صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۴۴۱۵۷
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۱۹ - ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۹
شب بود و بعد از اقامه نماز دور هم نشسته بودند که درب حیاط باز شد و شخصی وارد زیرزمین یکی از مخفی‌گاه‌های آقای نواب شد او با عجله و شتاب لب به سخن گشود. او از منزل کاشانی آمده و حامل پیامی از جانب ایشان بود، او گفت: «کاشانی مرا با بی‌تابی و ناراحتی نزد شما فرستاده که بگویم اعلامیه اخیر فداییان اسلام بسیار تند بوده و موجب ایجاد عدم رضایت شده است تقاضا دارم فوراً اعلامیه‌ای صادر کنید و طی آن مطالب اعلامیه قبلی را تکذیب کرده و اعلام کنید که آن اعلامیه را شهربانی و سرتیپ دفتری منتشر کرده است، ولی آقای نواب قبول نکردند.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ انتخاب: سید محمد واحدی، یکی از اعضای فداییان اسلام، در خاطرات خود در مورد اقدامات فداییان اسلام بعد از ترور رزم‌آرا، که در مجله خواندنی‌ها مورخ ۱۶ آبان ۱۳۳۴ منتشر شد، درباره ایستادن آیت‌الله کاشانی در کنار جبهه ملی و [تلویحا] در مقابل فداییان اسلام چنین روایت کرده است:

ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه هفدهم اسفندماه یعنی بیست‌وچهار ساعت بعد از کشتن رزم‌آرا آقای واحدی و چند نفر دیگر به منزل آقای کاشانی رفته و در اطاق کوچک فوقانی مذاکراتی صورت گرفت. واحدی از جانب آقای نواب صفوی ماموریت داشتند که با آقای کاشانی درباره کیفیت استفاده از قدرتی که دراثر فداکاری‌های پی‌درپی برای ملت مسلمان ایران ایجاد شده صحبت کنند. آقای کاشانی گفته بودند که «صبر کنید آقای باقر کاظمی را که کاندید نخست‌وزیری ما است بر روی کار بیاوریم.» آقای واحدی گفتند: «در این صورت چرا دکتر مصدق را برای نخست‌وزیری در نظر نگرفته‌اید؟ و اگر بناست برای ریاست وزرایی یکی از افراد جبهه ملی فعال شود، دکتر مصدق اول می‌باشد.» کاشانی پاسخ داده بود: «معلوم نیست که ایادی بیگانه بگذارند دکتر مصدق به روی کار بیاید. هرچند که شما با کشتن رزم‌آرا بزرگ‌ترین قدرت را به بیگانگان نشان داده و شاهرگ انگلستان را زده‌اید.»


به هر حال جلسه دیگری هم شب شنبه نوزدهم اسفند در همان اطاق تشکیل شد و در همان شب دنباله سخنان روز قبل ادامه داشت در آن جلسه آقای کاشانی جمله‌ای گفته بودند که هنوز هم مفهوم آن جمله کاملا بر ما روشن نشده است و ما عین آن را نقل می‌کنیم شاید خوانندگان این معما را حل کنند و لازم است که قبلا متذکر شویم که به مجرد کشتن رزم‌آرا آقای نواب به یکی از افراد فداییان اسلام که از نزدیک شاهد قتل رزم‌آرا به دست استاد طهماسبی و کیفیت دستگیر وی شعار‌های ایشان بوده است ماموریت می‌دهند که بهترین و زودترین خبر را به آقای دکتر فاطمی مدیر «باختر امروز» برسانند که او کاملا از کیفیت موضوع مطلع باشد و حقیقت سخنان و شعار‌های استاد خلیل را در باختر امروز نقل کنند. فرد مذکور به محل روزنامه باختر امروز که در آن ایام در کوچه «مهران» واقع بود رفت، ولی دکتر فاطمی در آن جا نبود، جریان را با متصدیان مربوطه در میان می‌نهد، ولی عصر آن روز باختر امروز شعار‌های واقعی استاد را تحریف کرده و از نقل شعار «زنده باد اسلام» خودداری کرده بود.


این موضوع را جلسه شنبه شب آقای واحدی عنوان کرده و وسیله آقای کاشانی از دکتر فاطمی گله می‌کنند. آقای کاشانی پاسخ می‌دهند که «شعار زنده باد اسلام را برای این که بعضی‌ها بدشان نیاید نقل نکرده است.» مفهوم این جمله هنوز هم بر ما مجهول است.


بعدازظهر چهارشنبه شانزدهم اسفند جبهه ملی به فکر میتینگ و تظاهرات افتادند و اعلام کردند که عصر روز جمعه هیجدهم اسفند در میدان بهارستان میتینگی برپاست و از عموم مردم برای شرکت در آن وسیله بلندگو و اعلامیه دعوت کرده بودند، از طرفی هم فداییان اسلام بلافاصله اعلامیه مفصل و شدیدی صادر کردند که طی آن هدف خود را از کشتن رزم‌آرا بیان کرده و در ضمن آزادی استاد طهماسبی را خواستار شده بودند.


در روز پنجشنبه قسمت شهرستان‌ها وسیله اشخاص و پست ارسال شد و برای پخش در تهران روز جمعه در نظر گرفته شد که از میتینگ جبهه ملی شروع شود، عصر روز جمعه میدان بهارستان مملو از جمعیت بود و پس از کشتن رزم‌آرا همه می‌خواستند ببینند چه خبر است و چه خواهد شد؟


عده‌ای از افراد فداییان اسلام هم ماموریت یافتند که در پایان میتینگ به پخش اعلامیه مبادرت ورزند و در همان موقع هم در خیابان‌های مختلف شهر شروع به پخش کنند. ناطقین جبهه ملی چند نفر از پخش‌کنندگان اعلامیه را به بالکون اداره روزنامه «کشور» که محل سخنرانان بود برده و از آن خواهش می‌کنند که از پخش آن اعلامیه شدید خودداری کنند، زیرا آن‌ها می‌خواستند با محافظه‌کاری و مجامله رفتار کنند بالاخره تلفنی به آقای کاشانی متوسل شده و ایشان هم از آن‌ها درخواست می‌کند که آن را پخش ننمایند، ولی آن‌ها پاسخ دادند که «به ما دستور داده‌اند که پخش شود.» در این موقع یکی از افراد به پشت تریبون رفته و سلام و پیام رهبر فداییان اسلام را به جمعیت ابلاغ کرد.


پس از پایان میتینگ غفلتاً از گوشه‌های مختلف بهارستان شروع به پخش اعلامیه کرده به وسط جمعیت می‌آمدند و در مدت کمی به همه مردم رسانیده شد.


آن اعلامیه تند که بعداً عین آن را روزنامه «اصناف» چاپ نمود هنگامه‌ای به پا کرده و مسیر و جهت نهضتی را که با کشتن رزم‌آرا تکمیل شده بود تعیین کرد، ولی همان اندازه که باعث تحکیم نهضت شد دشمن را ترسانیده و دوستان ضعیف مانند جبهه ملی را هم هراسان کرده بود، زیرا آن‌ها می‌خواستند که کشتن رزم‌آرا به حساب خود بگذارند و با این اعلامیه نقشه آن‌ها بر آب می‌شد.


شب بود و بعد از اقامه نماز دور هم نشسته بودند که درب حیاط باز شد و شخصی وارد زیرزمین یکی از مخفی‌گاه‌های آقای نواب شد او با عجله و شتاب لب به سخن گشود. او از منزل کاشانی آمده و حامل پیامی از جانب ایشان بود، او گفت: «کاشانی مرا با بی‌تابی و ناراحتی نزد شما فرستاده که بگویم اعلامیه اخیر فداییان اسلام بسیار تند بوده و موجب ایجاد عدم رضایت شده است تقاضا دارم فوراً اعلامیه‌ای صادر کنید و طی آن مطالب اعلامیه قبلی را تکذیب کرده و اعلام کنید که آن اعلامیه را شهربانی و سرتیپ دفتری منتشر کرده است، ولی آقای نواب قبول نکردند.»


بعد از کشتن رزم‌آرا قاعدتاً می‌بایستی در اولین وهله زمام امور به دست شخصی سپرده شود، ولی چند روز گذشت و کسی را به ریاست وزرایی منصوب نکردند، زیرا به هرکس که پیشنهاد می‌شد شانه خالی می‌کرد؛ لذا موقتاً آقای فهیمی «فهیم‌الملک» که پیرمردی از کار افتاده بود به کفالت و سرپرستی منصوب شد که تا تعیین نخست‌وزیر شیرازه کار از هم گسیخته نشود.


از روز پنجشنبه هفدهم اسفند مجلس قیافه خود را عوض کرد آن اکثریت ۹۱ نفری که به نخست‌وزیری رزم‌آرا رای اعتماد داده و همه جا و همه وقت تا آخرین روز، لوایح او را بدون، چون و چرا تصویب می‌کردند دیگر نمی‌توانستند در برابر وکلایی که گمان می‌شد نمایندگان واقعی ملت هستند و پس از کسب قدرت پشت پا به خواسته‌های مردم مسلمان نخواهند زد، مقاومت کرده پیشنهادات آن‌ها را نپذیرند و این حقیقت در جلسه فوق‌العاده شب بیست‌ونهم اسفند ۱۳۲۹ کاملاً مشهود عموم گردید، زیرا آن اکثریت قریب به اتفاق تا چند روز قبل «ملی شدن صنعت نفت» را خیالی بیش نمی‌پنداشتند.