پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در بحث ما دربارهی ایران اتفاق خندهداری افتاد. عامدانه نکتهای غلط را دربارهي یکی از اعضای کابینهی صدام گفتم، برای اینکه او را تحریک کنم تا حرف مرا اصلاح کند و دربارهی دیگران بیشتر حرف بزند. صدام ترفند مرا حمل بر نادانی کرد و گفت که اطلاعات خیلی کمی دارم. در این لحظه، بروس گفت: «اوه، پس شما فکر میکنید دوست من احمق است. احمق درست مثل وقتی که کل نیروی هواییتان را برای جلوگیری از نابودی، در اختیار دشمن خونیتان ایران گذاشتید، هان؟» رنگ صدام پرید و هاج و واج نگاه کرد. باورش نمیشد کسی به خودش جرأت بدهد که تصمیمگیریاش را آن هم با این لحن غیرمحترمانه زیر سوال ببرد. صدام در جنگ اول خیلج[فارس] در سال ۱۹۹۱، هواپیماها و کشتیهای خود را به ایران فرستاد تا از حملات مصون بمانند. او سادهلوحانه فکر میکرد که ایران آنها را به عراق پس میدهد. تا لحظهای که این کتاب در دست نگارش بود، این هواپیماها – یا هرآنچه از آنها باقی مانده – هنوز قرار است به بغداد بازگردانده شوند. برخی حتی گمانهزنی کردند که او این کار را انجام داد تا ایران را وارد جنگ عراق با ایالات متحده کند. ناگهان لبخندی زد، شانههایش شروع کرد به لرزیدن و بعد خنده سر داد. انگشت سبابهاش را نشان داد و گفت: «صحیح است». همه زدیم زیر خنده.
بخشی از تلاش صدام برای بزرگنمایی موقعیت تاریخیاش این بود که چهرهی بسیار مثبتی از خود ارائه کند و امیدوار باشد که ما چیز زیادی ندانیم تا برعکس آن را نشان دهیم. صدام گفت که به آیتالله خمینی بیاحترامی نکرده است و حتی مدعی شد که پا پیش گذاشت تا از جشن و سرور بیجا در عراق پس از مرگ رهبر ایران در ژوئن ۱۹۸۹ جلوگیری کند. گفت یکی از دستیارانش در تماس با او لحنی فاتحانه دربارهی مرگ [آیتالله] خمینی حرف زد و صدام به او گفت که در مورد فوت این مرد خدا با احترام برخورد کند. به شدت ما را احمق فرض کرد. صدام خاصه از [آیتالله] خمینی متنفر بود و او را دشمن دیرینهی خود میدانست. از او پرسیدم چرا با وجود اینکه برای وی احترام قائل بود، در سخنرانیهای رادیوییاش طی جنگ با ادبیاتی موهن به او اشاره میکرد. صدام از من پرسید این موارد دقیقا چه روز و چه تاریخی بودند و چه کلماتی استفاده شدند؟ به او گفتم اگر میخواهد بداند از چه حرف میزنم، در جلسهی بعدی آنها را با خودم میآورم.
ادامه دارد...
منبع: جان نیکسون، «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیسجمهور»، تهران: ترجمهی هوشنگ جیرانی، کتاب پارسه، چاپ شانزدهم، ۱۴۰۰، صص ۱۱۴ و ۱۱۵.