پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس خواندنیهای انتخاب/رویا پاک سرشت: چقدر با بدن خود در ارتباطید؟ چقدر با هیجانات خود در ارتباطید؟ اصلا فکر میکنید این دو مقوله، یعنی روان و جسم با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند یا خیر؟ اگر فکر میکنید پاسخ منفی است، بهتر است بدانید ما چند نوع بیماری داریم، برخی بیماری ها، بیماریهایی هستند که فقط جسمی هستند و برخی بیماریها ترکیبی از بیماریهای جسمانی و روانی هستند و برخی بیماریها فقط به روان مرتبطند. تمرکز ما در اینجا روی بیماریهای روان تنی (سایکوسوماتیک) خواهد بود، همان اختلالاتی جسمانی که تحت تاثیر روان قرار دارند و حتی توسط روان ایجاد میشوند و این موضوع یک زنگ خطر را ایجاد میکند که بدنی سالم به دلیل مشکلات روانی دچار آسیب بشود.
صحبت درباره بیماریهایی که به شکل همزمان جسم و روان را درگیر میکنند، اسرار آمیز به نظر میرسد، این بیماریها در افراد مختلف یکسانند؟ اصلا این بیماریها چگونه شناسایی شدند؟
بله، نکته جالب این جا است که در افراد مختلف، نقاطی از بدن که نسبت به مشکلات روانی آسیب پذیری دارند، متفاوت است، شاید نام بیماریهایی مانند زخم معده، زخم روده یا کولیت، فشار خون اساسی، آرتریت روماتوئید، نورودرماتیت، آسم، میگرن، کمردردهای عصبی، ام اس و امثالهم را شنیده اید، اما ماجرا چیست؟ ۷۵ سال پیش دکتر فرانتس الکساندر، تئوری «طب روان تنی» را ارائه داد، از نظر وی، برای درمان برخی بیماریها، باید درمان همزمان جسم و ذهن را در دستور کار قرار داد. وی روان کاوی را به عنوان یک جزء کامل کننده وارد طب کرده و ثابت کرد که حداقل در هفت بیماری، افراد، مشکل عمیق روانشناختی داشتند، از نظر وی انسان موجودی سه بعدی بود، گرچه ما اکنون، انسان را موجودی چهار بعدی میشناسیم، (بایو، سایکو، سوشیو و اسپریچوال)، این ابعاد به معنای بیولوژی، روانی، اجتماعی و معنوی است.
لطفا کمی بیشتر درباره این ابعاد توضیح دهید
دکتر فرانتس الکساندر روی سه بعد بایو، سایکو و سوشیو، برای ایجاد بیماریهای خاص تاکید داشت، به این معنی که معتقد بود هر فرد به لحاظ ژنتیکی نقاط ضعفی دارد و این بخش بیولوژیک بیماریها را شامل میشود، اما اگر در روان وی تعارضهای ناخودآگاه حل نشدهای وجود داشته باشد و شخص در کنار یک شرایط استرس زای خاص نیز قرار بگیرد (بعد اجتماعی)، در نتیجه بیماری خاص در وی ایجاد میشود. پس وجود نقاط ضعف بدنی خاص (قسمت بیولوژیک) در کنار تعارضات ناخودآگاه و خاص (قسمت روانی) و استرس محیطی (بعد اجتماعی) به شکل همزمان منجر به بیماریهای خاصی میشود که پیش از این به تعدادی از این بیماریها اشاره شد.
آیا میتوان از بروز مشکل در این ابعاد جلوگیری کرد؟
طبیعتا ما نمیتوانیم در حالت عادی، ژنتیک افراد را دستکاری کنیم (حداقل در جامعه کنونی این کار امکان پذیر نیست)، پس با بعد بیولوژی نمیتوان کار خاصی کرد، اما حتما (و باید)، میتوان در بعد اجتماعی و روانی تاثیر گذار بود، زمانی که ما دچار استرسهای خاص میشویم، باعث میشویم تعارضات ناخودآگاهمان فعال شده و هیجانات مرتبط با آن نیز افزایش یابد و همین موضوع باعث زمینه ایجاد مشکل میشود (با توجه به نقاط ضعفی که در بدنمان وجود دارد).
به تعارضات روانی اشاره کردید، سر و کله این تعارضات از کجا پیدا میشود؟
هستههای تعارض روانی افراد با یکدیگر متفاوت است. خیلی از تعارضات روانی مشکل زا مربوط به وابستگیهای ناامنی است که فرد به ویژه در دوران کودکی تجربه میکند، همچنین خشمهای سرکوب شده، نیاز افراطی به استقلال، نیاز به نوازش و توجه طلبی، طرد شدگی، خشم علیه والدینی که بیش از حد کنترل گرند، خشم علیه والدینی که بیش از حد مراقبند، انکار وابستگی و ... که فقط و فقط در کلینیک و توسط روانشناس بالینی قابل درمان است را میتوان از ریشههای ایجاد کننده تعارض دانست. از طرفی در بعد اجتماعی استرسهایی غیرقابل گریز داریم، بنابراین باید توانایی مدیریت استرس را بیاموزیم.
آیا ابزاری برای سنجش سطح استرس یا وخامت وضعیت افراد وجود دارد؟
بله، اگر در جدول مقیاس استرس هولمز دقت کنیم، تعدادی از مشکلات و استرسهایی که ممکن است برای افراد رخ دهد، یادداشت شده و امتیازاتی برای این مشکلات در نظر گرفته شده است. اگر در طول یک سال گذشته، مجموع این امتیازات پایینتر از ۱۵۰ باشند، میتوان گفت استرس پایین و بهداشت روانی مناسب است، اما امتیاز بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ بیانگر استرس متوسط است و تا ۳۷ درصد احتمال ابتلا به بیماری در طول سال وجود دارد و اگر مجموع اعداد بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ باشد استرس فرد بالاتر از حد عادی است و تا ۵۰ درصد احتمال ابتلا به بیماری وجود دارد و نمرات بلاتر از ۳۰۰ بیانگر استرس شدید است و احتمال ابتلا به بیماریهای ناشی از استرس به ۸۰ درصد میرسد، از جمله این بیماریها میتوان به افسردگی، بیماریهای جسمی و قلبی عروقی، تصادفات رانندگی، حوادث حین کار، آسم، میگرن و موارد مشابه اشاره کرد.
از دیگر بیماریهای جسمی ناشی از روان (سایکوسوماتیک) میتوان به چه مواردی اشاره کرد؟
تعدادی از بیماریهای جسمی ناشی از روان (روان تنی)، بیماریهای خود ایمنی هستند که در این بیماری ها، بدن خشم خود را علیه خود فعال میکند، یعنی سیستم دفاعی بدن علیه برخی از قسمتها فعال میشود و به آنها آسیب میزند. متاسفانه در چنین بیماری هایی، آسیبی که به بدن وارد میشود، برگشت ناپذیر است و شخص با یک بیماری مزمن درگیر میشود، واقعیت این است که اگرچه شخص بیمار، اوایل بیماری توجه و نوازش زیادی دریافت میکند و حال روانی وی کمی بهتر میشود، اما، چون درگیر یک بیماری مزمن و طولانی است و عوارض بیماری نیز در کنار تعارضهای پیشین ظاهر میشوند (و فرد باید به حل این مشکلات ناشی از بیماری نیز بپردازد) در نتیجه، میبینیم که فرد استرس و نگرانیهای بیشتر و بیشتری خواهد داشت و حتی ممکن است به علت تبعات این بیماری ناخودآگاه خودخواسته، دچار افسردگی و خستگی روانی شود.
میشود یک مثال شناخته شده برای این نوع مشکلات را نام ببرید؟
مثالهایی شناخته شده از این نوع بیماری، ام اس است که سیستم ایمنی به اعصاب حمله میکند یا آرتریت روماتوئید است که سیستم دفاعی به مفاصل حمله میکند و نورودرماتیت است که به پوست حمله میشود. برای آن که دچار بیماریهای جسمانی ناشی از روان نشویم، پیشگیری بهترین کار است که شامل مراجعه به روانشناس بالینی برای حل این تعارضات و یادگیری مهارتهای کنترل استرس و اضطراب و حل مسئله و افزایش اعتماد به نفس و سایر مهارتهایی است که هنگام استرس به کمک فرد میآید تا بتوان استرس را مدیریت کرد و آسیبها را متحمل نشد.
در پایان نکتهای برای جمع بندی این گفتگو دارید؟
بله، لازم به توضیح است که ما نوعی از بیماریهای روانی را هم داریم به نام «اختلالات جسمانی شکل»، تفاوت بیماریهای سایکوسوماتیک یا روان تنی با اختلالات جسمانی شکل، این است که در این نوع بیماریها به تشخیص پزشک، ما بیماریهای جسمانی داریم، اما در اختلالهای جسمانی شکل، فرد ابراز میکند که مشکل دارد، ولی وقتی پزشک معاینه انجام میدهد، بیماری خاصی مشاهده نمیشود، یعنی همه مشکلات جسمانی، زاییده ذهن بیمار است نه موضوعی واقعی. درپایان، مراقب روان و جسمتان باشید.
شما مخاطبان «انتخاب» میتوانید برای ارتباط با خانم بیگلرخانی در فضای اینستاگرام، شناسه_behravan_@ را دنبال کنید.