صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۱ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۹۲۸۶۸
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۸ دی ۱۳۹۹
بعد از نماز سوار شده، همه‌جا الی منزل به تاخت آمدیم. غروبی به منزل رسیدیم. شب را رفتم بیرون. جواب کاغذهای خراسان خوانده شد. امین‌الملک، معیرالممالک، یحیی‌خان، حاجی ‌میرزاعلی، علی‌رضاخان و غیره بودند. علی‌رضاخان شهر رفته بود پیش نواب. تعریف می‌کرد: «عزت‌الدوله [خواهر ناصرالدین‌شاه]، بچه هفت‌ماهه یا هشت‌ماهه سقط کرده است، پسر. غش و ضعف کرده بوده ‌است. نواب و غیره دست‌پاچه شده ‌بودند.» ملک‌صور، محمدهادی ‌میرزا [پسر پنجاه‌ودوم فتحعلی‌شاه]، جَلَدکار [چابک] و غیره و غیره، هی می‌رفتند خانه عزت‌الدوله، هی می‌آمدند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح با کمال اوقات تلخی و کسالت از خواب برخاستیم. دختر باقر را بردند شهر. هوا خوب بود. سوار اسب شجاع‌الملکی شدیم. پی معیر شهر فرستادم. رسیدیم به عین‌الملک، همه‌جا با او صحبت‌کنان رفتم سر قنات.

علی‌رضاخان، محقق، عکاس‌باشی، محمدعلی‌خان و غیره بودند. ادیب، افشاربیک، امین‌الملک و غیره هم از شهرآمدند. امین‌خلوت هم بود. ناهار خورده، بعد از ناهار سواره‌ها را آن‌جا گذاشته، خودمان مختصر راندیم. در رکاب آقا ابراهیم، محمدعلی‌خان، عکاس‌باشی، ابراهیم‌بیک، آقا کشی خان، ابوالقاسم‌بیک، آیی وغیره بودند. آدم میرشکار هم رسید، گفت: «در بیدیک شکار هست.»

راندیم. میرشکار هم آمد. از آن‌جا سواره‌ها و پیش‌خدمت‌ها را گذاشته، مختصرا رفتم از دره سه‌پایه سربالا به بیدیک رسیدیم. میرشکار پایش هنوز خوب نیست می‌لنگد. بد راه می‌رفت. زیاد سر کشید، آخر شکارها را گریزاند. همان گریخته‌ها را عقب کردیم. رفتم آن طرف سه‌پایه به گردنه قطارتپه. آن‌جا دوباره شکارها را پیدا کردیم. خلاصه مارُق [شکار] رفتیم. قوچ و میش به قدر 12 عدد بودند، همه خوابیده بودند. با چهارپاره انداختم، دور بود نخورد.

خسته و کسل، از راه ده ترکمان‌ها برگشتم. سواره‌ها هم که مانده بودند آمدند. در صحرا آفتاب‌گردان زده نماز کردم. چای خوردم. زیاد سرد بود. محمدعلی‌خان و عکاس‌باشی بودند.

بعد از نماز سوار شده، همه‌جا الی منزل به تاخت آمدیم. غروبی به منزل رسیدیم. شب را رفتم بیرون. جواب کاغذهای خراسان خوانده شد. امین‌الملک، معیرالممالک، یحیی‌خان، حاجی ‌میرزاعلی، علی‌رضاخان و غیره بودند. علی‌رضاخان شهر رفته بود پیش نواب. تعریف می‌کرد: «عزت‌الدوله [خواهر ناصرالدین‌شاه]،۱ بچه هفت‌ماهه یا هشت‌ماهه سقط کرده است، پسر. غش و ضعف کرده بوده ‌است. نواب و غیره دست‌پاچه شده ‌بودند.»

ملک‌صور، محمدهادی ‌میرزا [پسر پنجاه‌ودوم فتحعلی‌شاه]، جَلَدکار [چابک] و غیره و غیره، هی می‌رفتند خانه عزت‌الدوله، هی می‌آمدند. بعد آمدیم خوابیدیم. الحمدلله خوب خوابیدیم.

 

پی‌نوشت:

۱- ملک‌زاده خانم عزت‌الدوله، دختر محمدشاه قاجار و مهدعلیا بود. او در سال ۱۲۴۸ ق. متولد شد. در روز جمعه ۲۲ ربیع‌الاول سال ۱۲۶۵ ق. [۲۷ بهمن ۱۲۲۷] ناصرالدین‌شاه ملک‌زاده خانم را که بعدها ملقب به عزت‌الدوله شد به عقد میرزا تقی‌خان امیرکبیر درآورد و شب چهارشنبه چهارم ربیع‌الثانی [۸ اسفند ۱۲۲۷] همان سال او را به منزل امیر روانه داشتند. ملک‌زاده خانم در این زمان ۱۳ سال داشت. حاصل این ازدواج دو دختر بود. پس از قتل امیر به اصرار و تکلیف شاه با اکراه تمام همسر میرزا کاظم‌خان نظام‌الملک پسر ارشد میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین‌شاه شد. پس از خلع میرزا آقاخان از قدرت ملک‌زاده خانم از پسر وی جدا شد و به همسری شیرخان عین‌الملک درآمد و از او فرزندانی یافت. (نقل به تلخیص از توضیحات عبدالحسین نوایی در کتاب مهدعلیا)

 

پی‌نوشت: منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۹۹-۱۰۱.