صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۲۳۰۸۹
تاریخ انتشار: ۲۳ : ۲۱ - ۲۵ خرداد ۱۴۰۰
«سرگذشت و شرح مبارزات فرخی یزدی» به قلم حسین مکی؛
در دوره هفتم... یک روز در جلسه رسمی در حالی که مشغول نطق کردن بر علیه یکی از وزرای نظامی کابینه که گویا یکی از مدیران کل وزارت‌خانه را کتک زده بود، از یکی از وکلا کتک خورده و خون از دماغش جاری گردید. در این موقع کاسه صبر فرخی لبریز گشت و برپای خاسته رسما اظهار نمود که دیگر تامین جانی ندارد و چنین اظهار کرد که در کانون عدل و داد یعنی دارالشورای ملی که در قبال دفاع از آزادی وقتی به من حمله کنند بدیهی است که در خارج از این محوطه چه به روزم خواهند آورد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ فرخی برای شرکت در دهمین سال جشن انقلاب کبیر روسیه از طرف دولت اتحاد جماهیر شوروی به معیت عده‌ای از محترمین تهران دعوت شده بود و مدت یازده روز در آن کشور اقامت گزید و در آن‌جا منظومه‌ای ساخت به مطلع:

در جشن کارگر، چون زدم فال انقلاب/ دیدم به فال نیک بود حال انقلاب
من هم به نام خطه ایران سپاس‌گوی/ بر قائدین نامی و عمال انقلاب

یکی از جراید مسکو این منظومه را با خط فرخی و عکس وی کلیشه کرده بود.

پس از مراجعت به ایران مقاله‌ای از یکی از جراید خارجه تحت عنوان «جور و ستم‌های دیکتاتوری» ترجمه و در روزنامه طوفان منتشر نمود، بدبختانه همین مقاله موجب توقیف طوفان گردید.

فرخی در دوره هفتم تقنینیه سال‌های ۱۳۴۷ و ۱۳۴۹ هجری قمری برابر سال ۱۳۰۷ و ۱۳۰۹ خورشیدی از یزد به سمت نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردید و تنها او و مرحوم محمدرضای طلوع نماینده رشت در اقلیت بودند. زیرا از اقلیون دیگر کسی را در مجلس باقی نگذاشته بودند.

بدیهی است که در آن موقع یعنی اوایل سلطنت پهلوی با آن کیفیت خطرات بی‌شماری برای فرخی و رفیقش وجود داشته است. زیرا تمام وکلا منتخب دولت بودند.

به همین مناسبت از اغلب وکلا فحش و ناسزا می‌شنید، حتی یک‌مرتبه کتک هم خورده وصف‌الحال خود را چنین گفته است:
چو تیر راست‌رو در راستی ضرب‌المثل بودم/ به جمعی کج‌روان هم‌چون کمان پیوسته‌ام کردی

و ایهاما در جای دیگر گفته است:

در چمن‌ای دل چو من غیر از گل یک‌رو مباش/ گر چو من یک‌رو شدی در بند رنگ و بو مباش

بالاخره در دوره هفتم به علت مخالفت‌های پی‌درپی با حکومت دیکتاتوری و استبداد وقت وضعیتش سخت به مخاطره کشید تا یک روز در جلسه رسمی در حالی که مشغول نطق کردن بر علیه یکی از وزرای نظامی کابینه که گویا یکی از مدیران کل وزارت‌خانه را کتک زده بود، از یکی از وکلا [۱]کتک خورده و خون از دماغش جاری گردید.

در این موقع کاسه صبر فرخی لبریز گشت و برپای خاسته رسما اظهار نمود که دیگر تامین جانی ندارد و چنین اظهار کرد که در کانون عدل و داد یعنی دارالشورای ملی که در قبال دفاع از آزادی وقتی به من حمله کنند بدیهی است که در خارج از این محوطه چه به روزم خواهند آورد.

در نتیجه وسایل زندگی و رخت‌خواب خواست و چندین شب و روز در مجلس به سر برد تا بالاخره مخفیانه از تهران فرار اختیار کرد. پس از چندی ناگهان از مسکو سر به در آورد و در آن‌جا به علت این‌که گویا نسبت به رژیم کمونیزم انتقاد می‌کرد، نتوانست به سر برد و توسط نماینده سیاسی ایران (سفیرکبیر ایران) مقیم مسکو با تهران برای صدور گذرنامه مذاکراتی به عمل آورد. دولت ایران هم ناگزیر از لحاظ سیاسی صلاح در آن دید که گذرنامه وی را صادر کند. فرخی پس از صدور این گذرنامه از مسکو به برلین رهسپار گشت.

پس از ورود به برلین باز هم از تعقیب افکار آزادی‌خواهانه خود دست برنداشت و بلافاصله مقالاتی چند در مجله «پیکار» [۲]بر علیه حکومت استبداد و زور آن روز ایران منتشر کرد. چندی نگذشت که سفیر ایران مقیم برلن جلسه محاکمه‌ای به وکالت از طرف شاه سابق بر علیه نامه پیکار و نویسندگان آن تشکیل داد. سفیر نام‌برده مدعی بود که مقالات این مجله منافی با شئون کشور شاهنشاهی ایران و شاه است و اظهار می‌داشت که کشور ایران کاملا کشوری آزاد و قانونی است و به تمام معنی اصول حکومت مشروطه در آن حکم‌فرماست.

فرخی در این محکمه فقط به نام یکی از شهود احضار شد، منتهی مدارکی ارائه داد و بیاناتی کرد که در پیشگاه محکمه به محکومیت شاه سابق و سفیر ایران منجر گردید. محکمه متعاقب این دعوی حکمی بر علیه شاه سابق و بر له مدیر مجله و نویسندگان آن صادر نمود. [۳]از این گذشته فرخی روزنامه دیگری به نام «نهضت» برای تعقیب افکار خود و تنبیه اولیای امور حکومت استبدادی به وجود آورد که بیش از دو سه شماره از آن منتشر نشد، زیرا در اثر اقدامات دولت ایران و اولیای امور نام‌برده، اداره شهربانی برلن فرخی را ملزم کرد که به کلی از خاک آلمان خارج شود.

در این گیر و دار تیمورتاش وزیر دربار وقت به اروپا رفت و در برلن با فرخی ملاقات کرد و به وی از طرف شاه سابق اطمینان اکید داد که به ایران بازگشته و بدون دغدغه به سر برد.

بیچاره شاعر خوش‌قریحه و آزادی‌خواه، فریب خورده و از طرفی هم به علت تهی‌دستی نتوانست در خارجه به سر برد. از طریق ترکیه و بغداد به ایران بازگشت و با پای خود به سیاه‌چال رفت؛ و هم‌چون تصوری را نمی‌کرد که شیری را که از کودکی از پستان مادر نوشیده با ناخن از پنجه‌اش خواهند کشید.

فرخی تقریبا به سال ۱۳۱۱ و ۱۳۱۲ خورشیدی به تهران ورود کرد و به منزل یکی از دوستان صمیمی خود (توکلی) وارد شد، و چندی در آن‌جا به سر برد تا آن‌که در عمارت فوقانی یکی از گاراژ‌ها واقع در سه‌راه امین‌حضور برای خود منزل شخصی انتخاب کرد و از همان تاریخ بر حسب دستور تحت نظر مامورین محرمانه شعبه اطلاعات شهربانی قرار گرفت.

ادامه دارد...

پی‌نوشت:

۱- حیدری نماینده ساوجبلاغ مکری (مهاباد کنونی).

۲- مجله پیکار که صاحب آن اصولا یک نفر غیرایرانی بود، مجله‌اش را به زبان فارسی در برلن منتشر می‌کرد، به طوری که اطلاع حاصل شده بیش از چند شماره آن منتشر نشده است.

۳- جریان این محاکمه از این قرار است که مدیر مجله، اسنادی ارائه داد که املاک مردم را به زور تصاحب نموده‌اند.

منبع: خواندنیها، شماره ۴۱، سال سی‌ونهم، شنبه ۹ تیر ۱۳۵۸، صص ۴۲ و ۴۳.