صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۲۷۴۸۵
تاریخ انتشار: ۳۹ : ۲۲ - ۲۱ تير ۱۴۰۰
خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
فروهر که جوان رشید و شجاعی است، از اولین لحظه‌ی دستگیری با حاضرجوابی‌های خود مامورین را متحیر ساخته حتی ضمن بازجویی‌هایی که مرتبا در زندان از او به عمل می‌آمد چنان خون‌سردی و رشادتی از خود ظاهر می‌ساخت که باورکردنی نبود. فروهر در زندان با دشمنان سابق خود، یعنی افراد منتسب به احزاب چپ به قدری خون‌گرم و صمیمی بود که حد نداشت و غالبا افراد چپی به یکدیگر می‌گفتند: «قبل از این جریان ما فروهر را یک موجود خشن و بی‌عاطفه تصور می‌کردیم.» هر وقت عده‌ای از زندانیان جدید به زندان وارد می‌شدند فروهر میان آن‌ها می‌گشت تا به قول خودش «اهل بیت» خود را پیدا کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ با سایر زندانیان لشگر ۲ آشنا شوید

به غیر از وکلا و وزرای سابق، عده‌ای جوان از پانزده تا سی سال نیز در اطاق عمومی به سرمی‌بردند مابین این‌ها محصل، کارگر، و کاسب نیز دیده می‌شود، پنج ماه است که این عده را به جرم پخش اوراق مضره و تشکیل حوزه‌ی حزبی به زندان انداخته‌اند.

عده‌ای از اعضای حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم هم مدت‌هاست با این جوانان هم‌زندان هستند، بر خلاف انتظار این‌ها با یکدیگر خیلی صمیمی و یک‌رنگ هستند.

داریوش فروهر رهبر حزب پان‌ایرانیسم و میرعبدالباقی عضو این حزب و هم‌چنین دکتر حسن نظمی صاحب‌خانه‌ی فروهر را که ضمنا با او قوم و خویش نزدیک هم بود به این زندان آورده بودند.

در بدو ورود، زندانیان از راه شوخی اسم دکتر نظمی را دکتر مباشر گذاشتند زیرا این دومین صاحب‌خانه‌ای بود که به جرم مهمان‌نوازی به زندان می‌آمد.

فروهر که جوان رشید و شجاعی است، از اولین لحظه‌ی دستگیری با حاضرجوابی‌های خود مامورین را متحیر ساخته حتی ضمن بازجویی‌هایی که مرتبا در زندان از او به عمل می‌آمد چنان خون‌سردی و رشادتی از خود ظاهر می‌ساخت که باورکردنی نبود.

فروهر در زندان با دشمنان سابق خود، یعنی افراد منتسب به احزاب چپ به قدری خون‌گرم و صمیمی بود که حد نداشت و غالبا افراد چپی به یکدیگر می‌گفتند: «قبل از این جریان ما فروهر را یک موجود خشن و بی‌عاطفه تصور می‌کردیم.»

هر وقت عده‌ای از زندانیان جدید به زندان وارد می‌شدند فروهر میان آن‌ها می‌گشت تا به قول خودش «اهل بیت» خود را پیدا کند. از اهل بیت فروهر فعلا یکی دو نفر یکی همان میرعبدالباقی و دیگری علی ماهرانی در زندان بی‌سیم به سر می‌برند.

از چپی‌های معروف، دو نفر: یکی سیامک جلالی و دیگری دکتر تقی رضوی در این‌جا هستند. جلالی صبح‌ها بلند می‌شود و افراد اطاق عمومی را به ورزش دسته‌جمعی وامی‌دارد. افراد حزب پان‌ایرانیسم نیز در این مورد به او اقتدا می‌کنند.

یک روز قبل از این‌که جلالی را نزد ما بیاورند اطلاعات هفتگی درباره‌ی او نوشته بود که «خانمش دختری زاییده و اسم او را دختر حزب گذاشته» ولی بر خلاف پیش‌بینی اطلاعات هفتگی، دختر حزب روز دوشنبه یعنی چهار روز پس از انتشار مجله به دنیا آمد.

این اولین بار نیست که با دستگیری یک فرد این‌طور سر و صدا در روزنامه‌ها راه می‌اندازند درست است که مرحوم گوبلز عقیده داشت دروغ هرچه بزرگ‌تر باشد نتیجه‌ی آن عالی‌تر است ولی اگر عقیده‌ی گوبلز صحیح بود، آلمان هیتلری به روز سیاهی که همه دیدیم نمی‌افتاد و امروز گوبلز با دروغ‌های شاخ‌دارش هیتلر را آقا و فرمان‌فرمای دنیا کرده بود!

چه بسیار اتفاق افتاده است که افراد خیلی عادی را به زندان آورده و فردا روزنامه‌ها درباره‌ی ایشان سر و صداهای عجیب راه انداخته‌اند افرادی که نه تنها وارد حزب و متکی به هیچ سیاستی نیستند بلکه شاید از لحاظ حفظ ظاهر تا حدی به اقدامات دولت روی خوش هم نشان می‌دهند ولی چه می‌شود کرد بنا به مثل معروف «آتش که گرفت خشک و تر می‌سوزند»

خوش‌بختانه این وقایع باعث می‌شود که مردم بدانند بی‌طرفی و کناره‌گیری از سیاست روش مطلوب و پسندیده‌ای نیست و وقتی سیل آمد، دوست و دشمن و خودی و بیگانه نمی‌شناسد. اگر آمار صحیحی از توقیف‌شدگان وقایع اخیر به دست بیاورید و روی آن به دقت مطالعه کنید خواهید دید که صدی شصت یا هفتاد آن‌ها افراد بی‌گناه و بی‌طرف هستند که قربانی اغراض شخصی و مطامع مخالفین شده و پس از خروج از زندان به داشتن یک هدف مشخص و صحیح اعتقاد پیدا کرده‌اند.

وقتی یک بی‌طرف به زندان می‌رود و می‌بیند که افراد یک حزب یا یک دسته خیلی خوب به همدیگر می‌رسند، زندگی دسته‌جمعی آن‌ها سرمشق دیگران و مطالب و مباحث ایشان مورد تایید اکثر زندانیان واقع می‌شود خواه و ناخواه میل و رغبتی در خود احساس می‌کند که این میل و رغبت با خشم و کینه‌ای که از هیأت حاکمه در دل گرفته آمیخته و کم‌کم او را به جانبی می‌کشاند که سود او و زیان دشمن او را در بر دارد.

همان افراد دوباره و سه‌باره به زندان برگشته‌اند چون اسم زندان از خود آن وحشتناک‌تر است و آن‌ها هم که یک بار مزه‌ی این تنبیه را چشیده‌اند حالا ترس‌شان ریخته است.

ادامه دارد...

منبع: سپید و سیاه، یک‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۳۳، ص ۱۰.