خاطرات علی اکبر صالحی: پس از عمل، دوستانی که در ژنو مشغول انجام مذاکرات هستهای بودند تماس گرفتند و گفتند سؤالات و ابهاماتی طرح شده است و میخواستند من هم نظر بدهم تا رفع ابهام شود. روی تخت در خانه دراز کشیده بودم و به زحمت میتوانستم صحبت کنم، اما گفتگوی تلفنی، حدود ۴۵ دقیقه به طول انجامید. آقای جان کری از روی دلسوزی به من میگفت: «تو مریضی و صدایت هم به سختی میآید. به خودت فشار نیاور. فقط گوش کن ما چه میگوییم، اگر راه حلی داشتی اطلاع بده» مکرر به من میگفت: «به خودت فشار نیاورا! تو مریض هستی، برای تو خوب نیست.» با این تماس تلفنی برخی ابهامات رفع شد و جلسه آن روز تمام شد.