پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: یک سال و چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با افتادن فضای دانشگاهها به دست دانشجویان چپی، مسئولان وقت به این نتیجه رسیدند که برای سازگار کردن دانشگاهها با روح جمهوری اسلامی این مراکز آموزشی را برای چند وقتی تعطیل کنند، در پی این تصمیم که در نهایت به تایید امام رسید، دانشگاههای کشور برای بیش از دو سال بسته شد و در این فاصله شمار زیادی از استادان و دانشجویان به عناوین مختلف از جمله لیبرالیسم و ضدانقلاب و... اخراج شدند. مهندس بازرگان درباره علل و انگیزههای این رویداد و عوامل دخیل در تصمیمی با عنوان «انقلاب فرهنگی» در کتاب خود «انقلاب ایران در دو حرکت» (۱۳۶۳؛ ۱۰۵-۱۱۰) چنین مینویسد:
[...] اوج این توسعه و تشکل را در انقلاب فرهنگی اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ میبینیم که از طرف انجمنها و سازمانهای اسلامی دانشجویان و افرادی، با همان عنوان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اعلام گردید و منجر به بسته شدن دانشگاههای کشور تا مدت بیش از دو سال شده مورد تایید امام نیز قرار گرفت، ضمن آنکه شامل خواستههایی در زمینه اداره و شوراهای دانشگاه و دانشکده میشد که از ابتدای پیروزی انقلاب مطرح و مانع راه افتادن دانشگاهها به همراه سایر ادارت و فعالیتهای مملکت بود.
بیشتر بخوانید
انقلاب فرهنگی به دنبال اعتصابات کلاسها و اشغال دانشگاه تهران از طرف دانشجویان چپی رخ داد. از ابتدای افتتاح کلاسها و تعلیمات عالیه کشور در مهرماه سال ۵۸، دانشکدههای ما همانطور که انتظار میرفت و به جبران اوضاع گذشته صحنههای مجادله و معارضه دانشجویان وابسته یا طرفدار گروهها و احزاب سیاسی مختلف شده چپیها و مجاهدین خلق میدانداران عمده معرکه بودند و به مسلمانان و حزباللهیها فرصت چندان نداده و اکثریت دانشجویان تماشاگری میکردند.
هیاتهای تعلیماتی و مدیران خصوصا حمایتشدههای سابق و اروپا و آمریکا دیدههای غیرانقلابی تند، غالبا مورد بیمهری و توهین و تهدید به تصفیه، بیش از آنچه در لایحه قانون پاکسازی دولت موقت و شورای انقلاب پیشبینی شده بود، قرار داشتند. علاوه بر این چپیها بعضی از دانشکدههای تهران را تبدیل به ستادهای جنگی یا مراکز جمعآوری و توزیع نفرات و مهمات برای کردستان و سایر نقاط مرزی، علیه دولت جمهوری نموده بودند. در برابر چنین وضع ناهنجار، قیامی با راهپیمایی عمومی از طرف دولت شورای انقلاب و کمیتهها و رئیسجمهور برای تصرف دانشگاه تهران و پاکسازی سیاسی و جنگی آنجا در ۳۱ر۱ر۱۳۵۹ صورت گرفت که به بهای چند روز تحصن و خشونت و درگیریهای مسلحانه به موفقیت انجامید. ولی پیش از آنکه نظم و مدیریتی از طرف وزرات فرهنگ و آموزش عالی برقرار شود و تعلیمات و مقررات به راه افتد گروههایی از دانشجویان ظاهرا وابسته یا مورد پشتیبانی حزب جمهوری اسلامی – و خالصتر از حملهکنندگان اولیه به سفارت آمریکا – با نقشه قبلی و اطلاع یا تشویق بعضی از مقامات شورای انقلاب دست به اشغال انقلابی دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگری در مرکز و شهرستانها زدند و اعلام «انقلاب فرهنگی» نمودند.۱
انقلاب فرهنگی عنوان شناختهشده ماخوذ از انقلاب مائو (و در حقیقت مخالف شعار نه شرقی و نه غربی) بود که از اواسط دولت موقت مطرح میگردید. در زمان دولت موقت یک کمیسیون مختلط و طرحهایی انتخاب و مطالعه شده بود تا به طور کلی و به صورت جدی صحیح در عقاید و آداب و اخلاقیات عمومی و در فرهنگ و تعلیمات کشور، در تحقق آیه شریفه ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم و در جهت اهداف عالیه انقلاب اسلامی ایران انجام گیرد. با گرفتاریهای روزافزون و جزر و مدهای سیاسی، پرونده مزبور حالت رکود یافته جای خود را پس از استعفای دولت موقت به شعارهای سیاسی تضاد و تخریب داده بود.
آنچه دانشجویان خط امام به حرکت درآوردند مربوطه به دانشگاهها و ناظر به برنامهها از یک طرف و مجریان تعلیماتی و اداری از طرف دیگر بود. گزینش دانشجویان را نیز شامل میشد که به لحاظی منظور اصلی برای جلوگیری از تسلط و ورود رقبای غیر حزباللهی بود. تظاهرات و تجمعها و اعلامیههایی صادر گردید که بیشتر به صورت شعار بود و خالی از تشریح روشن جامع و بیان منطقی، آنطور که شایسته محیطهای علمی است. برای تایید و توصیه و تقویت کار خود، خدمت امام رسیدند. امام اقدام آنان را از این جهت که سعادت و صلاح کشور در گروی اصلاح و عمل در دانشگاه و دانشگاهیان است و دانشگاههای ما باید اسلامی شود، صحه گذاشته، اضافه کردند که در گذشته فرهنگ و دانشجویان و دانشگاههای ما ضداسلامی و در خدمت آمریکا بوده است. هیاتی را نیز به عنوان ستاد انقلاب فرهنگی برای تجدید نظر کلی و سریع در امر اسلامی کردن دانشگاهها تعیین نمودند. وظیفه این ستاد اسلامی کردن معتقدات و معلومات و مدیریتها در هماهنگی با دانشجویان و وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود. و همچنین چند ماهی پس از آن، در همکاری سرپرستانه و عالیه حوزههای دینی.
ایشان اضافه نموده بودند که غرض از اسلامی کردن تعلیم و تربیت و انقلاب فرهنگی دانشگاهها تدریس مواد حوزهای یا جانشین کردن مثلا فیزیک اسلامی و ریاضیات اسلامی به جای فیزیک و ریاضیات معمولی نیست بلکه تخصصها و رشتههای علمی باید تدریس گردد، منتها مدرسین و محصلین و محیط، تقید و توجه به اسلام و انقلاب داشته باشند و دکترها و مهندسهایی بیرون ندهند که روانهکننده بیماران و سفارشدهنده نیازها به آمریکا باشند.
از بررسی و بحث در توقعات و عملیات دانشجویان اشغالکننده دانشگاهها که شاخه پیشروی آنها عنوان «تحکیم وحدت» به خود داده و مایل به بازگشایی دانشگاهها قبل از زیر و رو شدن برنامهها و کادرهای تعلیماتی و دانشجویی نبودند، فعلا صرف نظر مینماییم. جریان این مسئله و فعالیتهای برنامهنویسی و اداری و تالیف و تحقیقات ستاد انقلاب فرهنگی، که شاخهای از آن تحت عنوان جهاد دانشگاهی اختیارات بیشتر را به دست گرفت، و همچنین اختلافات و اشکالات و کارها در روابط سهجانبه دانشجویان و ستاد و وزارتخانه موضوعات خارج از مقاله ما میباشد. آنچه باید متذکر شویم جوی است که به طور کلی در محیطهای گرداننده حرکت دوم انقلاب علیه تخصص، تحصیلات عالیه و طرز تفکرهای علمی و عملی دنیای جدید، به بهانههای مختلف غربزدگی، طاغوتی، ما دیگری امپریالیستی و لیبرالیسم و سیانتیسم و مباینتِ با ایمان و عرفان، رواج یافته بود. به لحاظ بحث حاضر ما افکار و افراد زیادی را که غالبا مخلص و مفید انقلاب و جمهوری اسلامی بودند جدای از جمع و فدای مکتبگرایی که در بندهای آینده خواهد آمد میکردند. علیرغم دستورالعمل نبوی اطلبوالعلم و لو بالصین و بر خلاف شیوه مبارکه صدر اسلام در اخذ و اشاعه فرهنگ و تمدن و تولید، آنچه در حرکت دوم انقلاب زمینه مساعد یافت نفی مکتسبات عقلی و علمی و تجربی گذشته و آینده، در قالبِ تحول شعارِ نه شرقی نه غربی بود.
پینوشتها:
اطلاعیه روزنامه کیهان در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ به این شرح بود: «انجمنهای اسلامی و سازمانهای دانشجویی مسلمان دانشگاهها و مدارس عالی کشور طی اطلاعیه شماره ۱ با اشاره به رسالت انقلاب اسلامی ایران در جهت ایجاد یک انقلاب اسلامی فرهنگی از شورای انقلاب خواستهاند که انحلال نظام دانشگاهی کشور را اعلام کنند و متذکر شدهاند که دیگر در کلاسهای درس نظام کنونی شرکت نخواهند کرد. انجمن اسلامی وزارت فرهنگ و آموزش عالی نیز طی اطلاعیهای در این تاریخ پشتیبانی خود را از انجمنهای اسلامی اعلام کرده است.
عین پیام مورخ سهشنبه امام ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۹ امام به این شرح است: «مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امر اسلامی است و خواسته ملت مسلمان میباشد اعلام شده است و تاکنون اقدام موثر اساسی انجام نشده است و ملت اسلامی و خصوصا دانشجویان با ایمان متعهد نگران آن هستند و نیز نگران اخلال توطئهگران که هماکنون گاه به گاه آثارش نمایان میشود و ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد و فرهنگ همان باشد که در طول مدت سلطه رژیم فاسد کارفرمایان بیفرهنگ این مرکز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند که از دستآوردهای دانشگاهها به خوبی ظاهر میشود که جز معدودی متعهد و مومن که علیرغم خواست دانشگاهها در خدمت کشور و اسلام بودند دیگران جز ضرر و زیان چیزی برای کشور ما بار نیاوردند و ادامه این فاجعه که معالاسف خواست بعضی گروههای وابسته به اجانب است ضربهای مهلک به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد و تسامح در این امر حیاتی خیانت عظیم بر اسلام و کشور اسلامی است. بر این اساس به حضرات آقایان محترم محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلالالدین فارسی، شریعتمداری مسئولیت داده میشود تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحبنظر متعهد از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد و دانشجویان متعهدِ با ایمان و دیگر قشرهای تحصیلکرده متعهد و مومن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامهریزی رشتههای مختلف و خطمشی فرهنگی آینده دانشگاهها بر اساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آمادهسازی اساتید شایسته متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلام اقدام نمایند. بدیهی است بر اساس مطالب فوق دبیرستانها و دیگر مراکز آموزشی که در رژیم سابق آموزش و پرورش انحرافی و استعماری اداره میشد تحت رسیدگی دقیق قرار گیرد تا فرزندان عزیزم از آسیب و انحراف مصون گردند. از خداوند متعال توفیق آقایان را در این امر مهم مسئلت مینمایم و عظمت اسلام و کشورهای اسلام را خواهانم.»