صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۴۷۹۷۰
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۲۳ - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹
از بیرون رعیت‌ها جمع شده بودند «یا علی می‌کشیدند» و داد می‌زدند. عرض داشتند. این رعیت‌ها کَرکَری هستند، دهی هست در «کرکر» که اسمش «قشلاق» است. این عرض‌چی‌ها [شاکی‌ها] قشلاق می‌نشینند. از دست قلی‌خان سرتیپ‌شان که نوه حاجی خانم است شکایت داشتند. به امیرنظام حکم شد به عرض‌شان رسیدگی کند. بعد رخت پوشیده بیرون آمدیم سوار کالسکه شده راندیم. مردکه تمام صحرا را زراعت کرده حاصل کاشته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امروز باید برویم کنار ارس، چهار فرسنگ راه بود، صبح برخاستیم. هوا صاف و آفتاب بود و از باران دیشب خیلی باصفا شده بود، اما من سرما خورده بودم استخوان‌های پهلویم و گردنم درد می‌کرد و از بیرون رعیت‌ها جمع شده بودند «یا علی می‌کشیدند» و داد می‌زدند. عرض داشتند. این رعیت‌ها کَرکَری هستند، دهی هست در «کرکر» که اسمش «قشلاق» است. این عرض‌چی‌ها [شاکی‌ها] قشلاق می‌نشینند. از دست قلی‌خان سرتیپ‌شان که نوه حاجی خانم است شکایت داشتند. به امیرنظام حکم شد به عرض‌شان رسیدگی کند. بعد رخت پوشیده بیرون آمدیم سوار کالسکه شده راندیم. مردکه تمام صحرا را زراعت کرده حاصل کاشته است. بیش‌تر زراعت هم لگدمال شد. اما تمام صحرا زراعت است. به قد یک وجب هم از زمین بلند است و سبز است. راندیم رسیدیم به اول دره، دره خیلی تنگ است. اول دره سوار اسب شدیم، راه کالسکه را هم ساخته‌اند، کالسکه می‌رود اما تعریفی ندارد. همین‌طور سواره راندیم. اول دره طرفین کوه‌های سخت بلند دارد. کوه طرف دست راست اسمش «کچیل» است. این طرف کوه که به دره نگاه می‌کند سختان است، پشت کوه آن طرف که می‌روی همه نرمان است و کوه خوبی است. کچیل اسم یک چشمه‌ایست در این کوه که نادرشاه در سر این چشمه منزل کرده است. کوه دستِ چپ اسمش «دوان» است. گاهی سوار کالسکه می‌شدیم، گاهی سوار اسب می‌شدیم؛ اما همه جا کالسکه می‌رود. آسیاب‌هایی که در سفر اول هم دیدم طرفین دره باز همان آسیاب‌ها را دیدم. راندیم تا کم‌کم دره تمام شد و وارد جلگه کَرکَر شدیم. حاجی‌بیک آمد. یک کبک نر بزرگی زده بود آورد. می‌گفت این کوه تکه بز دارد و کبک دری هم دارد. خلاصه به جلگه که رسیدیم سوار اسب شدم، ناهار نخورده بودم. راندیم طرف دستِ راست یک تپه‌ای بود که مشرف بود به کرکر و دهات و ارس و خاک روس و غیره.

رفتیم بالای تپه، آفتاب‌گردان زدند افتادیم به ناهار. جلوی ما ده کرکر و «لیوارجان» که هر دو چسبیده بودند به هم، خیلی خوب دهات معتبری بود. حاجی خانم در لیوارجان می‌نشیند. بالای سر لیوارجان یک کوه بسیار بلند برف‌داری است، کوه خیلی خوبی است. همه جای کوه نرمان است و زراعت دیم می‌کنند. کوه مالیده بسیار خوبی است، اگر آدم فرصت داشت جا دیگر از این‌جا برای گردش بهتر نبود، زیر این کوه یک ده معتبری هست اسمش قشلاق است. یک ده دیگر هم هست «ارسی» است. همه این دهات خیلی معتبر است. هر کدام چهارصد خانه، پانصد خانه جمعیت دارد. این‌جا که ما ناهار افتادیم ارس پیدا بود. آن طرف ارس که خاک روس است پشت کرکر و لیوارجان کوه برف‌دار بزرگ بلندی پیدا بود، اسم کوه «قاپان» است. کوهش به قد البرز نیست اما خیلی بزرگ است و برف ندارد. زیر کوه قاپان یک آبادی پیدا بود. باغات و خانوار زیاد داشت. اسمش «اردوباد» است. آن طرف پشت کوه قاپان، محال قراباغ است.

تا این‌جا فخرالدوله نوشته، حالا بعد از شام است گریه می‌کرد. برخاست، من خود نوشتم.

خلاصه بعد از ناهار از کوه سرازیر شده به کالسکه نشستم، راندیم. میرزا محمودخان، وزیرمختار ما در پطر، آمده است، امین‌السلطان آورد، سر سواری دیدم، بعد راندیم. خیلی که راه رفتیم به ده «شجاع» رسیدیم. در دامنه این کوه سنگی کوچک مخروطی قشنگی واقع است. شاه پلنگ را فرستادم از دامنه این کوه سنگ آورد. سنگ‌های سلیمانی و مرمر خوبی دارد. کوه سنگی کوچک است شبیه به کوه دماوند است. وارد منزل شدیم. آقا میرزا محمدخان فراش‌باشی چادر و سراپرده را نزدیک رود ارس زده‌اند. پیاده شده خیلی کنار رودخانه ایستادیم. آب تند زیادی می‌آید. خیلی باصفا بود. مهمان‌دار امیرال پوپوف است و غیره و غیره آمده‌اند. شلیکونوف مترجم که طهران بود این‌جا آمده است. آمدند رفتند پیش امین‌السلطان این طرف‌ها پست‌خانه، تلگراف‌خانه و بناهای خوب ساخته‌اند بسیار باشکوه. حاجی خانم زن مرحوم محمدرضاخان کرکری آمده بود دیده شد، خیلی پیر است. قلی‌خان سرتیپ، پسر رحیم‌خان مرحوم، نوه این زن است. تجیری دادم دالان‌وار از اندرون کشیدند تا لب ارس چند آفتاب‌گردان زدند. شب را زنانه لب ارس شام خوردیم. زن‌ها و غیره گریه می‌کنند خستگی می‌کردند. همه امشب حرف‌های پرت می‌زنند. حالت‌ها خیلی عجیب است، وضع غریبی است.