صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۱ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۵۸۳۷۴
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۱۰ - ۰۸ تير ۱۳۹۹
اگر قبول کنیم که امسال در سایه شیوع کرونا سالی متفاوت با سال‌های گذشته را تجربه می‌کنیم پس می‌توانیم بپذیریم که به جای سریال‌های مهیج و پرشور بهار و تابستان یک سریال متفاوت را تماشا کنیم. سریالی که گرچه داستانی نسبتا ساده دارد، اما بسیاری از اصول اخلاقی مخاطب را دستخوش تغییر کرده و باور‌های وی را به چالش می‌کشد. صحبت از سریال «می دانم حقیقت دارد: I. Know This Much is True» است. پیش از مطالعه ادامه این مطلب دقت کنید که خطر افشای داستان سریال در این مقاله وجود دارد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

اگر قبول کنیم که امسال در سایه شیوع کرونا سالی متفاوت با سال‌های گذشته را تجربه می‌کنیم پس می‌توانیم بپذیریم که به جای سریال‌های مهیج و پرشور بهار و تابستان یک سریال متفاوت را تماشا کنیم. سریالی که گرچه داستانی نسبتا ساده دارد، اما بسیاری از اصول اخلاقی مخاطب را دستخوش تغییر کرده و باور‌های وی را به چالش می‌کشد. صحبت از سریال «می دانم حقیقت دارد: I. Know This Much is True» است. پیش از مطالعه ادامه این مطلب دقت کنید که خطر افشای داستان سریال در این مقاله وجود دارد.


به گزارش سرویس خواندنی‌های انتخاب، ماجرا‌هایی با محوریت زندگی دوقلو‌ها همیشه از جذاب‌ترین موضوعاتی بوده که کارگردان‌ها روی آن مانور داده اند، سریال می‌دانم حقیقت دارد نیز با محوریت زندگی دوقلو‌ها ساخته شده است. دوقلو‌هایی که یکی از آن‌ها در سلامت عقل است و دیگری از بیماری حاد روانی و علائم اسکیزوفرنی و توهم رنج می‌برد.


بیشتر بدانید:


این سریال که محصولی است از کمپانی HBO بر اساس داستانی از «ولی لمب» ساخته شده است. ستاره سریال که درواقع در دو نقش برادر‌های بردزلی (دومینیک و توماس) ایفای نقش کرده است، مارک رافلو است. مارک رافلو ازجمله بازیگرانی است که مخاطبان سینما و تلویزیون سالهاست چهره وی را می‌شناسند. رافلو را شاید بتوان از بازیگرانی دانست که هیچگاه به حق و جایگاه واقعی خود نرسیده، اما هرگز در هیچ نقشی کم کاری نکرده است.


بازی رافلو در دو نقش برادر‌های بردزلی (یکی روانی و دیگری سالم، اما پر از دغدغه و تنش) گواهی بر همین مدعاست. ماجرای سریال چندان پیچیده نیست. توماس و دومینیک که حدود ۴۰ سال دارند به مرور زمان وبه ویژه از نوجوانی به بعد رفتار‌هایی متفاوت از یکدیگر نشان داده اند. توماس آسیب پذیر و وابسته به مادر و برادر خود بوده و همواره زیر خشم روانی و فیزیکی پدرخوانده خود قرار داشته و دومینیک سعی کرده قوی‌تر باشد، راه خود را از خانواده جدا کند و برای آینده خود تلاش کند.


تفاوت‌های دو پسر خانواده در سنین جوانی و سال‌های نخست دانشکده بیش از پیش نمایان می‌شود و در شرایطی که دومینیک عاشق شدن و شادی جوانی را تجربه می‌کند، توماس در آستانه فروپاشی روانی است و در نهایت نیز برای گذراندن دوره‌های درمانی راهی آسایشگاه روانی می‌شود و رفت و آمد وی به دوره‌های درمان تا پایان عمر ادامه می‌یابد.


اما نقطه آغاز سریال چند ماه پیش از مرگ توماس و درست لحظه‌ای است که توماس در یک حمله روانی، دست خود را در ملاء عام قطع می‌کند. با این وجود و در شرایطی که شاید بسیاری از اطرافیان دو برادر و حتی مخاطبان سریال، ماندن توماس در آسایشگاه روانی را به نفع وی می‌دانند، دومینیک در تلاش است برادر آسیب پذیر خود را از محیط درمانی خشن و پر تنش خارج کرده و وی را نزد خود در خانه نگه دارد.


به مرور زمان و با پیش رفتن مراحل سریال به مرور متوجه می‌شویم که دومینیک نیز چندان فارغ از دغدغه نیست. او از همسر محبوب خود جدا شده است، دختر کوچکش را از دست داده و با مشکلات مالی و احساسی متعددی درگیر است و در کنار همه این‌ها در تلاش است بداند پدر واقعی وی و توماس کیست. این راز که در قسمت پایانی سریال فاش می‌شود در سراسر قسمت‌ها سایه‌ای سنگین روی زندگی دو برادر گذاشته است و مخاطب را با انواع حدس‌های عجیب و گاه آزار دهنده همراه می‌کند.


پیدا شدن دفترچه یادداشت‌های روزانه پدربزرگ دوقلو‌ها نیز از بخش‌هایی است که فلاش بک‌هایی را در سریال خلق می‌کند و ما را به دنیای سیاه پدربزرگی ایتالیایی می‌برد که برای رسیدن به موفقیت و ساختن رویای آمریکایی خود حتی از برادرکشی نیز دریغ نمی‌کند. همانقدر که مخاطبان با دیدن خاطرات پدربزرگ دوقلو‌ها عصبی می‌شود، دومینیک نیز مرحله به مرحله برآشفته‌تر می‌شود و حتی با این فکر مالیخولیایی مواجه می‌شود که آیا پدربزرگش همان پدر گمشده وی است و مادر قربانی امیال کثیف پدربزرگ شده است یا خیر.


داستان پردازی سریال را نمی‌توان خالی از اشکال دانست و حتی برخی سکانس‌ها بیش از حد کسل کننده اند. شاید مخاطب انتظار دارد برای رسیدن به ریشه بیماری روانی توماس به دوران کودکی و نوجوانی وی بیشتر پرداخته شود و نقش مادر نیز پررنگ‌تر باشد. حتی پرداخت شخصیت پدرخوانده دوقلو‌ها و علت وابستگی بیش از حد مادر دوقلو‌ها به وی (در شرایطی که خانه و تمکن مالی نسبی دارد) نیز جای سوال دارد. اما به نظر می‌رسد بازی قابل قبول و حتی فراتر از حد قابل قبول رافلو تا حد زیادی این نقایص را حل کرده است.


طبیعی است که دیدن این سریال برای افرادی که به دنبال هیجان و ماجرا‌های پر از گره و کشمکش هستند چندان جذاب نیست. این سریال یک درام روانکاوانه است و ماجرایی را روایت می‌کند که در یک جمله ساده «رابطه عمیق دو برادر است». از سکانس‌های تاثیر گذار سریال می‌توان به سکانس تخلیه روانی دومینیک پس از مراسم خاکسپاری توماس اشاره کرد.


رویا پاک سرشت