پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب مسیح در قصر، مجموعه خاطرات سرتیپ اصغر کورنگی است که به کوشش مهسا جزینی تهیه و توسط انتشارات روزنه منتشر شده است. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را که شامل خاطرات زندان قصر در سالهای قبل از انقلاب است، منتشر میکند.
بعد از انقلاب براساس کمیسیون رسیدگی به پرونده افسران شهربانی و طبق تصویب شورای انقلاب، افسرانی که سوابق یا اتهاماتی داشتند، باید بازخرید یا بازنشسته یا اخراج میشدند. سه نفر از افسران ناشناخته شهربانی خود را به مقامات خارج از شهربانی و کمیته انقلاب و نخست وزیری نزدیک کرده و مسئول رسیدگی به پروندههای افسران شده بودند.
مرحوم تیمسار مجللی رئیس شهربانی این کمیسیون را تحت نظر بنده قرار داد. این کمیسیون ۱۰ روز هم بیشتر دوام نیاورد. من دیدم صلاحیت این کار را ندارم و اصلاً در آن شرکت نکردم. آقای مجللی هم گزارش کرد این اتهامات باید در دادگاه بررسی شود. البته در همان مدتی که بودم سعی میکردم از تندروی این افسران جلوگیری کنم.
یک روز پرونده تیمسار اسفندیار تیموری که بعد از انقلاب در سمت رئیس پلیس راه آهن خدمت میکرد در جلسه مطرح شد. آن روز تیمسار فرخ گوهری معاون شهربانی که افسری فهمیده بود و دکترای حقوق داشت در جلسه بود. بنده در پایان سؤال کردم به چه دلیل پرونده تیمسار تیموری را مطرح کردید؟ یکی از اعضاء گفت ۳۰ سال خدمت دارد و فعلا بهره خدمتی ندارد. بنده عصبانی شدم و گفتم شما صلاحیت این که راجع به امثال تیمسار تیموری تصمیم بگیرید ندارید.
تیمسار گوهری و بنده از جلسه خارج شدیم تیمسار گوهری بعد از خروج از جلسه من را بوسید و گفت واقعاً لذت بردم و به تیمسار تیموری تبریک میگویم که این طور از او دفاع کردید گفتم من از حق و حقیقت دفاع کردم. من از زمان ستوان دومی او را میشناسم و سالها در قصر باهم همکار بودیم. صدیق و شریف و دلسوز است. مراتب را به تیمسار مجللی گفتم. او هم آن کمیسیون را تعطیل کرد تیمسار تیموری سال ۱۳۵۸ بازنشسته شد. در خیابان صداقت در خیابان پهلوی قدیم یا همان ولیعصر فعلی، خانهای داشت. ما رفت و آمد خانوادگی داشتیم.
در مردادماه ۱۳۶۴ صبح ساعت ۸ خانم تیمسار به من تلفن کرد و گفت تیمسار را در پارک ملت دستگیر کردهاند.
به دادگاه و دادسرای انقلاب مراجعه کردم، اما به نتیجهای نرسیدم. در پارک ملت از مأموران که در حال گشت بودند سؤال کردم معلوم شد او را به عنوان این که قصد اجرای دستور دکتر بختیار را داشته دستگیر کرده و به پادگان عشرت آباد بردهاند. بختیار اعلام کرده بود روز ۱۴ مردادماه سالروز اعلام مشروطیت از خانهها بیرون بیایید و در پارکها قدم بزنید. ماموران تیمسار تیموری را که طبق عادت، هر روز صبح زود برای قدم زدن به پارک ملت میرفت دستگیر کرده بودند.
به پادگان مراجعه کردم گفتند به زندان اوین منتقل شده است. خانم تیموری در حال بسیار بدی بود طبق اظهارات بستگانش مشکل قلبی داشت و با فشار خون بالا او را به بیمارستان برده بودند از حضرات زندانیان سیاسی که مرحوم تیمسار تیموری را به خوبی میشناختند استمداد کردم همه تعجب کردند. در همین زمان خبر رسید که مأموران به خانه تیمسار تیموری رفته، مدارک و شمشیر دوران خدمت او و قرآن چاپ آریا مهر او را به همراه نشانهای تیمسار بردهاند.
همه حضرات زندانیان سابق سیاسی محبت کردند و تلفن زدند و هر روز پیگیر بودم تا بالاخره توانستم در روزهای اول یک ملاقات برای خانم تیمسار بگیرم.
آقای حبیب الله عسگر اولادی به زندان اوین تلفن زد و معلوم شد مشغول تحقیق هستند. آقایان سرحدیزاده، بجنوردی ،حجتی کرمانی و مرحوم آیت الله انواری هم پیگیر موضوع بودند. بالاخره بعد از یک ماه مرحوم تیمسار تیموری را آزاد کردند. بنده به منزل ایشان رفتم. به شدت متأثر بود انتظار نداشت که در قبال بیست و چند سال خدمت به زندانیان سیاسی با او چنین رفتاری شده باشد. مریض شد. قلب او ناراحت بود مرتب به دیدارش میرفتم عصبی بود و اظهار ندامت میکرد که چرا همه عمر به این حضرات خدمت کرده است. هر چه با او صحبت میکردم و شرایط انقلاب را توجیه میکردم قانع نمیشد به اتفاق خانمش به مشهد برای زیارت رفته بود در مراجعت گرفتار مشکل قلبی شد و در بیمارستان قلب فوت کرد. تاریخ دقیق فوتش را به خاطر ندارم، اما واقعاً مرگ تیموری مانند مرگ پدر و برادرم بود در مقبره خانوادگیشان در شاه عبدالعظیم دفن شد. در مسجد جنب وزارت کار در خیابان آزادی هم از طرف زندانیان سیاسی مراسم ختم باشکوهی برای او برگزار شد.