صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۵۴۵۲۸
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۱۹ - ۲۰ خرداد ۱۳۹۹
روزنامه گردی در «انتخاب»؛
محمدتقی قلسفی: در آن موقع همان دوستان نادان مصدق می‌خواستند تز نهضت منهای روحانیت را پیاده کنند و به همین جهت کاشانی را کنار زدند و با کنار زدن کاشانی مسجدها، محراب‌ها و همه کسانی که به نام خدا فریاد می‌زدند از دور و بر مصدق کنار رفتند و مصدق تضعیف شد و پایگاه ملی خود را از دست داد و لذا سقوط کرد... یک تانک حکومت مصدق را واژگون کرد، چرا؟ برای این‌که مصدق از مردم برید؟ مصدق نسبت به کاشانی نمک‌ناشناسی کرد، مصدق حریم مسجد و منبر و محراب را احترام نکرد؛ بنابراین مقایسه نهضت تنباکو با نهضت نفت با هم متناسب است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: به مناسبت چهلمین روز شهادت آیت‌الله مطهری و سالگرد شهادت آیت‌الله سعیدی مجلس یادبودی در مدرسه فیضیه قم از طرف مدرسین حوزه علمیه قم و با حضور امام خمینی در مدرسه فیضیه برگزار شد. در این اجتماع حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی، واعظ مشهور انقلابی، طی سخنانی انتقادات تند و تیزی را به مصدق و یارانش وارد کرد، قسمت‌هایی از سخنان فلسفی که در روزنامه اطلاعات مورخ یکشنبه ۲۰ خرداد ۵۸ منتشر شد به این شرح بود:


امروز در این محضر مطلبی که بحث آن با توجه به دو شهید یادشده مطرح می‌باشد این است که آیا اسلام منهای عمامه‌سر و روحانی یعنی چه؟ و این سخن از گلوی چه مردمی بیرون می‌آید و هدف آن‌ها از این سخن چیست؟ ما درباره چهار نهضت صحبت می‌کنیم و بررسی مطلب را از دیدگاه روحانیت مورد بحث قرار می‌دهیم:

بیشتر بخوانید

اولین نهضت مسئله تنباکو و آیت‌الله شیرازی بود، دوم انقلاب مشروطیت و قیام بعضی از مراجع و علمای بزرگ و مبارزه برای کوبیدن استبداد و استقرار قانون اساسی و احیای آزادی است، سوم مسئله ملی شدن صنعت نفت و چهارم این انقلاب عظیم است که قبل از ۱۵ خرداد ۴۲ زمینه اساسی و پایه اولیه‌اش به قیام روحانیت در مقابل دولت طاغوتی پی‌ریزی شد که در نتیجه ۱۵ هزار از عناصر متدین و مسلمان کشته شدند. در این چهار انقلاب روحانیت وارد بود با تفاوت‌هایی، در قیام تنباکو، انقلاب فقط مربوط به روحانیت بود، شبیه آن نهضت نفت بود که رهبری را یک روحانی یعنی حضرت آیت‌الله کاشانی و یک مرد سیاست به نام جناب آقای دکتر محمد مصدق عهده‌دار بودند که مقام روحانیت آیت‌الله کاشانی سهم عمده مبارزات را بر عهده داشت در آن موقع همان دوستان نادان مصدق که الان هم هستند و می‌خواهند تز اسلام منهای روحانیت را پیاده کنند، همان دوستان نادان آن روز هم می‌خواستند تز نهضت منهای روحانیت را پیاده کنند و به همین جهت کاشانی را کنار زدند و با کنار زدن کاشانی مسجدها، محراب‌ها و همه کسانی که به نام خدا فریاد می‌زدند از دور و بر مصدق کنار رفتند و مصدق تضعیف شد و پایگاه ملی خود را از دست داد و لذا سقوط کرد، یعنی فقط با یک تانک و یک افسر به نام سپهبد زاهدی و یک عده سیصد چهارصد نفری مصدق را دستگیر کردند که اگر پایگاه اصلی مصدق را دوستانش ویران نکرده بودند مصدق سقوط نمی‌کرد. حال آن‌که مصدق هم حکومت را در دست داشت، هم ارتش و هم مجلس را؛ اما امروز امام پایگاه ملی دارد و در اعماق جان مردم جای دارد و به همین دلیل هم با دست خالی پیروز شد، زیرا پایگاه روحانیت را در اختیار داشت.

این همه تانک و توپ و مسلسل آمد و این همه مردم کشته دادند، اما یک قدم عقب نرفتند تا نهضت امروز ما پیروز شد. اما یک تانک حکومت مصدق را واژگون کرد، چرا؟ برای این‌که مصدق از مردم برید؟ مصدق نسبت به کاشانی نمک‌ناشناسی کرد، مصدق حریم مسجد و منبر و محراب را احترام نکرد؛ بنابراین مقایسه نهضت تنباکو با نهضت نفت با هم متناسب است.

در انقلاب مشروطه و انقلاب جمهوری اسلامی هم روحانیت وارد بود، در قضیه مشروطه مرحوم آیت‌الله آخوند خراسانی و در تهران مرحوم شیخ فضل‌الله نوری، مرحوم آقا سید عبدالله بهبهانی و مرحوم طباطبایی و عده دیگری از علما بودند و تمام جنبش مربوط به روحانیون بود و محرک مردم روحانیت بود، توی این مردم هم البته یک عده غرب‌زده هم بود که یکی از آن‌ها تقی‌زاده بود، که همه گفتند او در انقلاب مشروطیت فعالیت می‌کرد، اما چنان غرب‌زده بود که می‌گفت: ایران باید عینا فرنگستان شود. او و امثال او از قدرت روحانیت برای استقرار مشروطه استفاده کردند، اما از اول می‌گفتند مشروطیت منهای روحانیت و لذا رژیم را، سلطنت را، و شاه را حفظ کردند و گفتند مشروطه سلطنتی، ولی علما گفتند مشروطه را باید در کادر دین پیاده کنیم و باید چند نفر از علمای طراز اول از طرف مراجع در مجلس تعیین شوند. مسلمانان هم موافق و خوشحال بودند، ولی غرب‌زده‌ها که می‌گفتند مشروطه بدون آخوند لذا دست‌به‌کار پیاده کردن مشروطیت بدون آخوند شدند و امثال شیخ فضل‌الله را که گفته بود مشروطه مشروعه او را ترور کردند و بعد مرحوم بهبهانی را در خانه‌اش ترور کردند و بعد مرحوم آیت‌الله آخوند که ناگهانی مرد و عقیده دارند که او را هم مسموم کردند و خلاصه آخوند‌ها را قیچی کردند تا مشروطه منهای آخوند را درست کردند.

آن روز که مرحوم مدرس به عنوان تنها آخوند مجلس بود، این آخوند امان رضاشاه قلدر را برید و در مقابل همه الدوله‌ها، السلطنه‌ها که اغلب کرسی‌های مجلس را اشغال کرده بودند ایستاد. زیرا آن‌ها لقب گرفته بودند مثل قوام‌السلطنه، وثوق‌الدوله، مصدق‌السلطنه و امثال این‌ها که بعد‌ها مصدق‌السلطنه بعد‌ها شد مصدق، و وقتی در زمان رضاشاه و پسرش نامه را امضا می‌کردند می‌نوشتند چاکر دکتر ایکس و پابوس مهندس ایگرگ این‌ها می‌گفتند افتخار خاندان ما شاه‌پرستی است و می‌گفتند چه فرمان یزدان چه فرمان شاه.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۳
غیر قابل انتشار: ۴
محمد
|
۰۱:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
این نه همان فلسفی است که ...
سید عباس تسبیحی
|
۰۰:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
ای کاش مجموعه انتخاب اطلاعات بیشتری در خصوص افکار مرحوم فلسفی نسبت به حکومت اسلامی در اختیار مردمو و مخاطبان قرار دهد . ایشان در زمان شاه چنان توانایی داشتند که بعضی از چهره های سیاسی و مذهبی و مبارز را به واسطه های از زندان های ساواک آزاد میکردند
ناشناس
|
۰۰:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
25
ناشناس
|
۲۳:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۰
تز زنبورها و مورچه ها شاه و ملکه دارند ما نداریم مال کی بود
ناشناس
|
۲۰:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۰
فلسفی وکاشانی فرصت تاریخی کشورمان را از بین بردن .