صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۹۰۴۱۲
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۱۷ - ۲۶ آذر ۱۳۹۹
از زبان یحیی دولت‌آبادی بخوانید؛
دوران ناصری: شماره مردگان در شهر طهران به روزی ۱۵۰۰ نفر می‌رسد. اموات را در تابوت و تابوت را بر پشت الاغ به قبرستان می‌برند و هیچ‌گونه تشریفات برای هیچ مرده‌ای از هر خانواده باشد بجا آورده نمی‌شود با این سادگی و آسانی باز یک روز و دو روز جنازه‌های عزیزان در برابر پدران و مادران و ارحام و ارقاب بر زمین است و وسایل کفن و دفن آن‌ها فراهم نمی‌شود. / دوران مظفری: [وبا]در ربیع‌الثانی ۱۳۲۲ [خرداد و تیر ۱۲۸۳]پا به تهران می‌گذارد... اضطراب شدید در عموم خلق پدیدار شده، مردم فوج فوج تهران را گذاشته به ییلاقات مسافرت می‌نمایند... شورای عالی معارف برای چند ماه تعطیل می‌شود، مدارس عموما به عنوان یک ماه بسته می‌شود و بعضی از آن‌ها تا دو سه ماه باز نمی‌گردد و پس از دایر شدن مدارس شاگردان آن‌ها نقصان دیده می‌شود به واسطه تلف شدن و متواری گشتن شاگردان.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: از بهمن‌ماه سال گذشته که ایران درگیر ویروس کرونا شده، هرکدام از ما وقایع دهشتناکی را به چشم دیده‌ایم؛ وقایعی که شاید هرگز در تصورات‌مان هم نمی‌گنجید، از تعطیلی کل کشور تا بدرقه درگذشتگان‌مان در تنهاییِ محض. ممکن است خودمان را تنها تجربه‌کنندگان این رخداد‌های تلخ قلمداد کنیم، اگر چنین می‌اندیشیم به خطا رفته‌ایم؛ چراکه اجدادمان نیز در صد و اندی سال پیش در دوران سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار و ۱۲ سال بعدتر در زمان سلطنت مظفرالدین‌شاه چنین تجربیاتی را از سر گذرانده‌اند، از شرق تا غرب مملکت و درست به همین اندازه تلخ و یا حتی تلخ‌تر. یحیی دولت‌آبادی از رجال نامی دوران قاجار که این دو دوره همه‌گیری وبا در سال‌های ۱۲۷۱ و ۱۲۸۳ خورشیدی را به چشم دیده، در جلد نخست خاطراتش چنین نوشته است:

شماره مردگان در شهر طهران به روزی ۱۵۰۰ نفر می‌رسد
محرم یکهزار و سیصد و ده در می‌رسد مردم به عادت دیرین به عزاداری می‌پردازند. اجتماعات و مراودات بر زیادت می‌گردد. اسباب انتشار مرض از هر طرف مهیان می‌شود از روز دوم محرم [ششم مرداد ۱۲۷۱]وبا طغیان کرده هنوز به دهم نرسیده روزی صد‌ها از مردم هلاک می‌گردند. در خانه ما علاوه بر این‌که مجلس روضه‌خوانی عمومی هست به واسطه مرجعیت تام پدرم این خانه محل توجه گشته برای تحصیل دعا و آن‌چه وظیفه روحانیت است نسبت به زندگان و مردگان از هر قبیل مردم غالبا آمد و شد می‌شود و پدرم با قوت قلبی که کمتر از کسی دیده شده ادای وظیفه می‌نماید. ماه به نیمه می‌رسد، وبا روز به روز بر طغیان خود می‌افزاید اضطراب مردم به حد کمال هرکس بیش‌تر می‌ترسد، زودتر می‌میرد.
شماره مردگان در شهر طهران به روزی ۱۵۰۰ نفر می‌رسد. اموات را در تابوت و تابوت را بر پشت الاغ به قبرستان می‌برند و هیچ‌گونه تشریفات برای هیچ مرده‌ای از هر خانواده باشد بجا آورده نمی‌شود با این سادگی و آسانی باز یک روز و دو روز جنازه‌های عزیزان در برابر پدران و مادران و ارحام و ارقاب بر زمین است و وسایل کفن و دفن آن‌ها فراهم نمی‌شود. (ص ۱۱۶)

وبا در ربیع‌الثانی ۱۳۲۲ [خرداد و تیر ۱۲۸۳] پا به تهران می‌گذارد
سال ۱۳۲۲ برای نگارنده و برای مملکت سال پرمشقت و حزن‌انگیز است... اول آن‌که در این احوال خبر موحش بروز مرض وبا در کرمانشاهان می‌رسد و اسباب وحشت عموم می‌گردد، از طرف دولت طبیب فرستاده می‌شود قرنطین می‌گذارند ولکن طولی نمی‌کشد که در همدان و ملایر و قم و کاشان وبا بروز می‌کند و در ربیع‌الثانی ۱۳۲۲ [خرداد و تیر ۱۲۸۳]پا به تهران می‌گذارد [..]اضطراب شدید در عموم خلق پدیدار شده، مردم فوج فوج تهران را گذاشته به ییلاقات مسافرت می‌نمایند.
مرض از جنوب تهران که بیش‌تر غربا و فقرا در آن جهت منزل دارند بروز کرده به فاصله چند روز کشتار زیاد می‌نماید. شورای عالی معارف برای چند ماه تعطیل می‌شود، مدارس عموما به عنوان یک ماه بسته می‌شود و بعضی از آن‌ها تا دو سه ماه باز نمی‌گردد و پس از دایر شدن مدارس شاگردان آن‌ها نقصان دیده می‌شود به واسطه تلف شدن و متواری گشتن شاگردان.
اگرچه در ممالک دارای همه‌گونه وسائل حفظ صحت در هنگام بروز امراض عمومی باز گاهی مشاهده می‌شود که تلفات بسیار واقع می‌گردد سعی و کوشش کارکنان اداره صحیه با تمام وسایل که در دست دارند بی‌اثر یا کم‌اثر می‌ماند؛ ولی مسلم است که در شهر‌های ما کثافت زیاد در خانه‌ها و در معابر و نهر‌ها و ناپاکی آب‌های آشامیدنی موجب تولید مرض‌های گوناگون می‌گردد و در موقع بروز امراض مسری بر شدت و حدت آن‌ها می‌افزاید.
چیزی که میان جان این مملکت رسیده هوای خوش و آفتاب تابنده آن است که تا یک اندازه می‌تواند از موجبات تولید و تکثیر امراض بکاهد.
شهر تهران در ناپاکی آب‌های جاری از هیچ‌یک از شهر‌های دیگر ایران عقب نمانده است؛ در سرتاسر این شهر یک رخت‌شوی‌خانه وجود ندارد، سر هر نهر آب و در هر گذر جامه‌های کثیف با هرچه در بر دارد در آب‌های جاری شسته می‌شود و همین آب‌ها به خانه‌ها رفته به مصرف شرب مردم می‌رسد در این وقت هم که آب‌های پر از وبا آشامیده می‌شود کسی به فکر حفظ‌الصحه نمی‌باشد و اگر معدودی از اشخاصِ باخبر بخواهند گرچه فقط به جوشاندن آب مشروب حفظ صحتی بنمایند مورد ملامت عوام و بی‌خبران می‌گردند. از طرف دیگر مردم عوام به عوض هر کار به عزاداری و سینه‌زنی می‌پردازند. درست است که در این قبیل مواقع بیش‌تر باید به ارواح مقدس توسل جست ولکن شب‌ها تا صبح دسته راه انداختن و با هیاهوی بسیار به تمام محلات شهر گشتن و شربت و چای و قهوه و قلیانِ عمومی استعمال کردن و با فریاد و دادِ عزاداری اشخاص ضعیف‌القلب را به وحشت انداختن و از مریضان سلب راحت نمودن نه از دین شمرده می‌شود و نه از انصاف ولکن دین و انصاف کجاست؟!
و باید باور کرد یک قسمت از تلف‌شدگان از وبا به واسطه دهشت و وحشت حاصل‌شده از همین اوضاع مبتلا به مرض شده بدرود زندگانی گفته‌اند و این درجه خلطه و آمیزش زن و مرد کوچک و بزرگ در میان دسته‌ها و تعزیه‌خانه‌ها در توسعه دایره اشتداد مرض مدخلیت عظیم دارد ولکن کی جرأت دارد در این موضوع سخن بگوید؟! (صص ۳۴۹-۳۵۱).

رئیس بلدیه تهران به مرض وبا می‌میرد
رئیس بلدیه تهران، کریمخان مختارالسلطنه، گرچه عوام است ولکن مردی آگاه و خیرخواه می‌باشد و این اول دفعه است که تهران دارای بلدیه شده و شخص قابلی امور آن را متصدی گشته است. این شخص خوش‌فطرتِ باعزم با اقدامات خستگی‌ناپذیر در کفن و دفن اموات و فراهم آوردن موجبات تقلیل بدبختی مردم این شهر می‌کوشد گورستان مخصوصی به وضع گورستان‌های ممالک مترقیه در خارج شهر تاسیس کرده می‌خواهد در آتیه آن‌جا را گلستان نماید، ولی اجل مهلت نداده در سیم جمادی‌الاول ۱۳۲۲ [۲۵ تیر ۱۲۸۳]به مرض وبا بدرود زندگانی می‌گوید.
مختارالسلطنه در جانب غربی تهران عمارت باشکوهی ساخته و بر خلاف معمول زیر آن بنا دخمه‌ای بنا کرده موقتا درب آن را مسدود نموده بدان می‌ماند که از پیش به خاطر می‌آورده در موقعی وفات خواهد یافت که برداشتن نعش او امکان‌پذیر نمی‌باشد و دخمه مزبور قبر موقتی او خواهد بود.
نعش مختارالسلطنه را در آن دخمه می‌سپارند تا اوضاع شهر به صورت عادی برگشته از آن‌جا به مزار ابن‌بابویه نقل داده مدفون می‌سازند. (ص ۳۵۱).