صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۶۶۰۴۳
تاریخ انتشار: ۵۴ : ۲۳ - ۱۷ اسفند ۱۴۰۰
مامور اطلاعاتی سیا: از او پرسیدم، آیا خبر دارد که برخی‌ها از لس‌آنجلس به عنوان «تهرانجلس» نام می‌برند، چون جمعیت زیادی از ایرانی‌ها آن‌جا زندگی می‌کنند. صدام شروع کرد به خندیدن... گفت: «این نفاق است. اوه‌ه‌ه، برو پیش دوستان ایرانی‌ات...» ... گفت: «ایرانی‌ها مردمانی غیر قابل اعتمادند. همه را دروغ‌گو می‌دانند. ابتدا یک چیزی می‌گویند و بعد خلاف آن رفتار می‌کنند. روحیه‌ی ایرانی این‌طوری است... ایران به اسم اسلام هم‌چنان به دنبال توسعه‌طلبی در جهان عرب است. آن‌ها فکر می‌کنند اگر زمانه اجازه می‌داد، رهبری آزدسازی قدس را به عهده می‌گرفتند، و فکر می‌کنند وقتی آن را به تصرف خود درآورند؛ می‌توانند امپراتوری اسلامی را تاسیس کنند...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در یکی از جلسات وقتی که درباره‌ی هیأت‌حاکمه‌ی ایران پرسیدیم، صدام تلاش کرد مانند یک سیاستمدار برخورد کند. لحنی بزرگوارمنشانه به خود گرفت و هرچند که ته‌مایه‌ای از خودپسندی در آن بود –، ولی نمی‌توانست نفرتش را از ایرانی‌ها پنهان کند. گاهی اوقات صرف حرف زدن درباره‌ی ایرانی‌ها او را پریشان می‌کرد. در موردی اشاره کردم که ایالات متحده‌ی آمریکا و ایران مشترکات زیادی دارند. از او پرسیدم، آیا خبر دارد که برخی‌ها از لس‌آنجلس به عنوان «تهرانجلس» نام می‌برند، چون جمعیت زیادی از ایرانی‌ها آن‌جا زندگی می‌کنند. صدام شروع کرد به خندیدن. گفتم که مردم ایران حتی برای قربانیان یازدهم سپتامبر شمع روشن کردند. در این موقع صدام ناراحت شد. با خنده‌ای تمسخرآمیز گفت: «این نفاق است. اوه‌ه‌ه، برو پیش دوستان ایرانی‌ات. بله، با هم رفیق شوید. ببین که این رفاقت چقدر طول می‌کشد!» صدام بعد گفت دولتش با فرستادن نامه‌ای علنی که طارق عزیز به رمزی کلارک دادستان پیشین و شخصی غیر مرتبط با رئیس‌جمهور داده بود با آمریکایی‌ها ابراز همدردی کرد. صدام با تاکید زیاد و سردرگمی پرسید: «نامه‌ی طارق عزیز به رمزی کلارک را نخوانده‌ای؟ کدام‌یک مهم‌ترند؟ طارق عزیز یا شهردار تهران؟»

صدام حقیقتا خود را سردمدار اعراب در برابر خطر ایران می‌دانست. به همین علت گفت، کل جهان عراقی‌ها را به عنوان «مردمانی بسیار شرافتمند» تحسین می‌کردند. او سپس نطق آتشین خود را علیه ایرانی‌ها از سر گرفت: «ایرانی‌ها مردمانی غیر قابل اعتمادند. همه را دروغ‌گو می‌دانند. ابتدا یک چیزی می‌گویند و بعد خلاف آن رفتار می‌کنند. روحیه‌ی ایرانی این‌طوری است.» بعد در آن جلسه اضافه کرد: «ایران به اسم اسلام هم‌چنان به دنبال توسعه‌طلبی در جهان عرب است. آن‌ها فکر می‌کنند اگر زمانه اجازه می‌داد، رهبری آزدسازی قدس را به عهده می‌گرفتند، و فکر می‌کنند وقتی آن را به تصرف خود درآورند؛ می‌توانند امپراتوری اسلامی را تاسیس کنند... [چند سطر نقطه‌چین]بنابراین هرکس این سلاح‌ها را در اختیار داشته باشد می‌تواند بگوید که قادر است اورشلیم [بیت‌المقدس]را آزاد کند. آن‌ها [ایرانی‌ها]فکر می‌کنند که می‌توانند ملت عرب را رهبری کنند.» صدام هم‌چنین ایران را متهم کرد که در ترور پسرش عدی در سال ۱۹۹۶ دست داشته است.

جلسه‌ی بعدی بیش‌تر شبیه قبلی بود. صدام مثل قبل وارد شد، نشست و با ما احوال‌پرسی کرد، و فورا مونولوگی طولانی درباره‌ی جنگ ایران و عراق ایراد کرد. گفت: «پیش از شروع جنگ، ۵۴۸ اقدام خرابکارانه علیه عراق صورت گرفت.» بعد شروع کرد به بازگو کردن همه‌ی این ۵۴۸ اقدام. از او خواستیم درباره‌ی نکات مشخص حرف بزند، از جمله غرق شدن چند کشتی عراقی و خارجی در دهانه‌ی شط‌العرب، مسیر خروجی عراق به خلیج‌فارس و مسبب بروز مناقشه. او گفت: «ما ۲۹۰ یادداشت به سازمان ملل فرستادیم، ایرانی‌ها به یکی از آن‌ها پاسخ دادند... وزیر دفاع ایران روز ۲۲ سپتامبر گفت که اگر نیرو‌های ایرانی به عراق حمله کنند، هیچ چیزی آن‌ها را متوقف نخواهد کرد تا زمانی که به بغداد برسند.»

در سال ۱۹۸۸ آزادی شبه‌جزیره‌ی فاو که در نوک آبراه شط‌العرب قرار دارد، نقطه‌ای سرنوشت‌ساز برای عراق در جنگ بود، زیرا نیرو‌های ایرانی را از خاک عراق یک بار و برای همیشه بیرون راند.

ادامه دارد...

منبع: جان نیکسون، «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیس‌جمهور»، تهران: ترجمه‌ی هوشنگ جیرانی، کتاب پارسه، چاپ شانزدهم، ۱۴۰۰، صص ۱۰۷-۱۰۹.