پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در اوایل پاییز ۵۱ سال پیش، محمدعلی سفری خبرنگار خوشذوق مجلهی سپید و سیاه (شمارهی ۱۰، مخصوص پاییز ۱۳۴۹ ص ۱۰) به سراغ عباس مسعودی بنیانگذار موسسه و روزنامهی اطلاعات رفت، کسی که علاوه بر انتشار نخستین روزنامهی عصر در ایران، برای اولین بار در کشور روزنامهی غیرجناحی به راه انداخت؛ روزنامهای که واقعا روزنامه بود، یعنی اخبار روز در آن درج میشد. مسعودی در سال ۱۲۸۰ خورشیدی زاده شد، اما تولد روزنامهنگاریاش ۲۰ سال بعد بود در ۱۳۰۰ زمانی که «مرکز اطلاعات ایران» را با کمک چند تن دیگر ایجاد کرد تا برای روزنامهها خبر تهیه کند؛ اما آن وقت که سفری برای گفتگو به سراغش رفته بود دیگر آن جوان ۲۰ سالهی خام و جویای نام نبود که به قول خودش وردست خبرنگار باشد، حالا ۴۹ سال از تولد حرفهایاش میگذشت، نزدیک به ۷۰ سال داشت، سناتور بود و موسسهاش (اطلاعات) ۱۱ محصول فرهنگی از روزنامه گرفته تا هفتهنامه و ماهنامه منتشر میکرد. داستان مسعودی را از زبان خودش میخوانید:
من روزنامهنویسی را در واقع با وردستی خبرنگاری شروع کردم، چون در آن زمان کلاسی برای روزنامهنویسی نبود که من بتوانم در این رشته تحصیل کنم و در آن زمان وردست مخبری بودم به نام میرزا علیخان که برای روزنامهی «ایران» کار میکرد و برای گرفتن خبر هم به روسای دوایر مختلف رجوع میکردیم مثلا وزارت داخله ادارهی شرق و غرب و شمال و جنوب داشت که از روسای آن با توجه به راپورتهایی که حکام میدادند خبر میگرفتیم.
در آن زمان تعداد وزارتخانهها از ۷-۸ تا تجاوز نمیکرد و این کار تا سال ۱۳۰۰ ادامه داشت و در این زمان با کمک چند نفر «مرکز اطلاعات ایران» را به وجود آوردم. کاری که مطلقا در مملکت سابقه نداشت و این موسسه زمانی دایر شد که رفته رفته احساس میشد نهضتی علیه ملوکالطوایفی و خانخانی در شرف تکوین است و مملکت میرود که صاحب قدرت مرکزی شود. در آن موقع خبرهای سیاست خارجی به وسیلهی بولتن سفارتخانهها به دست ما میرسید و طبیعی است که هر سفارتخانهای هم به میل خودش اخبار را تنظیم میکرد و در اختیار مطبوعات قرار میداد.
من و همکارانم که مرحوم جهانگیر مصور رحمانی، مرحوم علی صادقی و علیاکبر سلیمی بودند مرکز اطلاعات ایران را به وجود آوردیم و کارمان هم این بود که اخبار را در چند نسخه کپی میکردیم و به روزنامههای وقت که جمعه صبح منتشر میشد میدادیم و آنقدر برای این کار زحمت کشیدیم که انگشت من که حالا هم آثارش باقی است به خاطر نوشتن پینه بست. اما متاسفانه زحمات ما که در یک بالاخانهی کوچک در خیابان علاءالدوله ساختمان سلامت بود نتیجهای نمیداد تا آنجا که برای پرداخت ماهی شش تومان کرایهی اتاق هم در مضیقه بودیم. اما رفته رفته کار بهتر شد و ما توانستیم در همان خیابان در دو اتاق کار کنیم و بعد هم آمدیم به کوچهی وثوقنظام. اما در تمام این سالها که این مرکز دایر بود مطبوعات وقت پول قابل ملاحظهای نمیدادند و به همین سبب در سال ۱۳۰۴ به این فکر افتادم که چرا اخباری را که تهیه میکنم به روزنامهها بدهم و خودم روزنامهای نداشته باشم و همین فکر سبب شد که «موسسه اطلاعات» به وجود آید.
ادامه دارد...