پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ«انتخاب»؛ مجله خواندنیها در نخستین شماره خود پس از پیروزی انقلاب، (شماره ۲۳، سال ۳۹، شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۵۷، صص ۲۰ و ۶۹) دیدگاه سه روزنامه پرتیراژ انگلستان را راجع به پیروزی انقلاب در ایران ترجمه و به شرح زیر منتشر کرد:
تایمز مالی: موقعیت کنونی پر از خطر، هم برای مردم ایران و هم برای غرب، میباشد
در حال حاضر سوال اصلی که مطرح میشود این است که آیا آیتالله خمینی قادر خواهد بود نیروهایی را که به حرکت درآورده کنترل نماید و اگر چنین... قدم بعدی چه خواهد بود. هنوز زود است که بتوان قضاوت درستی از وقایع هفتهای که در پیش است به دست داد. ماهیت دولت اسلامی که آیتالله میخواهد تشکیل بدهد هنوز مشخص نشده است.
موقعیت کنونی پر از خطر، هم برای مردم ایران و هم برای غرب که مایل است ایران را دوباره باثبات ببیند، میباشد. یکی از جنبههای بسیار تکاندهنده و نگرانکننده اوضاع کنونی قدرتی است که با آن انقلاب اسلامی سلسله پهلوی را در خود فرو میبرد. در واقع تمام تلاشهای شاه از جمله ارتش دستچینشده وی، پلیس مخفی، برخورداری از حمایت کامل غرب معلوم شد که ارزشی یکسان با خاک دارد. در حال حاضر خبری سیاسی یافت میشود که در آن نیروهای مختلفی که دستاندرکارند هنوز ماهیت خود را روشن نساختهاند. اولین کار مهمی که آیتالله خمینی میتواند انجام دهد البته در صورتی که شورشیان تحت کنترل درآیند این است که به بیشتر این گروههای مختلف وحدت بخشد. وی پس از برقراری آرامش احتمالا سعی خواهد کرد که وحدت همگانی بین نیروهای مختلف با برخوردای از حمایت ارتش به وجود بیاورد. این امر زمان لازم دارد. باز هم امکان خونریزیهای بیشتری میرود، زیرا که هنوز آبها از آسیاب نیفتاده است. در این موقعیت کار عاقلانهای که قدرتهای خارجی میتوانند انجام دهند این است که کاملا از نزدیک مراقب اوضاع بوده، ولی مستقیما دخالتی ننمایند.
دیلیتلگراف: این چیزی جز یک رشته طولانی از مصیبت و بدبختی نیست
[در سرمقاله «پیروزی سیاه»]چنین به نظر میآید که همین دیروز بود که شاه درباره جهانِ غربِ فاسد و فضایلِ عالیِ جامعه ایران که خود رهبر و نماینده آن بود سخن میراند، ولی ناگهان طوفانی شدید وزیدن گرفت و همراه خود تغییراتی را در دولت و روش سیاسی او به بار آورد و خفت و خواریهایی را بر سر او... که شاه ناچار به ترک ایران شد. شاه در پشت سر خود ارتشی را که از او پشتیبانی مینمود به جای گذاشت که چنانکه برخی انتظار و عده دیگر امید داشتند حاضر بود در اوضاع مداخله نموده و نظم و آرامش را برقرار سازد و شاه را بر سر جای خود نگاه دارد و حال این طوفان عظیم ارتش را علیه ارتش برانگیخته و سربازان را به پایگاههایشان روانه کرده است.
قدرت شاه که برای مدتی طولانی همه جا را فراگرفته بود هماکنون به دست آیتالله خمینی یک رهبر مسلمان متعصب افتاده است که از نظر جهان غرب این چیزی جز یک رشته طولانی از مصیبت و بدبختی نیست و شاید خود ملت ایران نیز به زودی با این نظر موافقت کنند. هیچگاه انتظار نمیرفت که این طوفان عظیم پس از برپا شدن ایران را به آن صورتی که در آغاز اداره میشد رها نماید.
خشنودی شوروی از وقایع ایران شاید قابل قبولتر باشد زیراکه پیروزی آیتالله خمینی تا حد زیادی نتیجه کار شورویست. اگر شدت طوفانی که در ایران برپاست آیتالله را به نوبه خود به کناری براند آنگاه ایران به سوی هرج و مرج و نفاق نزول خواهد کرد و شوروی خواهد توانست اگر نه بر همه ایران لااقل بر قسمتی از آن دست یابد.
گاردین: ۱۳ قرن گذشته پشتوانه این جنبش بوده است
[در سرمقالهای با عنوان «حقوق انسانی بهترین آزمایش برای دنیای غرب»]با توجه به اینکه شاه قلعه مستحکمی برای دنیای غرب بود و هدف وی از نقطه نظر غربیان این بود که در پاسداری از مرزهای شوروی آنها را یاری دهد، میباید تبعید وی و اشتیاقی که با آن از آیتالله خمینی استقبال به عمل آمد را به حوادثی ارتباط داد که در قالب روابط دو بلوک شرق و غرب پدیدهای ناشناخته است. این حوادث در دفترنامه حکومتیِ هیچیک از ابرقدرتها درج نشده و کاملا پیشبینینشده و خاص ایران است. دولت آمریکا ممکن است حال در صدد برآید که با آیتالله خمینی یا رابطه برقرار نماید و یا وی را از قدرت بیندازد، ولی آمریکا دیگر نمیتواند از نعمات این امکانات به آسانی برخوردار گردد و دیر یا زود باید با آنچه ایرانیان به وی پیشنهاد میکنند کنار آید حتی اگر هم نیروهای وفادار شاه بتوانند دوباره قدرت گیرند و شاه را به ایران دعوت نمایند دیگر نمیتوانند جلوی جنبشی را بگیرند که گرچه سرعتی فقط ۱۲ ماهه داشته، ولی ۱۳ قرن گذشته پشتوانه آن بوده است. بعید به نظر میرسد که شوروی از حس ملی که هماکنون در ایران به چشم میخورد بهرهای بتواند ببرد، زیرا که خود مشکلات ملی فراوان داشتند و همچنین از مشکلات مذهبی در میان ساکنان مسلمان خود در داخل مرز نیز برخوردار است.
انتقادات دکتر کیسینجر از دولت کارتر مربوط میگردد به حقوق بشر؛ دکتر کیسینجر میگوید قوانین حقوق بشر در ایران سهمی در ایجاد عدم ثبات به عهده داشته است و این نتیجه نادرست را عرضه میکند که تقریبا در هر کشوری که بتوان پیشبینی نمود هر دولتی که جای دولت قبل را بگیرد از آزادی کمتری برخوردار و کمتر از دولت قبل پیش رفته است و به قوانین حقوق بشر حتی از دولت پیشین خود اهمیت کمتری میدهد. این قضاوت بسیار عجولانه است اول اینکه یک رژیم باید کاملا وحشیانه باشد تا بتواند اعمال ساواک را انجام دهد، دوم اینکه اسلام از ارزش و اصولی برخوردار است که چه در دنیای غرب محبوب باشد و یا چه نباشد در ایران مورد استقبال قرار خواهد گرفت. حداقل از طرف تظاهرکنندگانی که باعث بازگشت آیتالله خمینی گردیدند. اگر واقعیت داشته باشد که حمایت پرزیدنت کارتر از حقوق بشر در ایران در سقوط شاه تاثیر داشته است پس ایرانیان باید از وی ممنون باشند.
مطمئنا علاقه به حقوق بشر در ایران میتواند نقطه آغاز بهتری برای مشی غرب قرار گیرد تا محاسبات کوتاهبینانه و استراتژیکی کسانی که پیش از پرزیدنت کارتر بر مسند ریاستجمهوری قرار داشتند. روش حقوق بشر به مردم امکان آزادی انتخاب میدهد و این نه تنها فینفسه مسئله خوبی است بلکه باعث ازدیاد منافع غرب نیز میگردد، زیرا در این صورت شوروی نمیتواند شانسی داشته باشد. پرزیدنت کارتر میباید پایه و اساس قرار دادن روش حقوق بشر خود را ادامه دهد.