سرویس تاریخ «انتخاب»؛ قبل از آنکه دنباله مطلب امروز را بگیریم به سوالی که یکی از خوانندگان محترم نموده است پاسخ میدهم. او پرسیده بود: «ارزش پول شوروی (منات) در مقایسه با پول ما (ریال) چیست، و توانایی این دو پول در برابر مخارج زندگی چگونه است؟»
جواب این پرسش بسیار ساده است و در یک جمله کوتاه میتوان گفت که توانایی یک منات در خاک جماهیر شوروی نسبت به قیمت اجناس معادل با یک ریال و نیم نسبت به همین اجناس در ایران است به شرح زیر:
گوشت حد متوسط کیلو ۲۲ منات است که اگر هر منات را یک ریال و نیم (سی شاهی) بگیریم کیلویی سی و سه ریال میشود و در ایران از این قیمت هرگز تجاوز نمیکند.
نان کیلویی سه تا چهار منات است که چهار ریال و نیم و پنج ریال میشود و همین قیمت هم در تهران است.
کره کیلویی ۳۴ منات، پرتقال دانهای ۶ منات، سیب دانهای ۴ منات، کفش مردانه سیصد منات، کفش زنانه از دویست تا سیصد منات و در همین سطح نرخ کلیه ارزاق و مواد پوشاکی و لوازم زندگی است که در مقایسه با زندگی در ایران قوه خرید منات در شوروی با یک ریال و نیم یا مختصری کم و زیاد در ایران برابری میکند.
اما باید توجه داشت که نرخ رسمی منات نسبت به پول خارجی همچنان که سابقا ذکر شد برای هیچ خارجی توانایی خرید باقی نمیگذارد زیرا یک لیره با یازده منات تبدیل میشود و این مبلغ برای خرید دو پرتقال کافی نیست و با یک دلار چهار منات میتوان به دست آورد که یک کیلو نان میدهند، بنابراین جوابی که خواننده ما خواسته بود منظورش توانایی منات در مخارج زندگی داخلی با مقایسه به ریال در ایران بود که در بالا ذکر شد. حالا میرویم دنباله مطلب خود را شروع کنیم:
هر کودکی که به سن هفت سالگی رسید، باید دوره هفتساله تحصیلات اجباری خود را شروع کند و بعد اگر مایل بود سه سال دیگر هم به تحصیل مقدماتی بپردازد و باز اگر استعداد و ذوق داشت برای کارهای حرفهای و هنری و کارهای بالاتر به انستیتوها و دانشگاه داخل شود.
حالا میرویم یکی از مدارس دهکلاسه را دیدن کنیم، مدرسهای که ما را به تماشای آن راهنمایی کردند، پسرانه بود. بنای آن قدیمی و از عمرش یکصد سال میگذشت که از ۷۲ سال پیش تخصیص به دبیرستان داده شده و روی هم رفته یک بنای عالی و جالب توجه و یک مدرسه مدرن با کلاسهای مجهز به وسایل جدید نبود اما توضیحات رئیس مدرسه توجه ما را از ظاهر مدرسه به معنا و حقیقت برد، وی گفت: «این دبیرستان که تا سال ۱۹۴۳ پسران و دختران در آن با هم تحصیل میکردند و از آن پس طبق تصمیم مقامات فرهنگی پسر و دختر شوروی از هم جدا شدند به دبیرستان پسران اختصاص یافت، ناگفته نگذارم که پیش از انقلاب روسیه در زمان سابق اینجا مثل امروز عمومی نبود؛ تحصیلات به همه طبقات اختصاص نداشت و برنامه تحصیلات هم چنین نبود و قانون هفت سال تحصیلات اجباری عمومیت نیافته بود. اکنون این دبیرستان یک هزار و پانصد شاگرد دارد و در دو نوبت درس داده میشود یعنی یک دسته از ساعت ۸ صبح تا دو ساعت و نیم بعدازظهر درس میخوانند و دسته دوم از سه تا شش بعدازظهر و به این کیفیت ما خواهیم توانست برنامه دروس خود را برای یک هزار و پانصد نفر به سهولت تنظیم کنیم. از کلاسهای درس ما علاوه بر این دو نوبت باز هم استفاده میشود، یعنی شبها برای اکابر دایر است و با این ترتیب ملاحظه میکنید که فعالیت زیادی مبذول میگردد تا از این دستگاه فرهنگی حداکثر استفاده بشود.»
خانمی که در کنار میز رئیس مدرسه در اتاق دفتر نشسته بود حرف نمیزد، هیچ اظهار عقیده نمیکرد و سراپا گوش بود. در این موقع رئیس مدرسه خانم را معرفی کرد و گفت: «این خانم با اولیای مدرسه همکاری میکند. او منتخب از طرف اولیای اطفال کلاس سوم است. پدران و مادران اطفال هر کلاس یک نفر را از بین خود انتخاب میکنند که با کارکنان مدرسه همکاری نماید. البته این خانم ساعات فراغت و بیکاری را به مدرسه میآید زیرا در اینجا افتخاری کار میکند. وظیفه او این است که در اوضاع و احوال اطفال و چگونگی زندگی آنها مطالعه کند، تربیت بچه را در خانه مورد رسیدگی و تحقیق قرار دهد، اگر طفل از لحاظ مادی دچار زحمت باشد در آن باره چارهجویی کند و از این قبیل کارها که خود همکاری با مدرسه است و بدیهی است به برنامه تحصیلی و کارهای درسی ابدا مداخله ندارد. ممکن است بفرمایید معلمین حقوق چه میگیرند و چند ساعت در هفته کار میکنند؟ معلم از نهصد تا هزار و ششصد منات حقوق میگیرد، هر آموزگار و دبیری در هر هفته حداقل ۲۴ ساعت باید درس بدهد و ساعات درس تا ۳۶ ساعت هم بالا میرود و من که رئیس دبیرستانم ۲۱۱۵ منات حقوق میگیرم.»
از میان رفقای همسفر ما یکی به صدا آمد و گفت: «در ایران متاسفانه حقوق به آموزگار خیلی کم داده میشود و باید برای ترمیم آن فکری اندیشید که معلم با فکر آسوده وظایف خطیر و مسئولیت مهم خویش را در تربیت اطفال انجام دهد.»
دیگری گفت: «این مطلب صحیح است و باید فکری کرد اما فراموش نکنید که پایه حقوق معلم در اینجا هم نسبت به سایر حرفه و مشاغل و با تناسب مخارج زندگی آنطور که تصور میرفت رضایتبخش نیست» و اضافه کرد که «در ایران ساعات درس در هفته حداکثر ۲۲ ساعت و تا ۱۴ ساعت پایین میآید، چقدر خوب بود که حقوق و زندگی آموزگاران تامین میشد و از آن طرف ساعات درس را اضافه میکردند و بهخصوص موضوع دو دسته کردن شاگران در روز و استفاده از کلاس، خود نکتهایست شایان دقت برای ما که مدرسه کم داریم و عده شاگرد زاید بر گنجایش کلاس است.»
بحث و مذاکرات بینالاثنین ما موقتا رشته کلام آقای رئیس را قطع کرد و بعد در جواب سوال یکی از آقایان که «چند مدرسه دهکلاسه به این ترتیب در مسکو وجود دارد؟» گفت: «در حال حاضر ۶۰۱ دبیرستان برای تحصیل و تربیت شاگرد طبق برنامهای که وزارت فرهنگ میدهد و در تمام کشور یکسان عمل میشود وجود دارد.»
- رئیس دبیرستان و آموزگاران را چه مقامی انتخاب میکند؟
- مرا دولت یعنی وزارت فرهنگ انتخاب میکند، همچنان که تمام آموزگاران و دبیران را وزارتخانه تعیین میکند. کارکنان مدرسه در برابر من مسئولیت دارند و مسئولیت من در مقابل دولت است و بدیهی است کوچکترین تخطی و تخلف از وظیفه قابل گذشت و چشمپوشی نیست و سازمان مدرسه از نظر مراقبت و نظارت دقیق دولت خارج نمیباشد.
در خصوص تدریس زبان خارجی گفت: «یکی از دو زبان فرانسه و انگلیسی علاوه بر زبان روسی در برنامه رسمی گذاشته شده است».
این نکته مورد توجه و دقت قرار گرفت که در خاک جماهیر شوروی یکصد و ده زبان مختلف تکلم و تدریس میشود و این اختلاف زیاد به مناسبت شانزده جمهوری در خاک شوروی و نژادهای مختلفی است که در سراسر این مملکت پهناور که باید آن را قاره نامید وجود دارد. در هر جمهوری علاوه بر زبان رسمی زبانهای محلی هم تکلم میشود که همچنان حفظ شده است. توضیحات رئیس مدرسه با این سوال خاتمه یافت: «بودجه این مدرسه چقدر است و آیا مخارج کتاب و کاغذ را شما میدهید یا اولیای اطفال؟»
- بودجه این مدرسه سالیانه یک میلیون منات است و تنها خرجی که بر عهده شاگردان است همان تهیه کتاب و کاغذ میباشد. باید علاوه کنم که دستهای از شاگردان هستند که هم کار میکنند و هم تحصیل مینمایند و بیشتر بین دستهای است که بعدازظهرها مواد درسی خود را تعقیب میکنند.
بعد کلاسهای دهگانه مدرسه را دیدن کردیم و شاگردان را در بعضی کلاسها مشغول درس و غرق در توضیحات استاد خود دیدیم و قسمتهای مختلف مدرسه و اتاق کوچک کمک امدادی طبی را نیز مشاهده کردیم و با تشکر از اولیای مدرسه آنجا را ترک کردیم که به دانشگاه برویم و دانشکده حقوق را ببینیم.
اینجا هم عمارتی کهنهساز بود که هنوز آثار جلال و عظمت دانشگاه را از دست نداده بود ولی وسایل جدید دنیای امروز را فاقد بود.
دانشگاه مسکو ۱۹۷ سال پیش دایر شده و اکنون بزرگترین دانشگاه شوروی به شمار میرود که چهارده هزار شاگرد در یازده رشته علوم طبیعی و فنی و ادبی در آن به تحصیل اشتغال دارند و از این عده یازده هزار نفر بدون کارِ خارج تحصیل میکنند و سه هزار نفر هم تحصیل میکنند و هم کار.
یازده رشته دروس از شش شعبه فنی و پنج شعبه علمی تشکیل میشود از قبیل مکانیک، فیزیک، شیمی، علوم انسانی، زبانشناسی، حقوق، فلسفه، تاریخ و جغرافیا، اقتصاد، ادبیات، دختران و پسران از اینجا دوباره با هم داخل دانشگاه میشوند ولی روی قانون طبیعی و ذوق و استعداد، زنها بیشتر شعبههای ادبی و علمی را انتخاب میکنند و مردها در شعبههای فنی داخل میشوند.
زن باید در دانشگاه نصف به علاوه یک باشد و این موضوع هنگامی که مسابقه سالیانه داده میشود دانشگاه ۵۱ درصد عدهای را که در اول سال میپذیرد از بین دختران با رعایت مسابقه و ۴۹ درصد عده لازم را از بین پسران قبول میکند و به این ترتیب اکثریت در دانشگاه همیشه با زنها است؛ اما تصور نشود که این اکثریت در مواقعی هم ممکن است به کار آید و دارای اثر باشد و مثلا تاثیر آن به خاطر انتخابات یا تحصیل رای آنها در کارهای سیاسی و امور دیگر دانشگاه باشد، خیر، دانشگاه مسکو مثل سایر موسسات و همه جا از سیاست برکنار است و جز تحصیل علم و معرفت و کسب تخصص و هنر کاری در دانشگاه پیش نمیرود.
از این مطلب که گفته میشود مدارس و دانشکدهها از سیاست برکنار است سطحی عبور نفرمایید و آن را شوخی تلقی نکنید.
عدم دخالت در امور سیاسی و جلوگیری از نفوذ و سرایت هر کاری که روح و فکر دانشآموز را منحرف سازد جز درس آن هم طبق پروگرام مشخص در محیط مدرسه و دانشگاه چیزی نیست و کسی یافت نمیشود که کمترین نافرمانی را نسبت به مقررات و نظم و دیسیپلین مدرسه نشان دهد. سیاستبافی، هوچیگری، اقدام به تعطیل و اعتصاب، تحریک، هرج و مرج و حتی فرار از درس مجازاتش آن نیست که در تصور ما آید و این اعمال و رفتار را باید در تمام خاک شوروی در هر جا فراموششده دانست.
رئیس دانشکده حقوق مردی خوشقیافه و پروفسوری عالیمقام بود. وی در بالای میز بزرگی که روپوش قرمزرنگی آن را پوشانیده بود و اطرافش را صندلی چیده بودند قرار گرفته بود. یک طرف این میز پاکستانیها و طرف دیگر میز ایرانیها نشسته بودند تا اطلاعاتی پیرامون دانشگاه مسکو به دست آورند و تصادف کرده بود که آن روز ایرانیها و پاکستانیها هر دو موسسات فرهنگی را بازدید میکردند و در شیرخوارگاه هم به یکدیگر برخورد نمودند.
در جواب سوال یکی از حضار درباره اینکه «آیا میتوان دروس دانشکده را از روی رسالهها خواند و در پایان سال در امتحانات شرکت جست؟» رئیس دانشکده گفت: «به این موضوع خیلی اهمیت داده میشود؛ دانشجو موظف است در سر کلاس حاضر باشد، هیچگونه غیبت مگر آنکه در بیمارستان تحت نظر اطبا زیر معالجه و مداوا باشد پذیرفته نمیشود و به این جهت شاگردانی که به دانشکده حقوق یا سایر دانشکدهها داخل میشوند بدون استثنا باید دروس را در سر کلاس بدون غیبت تعقیب کنند و ما کسی را نداریم که جز این رفتار کند آنهایی هم که در خارج کار میکنند و در دانشکدهها درس میخوانند از تعقیب همین رویه مستثنی نیستند، همه باید در تمام ساعات درس شرکت کنند و در پایان سال پای میز امتحان حضور پیدا نمایند.»
پاکستانیها به ما مجال حرف زدن نمیدادند و رئیس دانشکده از دو طرف سوالپیچ شده بود. یک مترجم پهلوی پاکستانیها نشسته و صحبتهای رئیس دانشکده را برای آنها ترجمه میکرد و سه نفر پروفسور زبان فارسی هم که در دانشگاه تدریس زبان و ادبیات فارسی را بر عهده داشتند گفتههای رئیس دانشکده را از روسی به فارسی برای ما ترجمه میکردند.
ابتدا رئیس دانشکده آنچه میخواست خود توضیح داد که قسمت مهم صحبتش روی سازمان دانشکدهها و ساختمان بنای جدید دانشگاه مسکو بود که این خود وقت زیادی را به خود گرفت و بعد پرسشها شروع شد که در این خصوص فردا صحبت خواهیم کرد.
منبع: اطلاعات، یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۱، صص ۱ و ۹.