پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امتیاز روزنامهی اطلاعات در تیر ماه سال ۱۳۰۴ در زمان وزارت نصیرالدوله بدر که وزیر معارف بود به نام من صادر شد و اولین شمارهی اطلاعات در دو صفحه عصر روز یکشنبه ۱۹ تیر ماه ۱۳۰۵ که مصادف با روز افتتاح دورهی ششم مجلس شورای ملی بود به قیمت چهار شاهی انتشار یافت و تصور میکنم نخستین شماره را در ۸۰۰ نسخه منتشر کردم و البته در آن زمان هنوز در ایران روزنامهی عصر سابقه نداشت.
آقای مسعودی شما در آن تاریخ این تصور را داشتید که روزنامهی اطلاعات، چون امروز و عباس مسعودی سناتور مسعودی حالیه بشود؟
امیدوار بودم، چون میدانستم که این همه فعالیت بیثمر نمیماند و من هم صحت در کار و درستی در معامله با اشخاص را سرلوحهی کارم قرار دادم و به یادم هست که در آن زمان کاغذ روزنامه را از آقا رضا کتابفروش میگرفتم و روزنامه هم دو عامل لازم داشت: کاغذ و چاپ که این دو به صورت اعتبار در اختیارم بودند و کارم را لنگ نمیکردند و البته مجموعه مخارج روزنامهی اطلاعات برای هر شماره از ۱۲ تومان تجاوز نمیکرد و از آنجا که هیأت تحریریهای در کار نبود و خودم تمام کار روزنامه حتی تصحیح آن را میکردم با گرفتن اعلان سطری یک قران از وزارتخانهها چرخ اطلاعات میچرخید و زحمات من برای دخل و خرج روزنامه به هدر نمیرفت.
در شرایطی که شما نخستین شمارهی اطلاعات را منتشر ساختید وضع سیاسی مملکت چگونه بود؟
کاملا احساس میشد که ایران میخواهد از قید بیگانه اعم از روس و انگلیس که آن موقع اهمیتی داشتند خارج شود و روی پای خود بایستد، چون طلوع رضاشاه توام با یک فکر ملی بود و در آن زمان تیپ جوانی دور رضاشاه را گرفته بودند که با کهنهپرستی مبارزه میکردند و، چون ملاحظه میکردند که رضاشاه کاملا مستعد است تا مملکت را به سمت تجدد سوق دهد این دسته اطراف او را گرفتند و از هرگونه همکاری دریغ نداشتند.
شرفیابی شما به حضور رضاشاه کبیر در زمانی بود که امتیاز اطلاعات را گرفته بودید یا قبل از آن؟
اولین شرفیابی من به حضور رضاشاه کبیر به عنوان روزنامهنگار بود و در جشن تاجگذاری هم به همین عنوان شرکت کردم؛ اما در مجلس موسسان اول که مربوط به تغییر سلطنت از خانوادهی قاجار به خاندان پهلوی بود به عنوان خبرنگار شرکت کردم منتهی، چون جایی برای خبرنگار تعیین نشده بود در صف تندنویسان مجلس نشستم و مجلس موسسان اول هم در تکیهی دولت تشکیل شد.
روزنامهی دوصفحهای را منتشر میکردم به هر زحمتی که بود و یادم هست که یک بار از نظر تامین هزینهی روزنامه معطل ماندم و در آن زمان از دوستم آقای منوچهر بزرگمهری سیصد تومان قرض کردم تا بتوانم به انتشار روزنامه ادامه دهم و سیستم توزیع در آن موقع هم در کوچهی حاج باقر صراف در خیابان لالهزار توسط مرحوم محمد سقازاده بود و از چهار شاهی فروش روزنامه دو شاهی را روزنامهفروش برمیداشت و دو شاهی نیز به من میدادند.
ادامه دارد...
منبع: سپید و سیاه، شمارهی ۱۰، مخصوص پاییز ۱۳۴۹، صص ۱۰-۱۱ و ۶۲.