صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۲۹۲۱۴
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۱۸ - ۲۲ بهمن ۱۳۹۸
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
در جلسه‌ای که شاید دو ساعت عصر جمعه ۲۰ بهمن در منزل او داشتیم باز قانع شد که استعفا بدهد اما روز بعد به جای شنبه جلسه را به یکشنبه موکول کرد و یک مرتبه ساعت حکومت نظامی را از ساعت ۱۰ شب به چهار بعدازظهر تقلیل داد و در مغز کوچک خودش فکر کرده بود که با کوتاه کردن مدت آزادی حرکت مردم در روز شنبه، در شنبه‌شب بتواند به محل اقامت امام و سایر رهبران حمله کرده و آن‌ها را از بین ببرد. خوشبختانه تصمیم قاطع و به موقع امام... این توطئه را خنثی کرد... به همین دلیل فردا صبح یعنی یکشنبه ۲۲ بهمن بختیار به من در دفتر مهندس بازرگان تلفن کرد و گفت، امروز ساعت ۴ بعدازظهر (یکشبنه ۲۲ بهمن ساعت ۴ بعدازظهر) همان جلسه تشکیل شود و او می‌آید و استعفا خواهد داد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: مرحوم عباس امیرانتظام سخن‌گو و سفیر دولت بازرگان در سوئد در بخش نخست از آخرین قسمت از دفاعیه خود از بازداشتگاه دانشجویان خط امام به یکی از اتهاماتش یعنی تلاش برای حمایت و نگهداری از دولت بختیار پاسخ داد. این بخش از دفاعیات امیرانتظام که در کیهان مورخ سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۵۸ منتشر شد به این شرح بود:

[...] آقای مهندس بازرگان با سایر رهبران انقلاب در تهران که تا آن وقت به طور مشخصی برای من شناخته شده نبودند صحبت کردند و گفتند. برو. آقای دکتر احمد مدنی، برادر مبارز و فداکار ما، با بختیار به دلیل عضو بودن در جبهه ملی آشنا بود و بختیار به ایشان اصرار داشت که سمت وزارت کشور را در کابینه بختیار بپذیرد و ایشان رد کرده بود. مطلب را با دکتر مدنی در میان گذاشتم قول داد وسیله ملاقات را فراهم کند و فراهم کرد و من به دیدن بختیار رفتم و از او خواستم که از مقام خود کنار برود. این جلسات و مذاکرات با بختیار چه به تنهایی و چه با حضور دکتر مدنی و چه با حضور آقای دکتر یدالله سحابی و چه در ملاقات خصوصی بین آقای مهندس بازرگان و بختیار، بارها در مدت ۳۸ روز زمامداری او تکرار شد. تا یک بار که فکر می‌کنم در حدود دهم بهمن ماه ۱۳۵۷ بود بختیار به استعفا رضایت داد و متن استعفا‌نامه را با خط خودش نوشت و گفت تحت این شرایط من استعفا می‌دهم. در آن جلسه آقای دکتر مدنی هم حضور داشت متن را به اتفاق ایشان برای استحضار مهندس بازرگان به مدرسه رفاه بردیم.

باز اطلاع دارید که مدرسه رفاه محل اجتماع روحانیت مبارز تهران و شورای انقلاب و دفتر مهندس بازرگان بود و در مدرسه رفاه برای اولین بار با جناب آقای دکتر بهشتی که در جریان ملاقات‌های من با بختیار از قبل توسط مهندس بازرگان قرار گرفته بود ملاقات کردم ایشان ما را به اطاقی که فکر می‌کنم تمام اعضای مشترک جامعه روحانیت مبارز تهران و شورای انقلاب در آن حضور داشتند هدایت کردند. افرادی که در این اطاق بودند عبارت‌اند از: حضرت آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله دکتر بهشتی، آیت‌الله مطهری،‌آیت‌الله موسوی اردبیلی، آیت‌الله ربانی شیرازی، حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، دکتر باهنر. تا این تاریخ من فقط خدمت آیت‌الله طالقانی، دکتر باهنر، آیت‌الله موسوی اردبیلی و دکتر بهشتی رسیده بودم. البته عده دیگری از آیات عظام هم بودند که من نه هیچ‌وقت آن‌ها را ملاقات کرده بودم و نه نام آن‌ها را می‌دانستم. من و دکتر مدنی در سر میزی که آقایان نشسته بودند نشستیم و گزارش ملاقات خودمان را با بختیار به استحضار جمع رساندیم. البته واضح بود که آقایان قبلا از طریق آقای بازرگان در جریان قرار گرفته بودند. پس از اتمام گزارش آیت‌الله طالقانی فرمودند: «این‌جا در حضور جمع به نتیجه نخواهیم رسید.» با انگشت به آیت‌الله مطهری، آیت‌الله ربانی شیرازی، حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی و دکتر مدنی و من اشاره کردند که به اطاق دیگر رفتیم و آقای هاشمی رفسنجانی با مشورت با آیت‌الله مطهری و آیت‌الله ربانی شیرازی متن جدیدی را به خط خودشان تهیه کردند. البته دکتر مدنی و من هم نشسته بودیم و گوش می‌دادیم. پس از آن‌که تمام شد به ما دادند و گفتند آن را به بختیار بدهیم. چون نزدیک ساعت حکومت نظامی بود آن شب نتوانستیم ولی من فردا آن را به دفتر بختیار بردم. بختیار متن جدید را قبول کرد و اصلاح کوچک با خط خودش در متن کرد. متن را دومرتبه به مدرسه رفاه بردم و همه آقایان دیدند و قرار شد توسط آقای مهندس بازرگان با پاریس تماس گرفته شود و چنان‌چه امام موافقت فرمایند به مرحله اجرا گذاشته شود. آقای مهندس بازرگان شاید در حدود یک ساعت یا بیش‌تر تلفنی با پاریس با دکتر یزدی صحبت کرد و توضیح داد و قرار شد متن به اطلاع امام رسانیده شود و جوابش را به تهران بدهند. من در مذاکرات تلفنی حضور نداشتم اما از آقای مهندس بازرگان شنیدم که ابتدا دکتر یزدی اطلاع داده بوده است که «امام موافقت فرمودند». ولی بعد تلفن کرده بوده است که «نه این متن مورد موافقت امام نیست.» نتیجتا این موافقت‌نامه اولیه که به انشا و به خط حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی و مشورت و تایید آیت‌الله مطهری و آیت‌الله ربانی شیرازی بود انجام نشد. معهذا ما دست از تعقیب مسئله برنمی‌داشتیم چون هر روز ملت ما چند هزار قربانی می‌داد و معتقد بودیم که هرچه زودتر بختیار را بتوانیم از صندلی نخست‌وزیری به زیر بکشانیم، پیروزی ملت سریع‌تر و از افزایش تعداد شهدا و قربانیان جلوگیری خواهیم کرد. در نتیجه باز به دستور و موافقت رهبران فوق‌الذکر من با بختیار تماس گرفتم و حتی بختیار برای این‌که از خودش سلب مسئولیت کند جلسه‌ای را با حضور آقای دکتر سحابی و خودش و تیمسار قره‌باغی و تیمسار مقدم و من تشکیل داد که جالب بود آن دو نفر ارتشی و امنیتی می‌خواستند بگویند همه چیز در اختیار بختیار به عنوان نخست‌وزیر است و بختیار اصرار داشت که بگوید نمی‌تواند ارتش را متوقف سازد.

آن شب به جایی نرسیدیم اما در جلسه‌ای که شاید دو ساعت عصر جمعه ۲۰ بهمن در منزل او داشتیم باز قانع شد که استعفا بدهد اما روز بعد به جای شنبه جلسه را به یکشنبه موکول کرد و یک مرتبه ساعت حکومت نظامی را از ساعت ۱۰ شب به چهار بعدازظهر تقلیل داد و در مغز کوچک خودش فکر کرده بود که با کوتاه کردن مدت آزادی حرکت مردم در روز شنبه، در شنبه‌شب بتواند به محل اقامت امام و سایر رهبران حمله کرده و آن‌ها را از بین ببرد. خوشبختانه تصمیم قاطع و به موقع امام که اعلام کرده بودند «همه مردم به خیابان‌ها بریزید» این توطئه را خنثی کرد.

البته این را هم بگویم که هیچ کسی جز امام توجه به این توطئه نکرده بود. به همین دلیل فردا صبح یعنی یکشنبه ۲۲ بهمن بختیار به من در دفتر مهندس بازرگان تلفن کرد و گفت، امروز ساعت ۴ بعدازظهر (یکشبنه ۲۲ بهمن ساعت ۴ بعدازظهر) همان جلسه تشکیل شود و او می‌آید و استعفا خواهد داد. خوشبختانه پیروزی چشمگیر و غیرمنتظره ملت قهرمان ما در شنبه‌شب و صبح یکشنبه باعث شد که ارتش منهدم و در ساعت ۱۰ صبح تصمیم به بی‌طرفی بگیرد که این تصمیم در ساعت ۱ و ۱۰ دقیقه بعدازظهر اعلام شد.

حال طبق توضیح‌هایی که در بالا دادم، و خوشبختانه شخص آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر سحابی و سایر رهبران جز حضرت آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مطهری همه زنده و حاضرند، چگونه تلاش ما برای وادار کردن بختیار به استعفا طبق دستور امام حمل بر حمایت و نگهداری بختیار شده است خدا می‌داند؟!