پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در پاریس به علت عدم آشنایی با محیط بیگانهي غرب چند روزی طول کشید تا سید احمد نسبت به افراد و جریانها و حتی اوضاع جغرافیایی و اجتماعی آنجا شناخت و احاطه پیدا بکند. در روزهای اول از بعضی پراکندگیها و تشتت اقوال و اینکه هرکسی سعی میکرد به نوعی خودش را به ایشان نزدیک کند و محور و کانون اخبار و اطلاعات قرار دهد، آزرده شده بود. یک بار به او گفتم: «اگر شما این حالات و این نقش را بخواهید ایفا بکنید پدرت را درمیآورند! یعنی صبح تا شب باید پیش این و آن بنشینی و مغزت را بخورند! نگذار اینطور پراکنده همه از خوشرویی و سعهي صدر و ادب شما استفاده کنند، یک جوری عمل کن که همه با حضور هم حرفهایشان را بزنند به این ترتیب هم علیه همدیگر حرف نمیزنند و هم ذهنت را پراکنده نخواهند کرد و قوایت خسته نمیشد.»
اختلافات بعضی از دوستان امام در پاریس هم مسبوق به سابقه بود. مثلا بین قطبزاده و بنیصدر در برخی مسائل اختلاف نظر وجود داشت. قطبزاده ادارهي نهضت آزادی در اروپا را به عهده داشت. او با شاخهی نهضت آزادی در آمریکا که دکتر یزدی مسئولیت آن را به عهده داشت، اختلاف نظر داشت. در پارهای از مسائل بین این دو مجموعه با دکتر چمران در لبنان اختلاف وجود داشت و بین هر سه جریان با تشکیلات مرکزی نهضت در داخل کشور. البته در آن موقع چنین به نظر میرسید که تفاوت منش و بینش سیاسی میان شاخهی نهضت در آمریکا تحت نظارت دکتر یزدی و نهضت داخل کشور در حداقل باشد.
این اختلافات اگر در سطح و حد خودش میماند مسئلهای نبود، اما وقتی طرفداران و سمپاتها و افراد تندرو و احساساتی متمایل و یا وابسته به آنها هم دخالت میکردند و یا از روی جهالت دست به کارهایی میزدند، اوضاع دردناک میشد. البته سید احمد آقا خیلی زود به شرایط و محیط مسلط شد و همان نقش هماهنگکننده و سازماندهی دفتر امام را بر عهده گرفت. از کارهای پرزحمت این دوره تنظیم مصاحبههای امام بود. در سر و سامان دادن به مجموعه مصاحبهها سید احمد آقا نقش اساسی و محوری داشت. البته دوستان و افراد دیگری هم در امور فنی و چاپ کمک میکردند. در همین جهت هم برخی در صدد بودند از امام بهرهبرداری جناحی بکنند و یا در برنامهها کارشکنی میکردند. مثلا برای امام ترتیب یک مصاحبهی زنده با رادیو تلویزیون فرانسه داده شده و این برنامه را آقای قطبزاده تدارک دیده بود. بدیهی است تدارک یک مصاحبهی زنده در یک برنامهی خبری کار آسانی نیست و ایشان از یک دو ساعت قبل از آن نقش فعالی داشت و هماهنگیهای لازم را انجام میداد، اما کسانی که با ایشان اختلاف مشرب و یا اختلاف سلیقه داشتند مرتبا انتقاد میکردند و نِق و غُر میزدند و به حاج احمد آقا فشار میآوردند که مثلا فرد دیگری را بگذارید، اگر ایشان (قطبزاده) باشد چنین و چنان میشود، حرفهای امام را درست نمیفهمد، این توهین به امام است، زبان ادبی فرانسه را درست بلد نیست و... از طرف دیگر عدهای میگفتند درست نیست که یک روحانی در کنار امام نباشد. خوب خیلی از این انتقادها مخلصانه نبود و در جهت منافع فردی و گروهی بود. حتی برخی افراد در مسیری که امام میآمدند که از پله بالا بروند و در اتاق بنشینند، در صدد القای پارهای سوءنیتها و کارشکنی بودند. در این بین سید احمد آقا بسیار غصه میخورد. بعد از همان مصاحبهی خبری زنده رو کرد به من و گفت: «آخه چه کار کنم؟ واقعا خسته شدهام.» من او را کنار کشیدم و گفتم: «بهتر است برویم در این زیرزمین (یک جایی بود که چاپ و انتشار اعلامیهها در آنجا صورت میگرفت) و یک چایی در آنجا میخوریم، این برنامه خودش ادامه پیدا میکند ناراحت نباش.» گفت: «نه، آقا که میآید باید آنجا باشم.» او میدانست که ممکن است از منزل تا محل مصاحبه، افراد نکتهای به امام بگویند که ذهن ایشان را مشغول بکنند و امام آمادگی روحی و روانی برای پاسخگویی نداشته باشند و نیاز به حضور او باشد. در حین مصاحبه نیز بعضی از افرادی که در بیرون بودند و از تلویزیون مصاحبه را مشاهده میکردند، میگفتند این جملهی امام درست ترجمه نشد یا سوال خبرنگار انحرافی است و سعی داشتند این تشنج را به درون اتاق مصاحبه بکشانند، اما سید احمد آقا در عین خوشرویی، بیاعتنا به این افراد روی پلهی جلوی اتاق نشست تا مصاحبه به خوبی برگزار شود. بعد از همین مصاحبه بود که به پیشنهاد من دو سه روزی به اتفاق سید احمد آقا و آقای موسوی خوئینیها به آلمان رفتیم. من مخصوصا میخواستم یک مقداری ایشان را از فشار کار دور نگه دارم که استراحتی بکند، البته ارتباط تلفنی با نوفللوشاتو برقرار بود ولی شب تلفن را میکشیدم که زنگ نخورد و ایشان بتواند استراحت بکند.
ادامه دارد...
منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۳، صص ۳۶۳-۳۶۵.