواهم رفت.» فورا از جیب خود نامه‌ای را درآورد و چند سطر آن را برای من خواند. نامه از طرف شاهزاده عباس‌میرزای دولتشاهی، مستشار سفارت ایران در مسکو، بود و نوشته بود که «مدت یک هفته است که ما در این‌جا رنگ گوشت و کرده و پنیر و تخم‌مرغ و سبزی‌جات و میوه را ندیده‌ایم و خوراک ما منحصر است به برنج آب‌پز با نان.» هادی اشتری گفت: «در این صورت چرا به روسیه می‌روید؟» خوب است که نقشه‌ي خود را تغییر بدهید.

اولا از مندرجات نامه تعجب کردم زیرا روسیه بزرگ‌ترین کشور فلاحتی است. ثانیا جواب دادم که «من برای مدت کمی در مسکو خواهم ماند تا در آن‌جا طبیب امراض کلیه را ملاقات نمایم و بعد به آلمان و فرانسه خواهم رفت لذا نقشه‌ی مسافرت را نمی‌توانم تغییر دهم.»

[...] با اتوبوس به بندر پهلوی رسیدم و خود را آماده‌ کردم که روز بعد موقع ظهر با کشتی شوروی به طرف باکو حرکت کنم.

روز بعد موقعی که سوار کشتی شدم اتفاقا آقای سید محمدعلی‌ جمال‌زاده نویسنده‌ی معروف و عالی‌مقام نیز به اتفاق خانم آلمانیِ خود جزو مسافرین کشتی بودند و می‌خواستند از طریق روسیه به کشور سوئیس عزیمت نمایند. از آشنا شدن با جمال‌زاده کمال افتخار و مسرت روی داد و آن را به فال نیک گرفتم.

یکی از روسای وزارت خارجه‌ی ایران که نام او را در خاطر ندارم و هم‌چنین سرلشکر حبیب‌الله شیبانی نیز جزو مسافرین کشتی بودند.

صفای روح و شخصیت آقای جمال‌زاده عموم مسافران را تحت تاثیر قرار داد و به واسطه‌ی وجود او در کشتی به عموم مسافران خوش گذشت.

عده‌ای از مسافران گرامافون خود را به کار انداختند و عده‌ای هم سرگرم بازی تخته‌نرد شدند. خانم آلمانی آقای جمال‌زاده از محبوبیت شوهر خود استفاده کرد و دستور داد که هرکس می‌خواهد تخته بازی کند باید یک طرف بازی شوهر من باشد و اِلا حق بازی کردن را ندارد. در صورتی که این دستور خلاف عرف بود و معمول این است که باید دو نفر با هم بازی کنند و هرکس باخت بلند شود و شخص دیگری به جای او بنشیند و با آن کسی که برده است بازی نماید. ولی این خلاف معمول قابل تحمل بود.

ادامه دارد...

منبع: سپید و سیاه، شماره‌ی ۱۲ (۹۹۲)، چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۵۱، صص ۲۴ و ۴۱.