صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۴۷۴۹۸
تاریخ انتشار: ۰۲ : ۲۳ - ۲۳ آبان ۱۴۰۰
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامه‌ی فکاهی «گل زرد» در دوره‌ی احمدشاه؛
آقای سید جلال‌الدین تهرانی را که آن اوقات دانشجوی علم نجوم در مدرسه‌ی درالفنون بود در خیابان مقالات کردم و از جلسه‌ی منعقده در خانه‌ی ملک‌الشعرا صحبت کردم و از او پرسیدم... تهرانی جواب داد که... «... ملک‌الشعرا... بیش از دیگران حرارت به خرج می‌داد و می‌گفت ماها چون عاقل هستیم راجع به عاقل بودن خود تردید نداریم و این تردید نویسنده‌ی مقاله علامت نقصان می‌باشد. ولی من دفاع کردم و عاقل بودن شما را به ثبوت رساندم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ وقتی ملک‌الشعرای بهار مجددا شروع به نشر روزنامه‌ی هفتگی «نوبهار» کرد از من تقاضا نمود که مقاله‌ای راجع به دارالمجانین و مشاهدات خود در آن محل بنویسم تا در روزنامه درج شود. مقاله‌ی مفصلی زیر عنوان «یک شب در دارالمجانین» نوشتم که در شماره‌ی دوم سال اول نوبهار هفتگی مورخ ۹ مهر ماه ۱۳۰۱ مطابق با ۱۲ اکتبر ۱۹۲۲ میلادی درج گردید. ملک‌الشعرا زیر مقاله‌ی مزبور نوشت: «اشخاصی که از یازده سال قبل تا حال با روزنامه‌ی نوبهار سر و کار دارند با نام و آثار قلمی آقای یحیی ریحان آشنایی دارند و برای ما بسی ناگوار بود که موقع پیش‌آمد مزبور روزنامه‌ی نوبهار نشر نمی‌شد تا ما از دوست و هم‌کار یازده‌ساله‌ی خود دفاع نماییم. اخیرا از شاعر حساس خواستیم که شرح واقعه را دقیقا مرقوم دارند تا در روزنامه‌ درج شود و شاکریم که درخواست ما را اجابت کردند و مقاله‌ی مزبور بهترین مقاله‌ی ادبی محسوب می‌شود و با اجازه‌ی خوانندگان جایزه‌ی بهترین مقاله‌ی ادبی به آقای ریحان تعلق می‌گیرد.»

[...] چند روز بعد از طبع و نشر مقاله روزی ملک‌الشعرا را در خیابان لاله‌زار ملاقات نمودم به من گفت که «روز گذشته آقای سید جلال‌الدین تهرانی و چند نفر از فضلای دیگر در منزل من جمع بودند و تمام وقت راجع به مندرجات مقاله‌ی شما بحث و مشاجره می‌نمودند و عقاید آن‌ها راجع به شما با هم اختلاف داشت؛ عده‌ای می‌گفتند چون نگارنده‌ی مقاله به عقل خود تردید کرده است این تردید حاکی از نقص و خلل است ولی دسته‌ی دیگر بر این عقیده بودند که تردید علامت عاقل بودن می‌باشد.» پرسیدم: «عقیده‌ی شما چه بود؟» جواب داد: «من جزو دسته‌ی موافق بودم. دفاع نمودم و ثابت کردم که تردید مزبور مسلما علامت عقل است.» از ملک‌الشعرا تشکر نمودم و تصادفا دو روز بعد آقای سید جلال‌الدین تهرانی را که آن اوقات دانشجوی علم نجوم در مدرسه‌ی درالفنون بود در خیابان مقالات کردم و از جلسه‌ی منعقده در خانه‌ی ملک‌الشعرا صحبت کردم و از او پرسیدم: «آیا راست است که عده‌ای با من مخالف، عده‌ای دیگر من‌جمله خود ملک‌الشعرا با من موافق بودند؟» آقای تهرانی جواب داد که: «صحیح است. عده‌ای موافق و عده‌‌ی دیگر مخالف بودند ولی ملک‌الشعرا جزو مخالفین بود و بیش از دیگران حرارت به خرج می‌داد و می‌گفت ماها چون عاقل هستیم راجع به عاقل بودن خود تردید نداریم و این تردید نویسنده‌ی مقاله علامت نقصان می‌باشد. ولی من دفاع کردم و عاقل بودن شما را به ثبوت رساندم.»

بعد از استماع قول آقای تهران از این‌که ملک‌الشعرای بهار در غیاب من آن‌طور صحبت کرده و به حقیر طور دیگر بیان نموده تعجب کردم ولی از دفاع آقای تهرانی که مردی بود وارسته و ملی قدری تسلی یافتم. در عین حال به تحقیقات خود در این باب خاتمه دادم و ترسیدم که اگر بعد معلوم شود که آقای تهرانی هم در حضور من این‌طور گفته و در غیاب با ملک‌الشعرا هم‌عقیده بوده است در آن صورت افسردگی من زیادتر می‌گردد.

اما راجع به ملک‌الشعرای بهار، او شاعری بود شوخ‌طبع و شیرین‌سخن و من یقین دارم در جلسه‌ی مزبور از لحاظ شیرین‌زبانی و مزاح این‌طور بیان عقیده کرده بوده است و قصد اذیت رساندن به من را نداشته است. بلکه خواسته بود که با دیگران در شیرین‌زبانی شریک شود به‌خصوص که بارها آن شاعر یگانه‌ی عالی‌مقام از هوشمندی و حساسیت من تعریف کرده بود ضمنا ناگفته نماند وقتی که من خود در کار خویش تردید حاصل کنم نباید از سایر مردم انتظارات دیگری داشته باشم و هرکس در بیان عقیده‌ی خود آزاد است.

[...] هرکس می‌تواند هزارگونه فکر و خیال پیش خود بنماید ولی لزوم ندارد منویات و افکار باطن خود را به دیگران ابراز دارد و کلیه‌ی اسرار را فاش سازد. قبل از تحریر مقاله قسمت تردید را شفاها برای ملک‌الشعرا نقل کرده بودم ولی او اصرار ورزید که قسمت مزبور نیز در مقاله گنجانده شود تا مقاله جالب توجه‌تر گردد و من هم به حرف او گوش دادم.

 

منبع: سپید و سیاه، شماره‌ی ۶ (۹۸۶)، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۵۱، ص ۱۱.