صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۴۸۷۶۴۶
تاریخ انتشار: ۲۰ : ۲۲ - ۱۵ تير ۱۳۹۸
گشتی در سفرنامه ها؛
۲۵ مه [1850 میلادی برابر با ۴ خرداد ۱۲۲۹ خورشیدی]: با این‌که تهران در ارتفاع سه هزار پا از سطح دریا قرار دارد، ولی تابش خورشید به قدری ایجاد گرما می‌کند که باید برای فرار از آن به مناطق کوهستانی پناه برد... تا ماه آینده نیز تقریبا نیمی از جمعیت تهران به همین ترتیب به ییلاق‌های دامنه کوه مهاجرت خواهد کرد تا از شر هوای نامطبوع تهران در امان باشند، چون پایتخت مملکت در این فصل به هیچ وجه قابل زندگی نیست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

مری لئنورا وولف شیل (همسر جاستین شیل وزیرمختار انگلستان در ایران) که در فاصله سال‌های ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۳ میلادی، در اوائل دوره پادشاهی ناصرالدین شاه، همراه با همسرش در ایران بوده، در خاطرات خود که به نوعی سفرنامه‌ایست از ایران و آداب و رسوم مردمان آن و به ویژه زنان ایرانی، تهران آن روزگار را به تفصیل شرح داده است.

به گزارش «انتخاب»؛ این‌طور به یاد آورده است:

۲۵ مه [1850 میلادی برابر با ۴ خرداد ۱۲۲۹ خورشیدی]: با این‌که تهران در ارتفاع سه هزار پا از سطح دریا قرار دارد، ولی تابش خورشید به قدری ایجاد گرما می‌کند که باید برای فرار از آن به مناطق کوهستانی پناه برد... تا ماه آینده نیز تقریبا نیمی از جمعیت تهران به همین ترتیب به ییلاق‌های دامنه کوه مهاجرت خواهد کرد تا از شر هوای نامطبوع تهران در امان باشند، چون پایتخت مملکت در این فصل به هیچ وجه قابل زندگی نیست.

شهر تهران در دشت خشکی واقع در 10 مایلی جنوب سلسله جبال البرز قرار گرفته و از شرق به غرب امتداد دارد و جمعیت آن در زمستان‌ها به حدود هشتاد هزار نفر می‌رسد. کوه البرز دارای قله با عظمتی به نام دماوند است که کمی تهران را از صورت زشت‌ترین و زننده‌ترین شهرهای دنیا بیرون آورده است. این شهر بازارهای جالبی دارد که به وسیله صدراعظم سابق [حاج میرزا آغاسی] ساخته شده و مرکز تبادل کالاهای مختلفی است که از چهار گوشه ایران به تهران سرازیر می‌شود. در محوطه بازار تهران هیچ ساختمان قابل توجهی جز یک مسجد بزرگ به چشم نمی‌خورد و وضع آب در این محدوده به قدری ناجور است که اجبارا آب آشامیدنی مردم را روزانه از نقاط دیگر به این‌جا حمل می‌کنند.

27 مه[1850 میلادی برابر با ۶ خرداد ۱۲۲۹ خورشیدی]: در این روز اتفاقی افتاد که ما را کاملا به قدر و قیمت آب در مملکت ایران واقف نمود، به این ترتیب که دو باغبان «گبر» همراه سه تن از سربازان ایرانی محافظ در ورودی سفارتخانه، دوان‌دوان خود را به اتاقی که ما در آن نشسته بودیم افکندند و من متوجه شدم که یکی از باغبان‌ها مشتی از موهای ریشش را که کنده شده بود،در دست دارد و یکی از سربازان نیز دستمالی روی دهانش گرفته که نشان می‌داد دندان‌هایش شکسته است. لباس‌های زیر و روی همه آن‌ها از بالا تا پایین پاره‌پاره بود. مدام فریاد می‌زد: «برای نگهداری باغ وزیرمختار،کشته شدم، مردم! این چه رفتاری است که با باغبان وزیرمختار می‌کنند؟» کاملا معلوم بود که به خاطر آبیاری باغ سفارتخانه این معرکه بر پا شده است.

مقداری از آب مورد نظر مصرف شهر تهران از چاه تامین می‌شود _ که بسیار کثیف و غیر قابل شرب است _ و مقداری نیز از قنات‌هایی است که از اطراف به نوبت به داخل شهر هدایت شده‌اند. هر هفته به مدت دو روز و دو شب نوبت آب سفارتخانه ماست که باید به وسیله یکی از همین قنات‌ها، آب مورد لزوم به سمت سفارتخانه جاری شود ولی چون آب این قنات‌ها معمولا از شمال شهر می‌آید و سفارتخانه ما در منتهی الیه جنوب تهران [باغ ایلچی] قرار دارد، لذا باید پس از عبور مسافتی در حدود یک مایل و نیم در میان جوی‌های مختلف و محلات لب‌تشنه تهران به ما برسد که البته امر مشکلی است و برای جلوگیری از انحراف مسیر آب، ما محافظین متعددی قدم به قدم در سر راه می‌گذاشتیم تا مواظب باشند که در بین راه، آب به سوی دیگری هدایت نشود و دست‌نخورده به مقصد برسد.

مسلم است که این کار به آسانی انجام‌پذیر نبود و می‌بایستی تمام تمهیدات لازمه را به کار بست تا در نوبت آب، به آن دسترسی یافت، وگرنه به مجردی که یکی از محافظین غفلت کند یا از سر پست خود دور شود و یا این‌که به طریقی سبیل او را چرب کنند، آنا مسیر آب تغییر می‌کند و هر کس که زورش برسد برای پر کردن حوض و آب‌انبار خود به تکاپو می‌افتد، که نتیجه آن بی‌آب ماندن سفارتخانه و عدم استفاده از جیره نوبتی آب خواهد بود.

ایرانی‌های زرنگ برای استفاده کامل آب، مجرایی در زیرزمین از محل جوی تا حوض منزل خود تعبیه کرده‌اند، تا بتوانند به این وسیله تمام جریان آب را از جوی به داخل منزل هدایت کنند و البته با توجه به حیاتی بودن مسئله آب و نیاز همگانی به آن، این‌گونه سوء‌استفاده از آب مورد احتیاج مردم باعث ناراحتی دیگران می‌شود و غالبا کار را به زد و خورد می‌کشاند و نمونه آن همین بلایی بود که بر سر باغبان‌ها و محافظین سفارتخانه آمد و آن‌ها به دلیل آن‌که موضع ضعیف‌تری در برابر سارقین آب _ که معمولا از پشتیبانی عده‌ای برخوردارند _ داشتند، کتک مفصلی خورده بودند و نالان و مجروح برای تظلم به نزد ما آمدند.

...

زارعین نیز برای تصاحب آب به همین‌گونه رفتار می‌کنند، ولی چون هستی و زندگی آن‌ها به محصول مزرعه و آبیاری آن بستگی دارد، لذا برخورد و مراجعه آنان بر سر آب معمولا شدیدتر و بی‌رحمانه‌تر است... مرافعه بر سر آب در محکمه قاضی معمولا نتیجه یکسانی دارد و آن، پیروزی کسی است که قوی باشد.

خاطرات لیدی شیل، «همسر وزیرمختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه»، ترجمه حسن ابوترابیان، تهران: نشر نو، چاپ دوم، ۱۳۶۸، صص ۱۰۴-۱۰۷.