صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۳۳۴۶۱
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۱۴ - ۲۸ آبان ۱۴۰۳
خاطرات بازمانده اردوگاه‌های استالین؛ قسمت هفدهم؛
پرونده‌های ما در دست مأمورین بود آن‌ها دوباره در هوای سرد بازجویی را از ما شروع کردند اسم و‌فامیل سال، تولد ملیت، ماده زندانی، مدت محکومیت، و سپس به داخل محوطه اردوگاه فرستادند. اکنون، پس از دو سال دربدری از این زندان به آن، زندان از این کامیون نعش کش به آن کامیون نعش کش، سرانجام به اردوگاهی رسیدیم که در آنجا بردگی رسمی ما شروع می‌شد. این اردوگاه مرگ، قفسی بزرگ بود. دستگاه امنیتی استالینی در وحشیگری نسبت به زندانیان اسیر به سیم آخر‌زده بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «درماگادان کسی پیر نمی‌شود» به قلم اتابک فتح الله‌زاده، در رابطه با زندگی دکتر عطالله صفوی در اردوگاه‌های کار اجباری شوروی است. این کتاب توسط نشر ثالث منتشر شده است.  

الگن اوگل

 بخش مهمی از زندانهای کولیما در الگن اوگل بود. شماره اردوگاه یا زندان کار و مرگ ما ۹ - ۳۸۳ بود. الگن به زبان یا کوتی به معنی جنازه است و اوگل به روسی یعنی زغال در آن زمان این منطقه مرکز معادن زغال سنگ کولیما بود. برق تمام کارخانه‌های کولیما از الگن اوگل تأمین می‌شد. سرزمین روسیه بسیار ثروتمند است. زیرزمین‌های آن پر از معادن سرشار الماس، طلا، نقره، آهن، مس، نفت، گاز و غیره است. ابتدا و انتهای جنگل‌های روسیه دیده نمی‌شود. اما از این همه ثروت چیزی نصیب ملت نشده است و مردم آن همیشه با بدبختی بسر برده‌اند.

 ۷ سال از بهترین ایام جوانی من در این معادن گذشت. در این منطقه ۸ ماه در سال شب و ۴ ماه روز بود برای من اما که تمام وقت در اعماق معادن بودم شب و روز چه فرقی داشت؟ اردوگاه‌های کولیما پر از شهروندان کشور‌های اروپایی شرقی و غربی بود ژاپنی‌ها بیشمار و کره ای‌ها و چینی‌ها بیشتر از ژاپنی‌ها بودند در اردوگاه ما دو، انگلیسی دو آمریکایی و چند فرانسوی بودند که همانند ما جان می‌. کندند آن وقت‌ها زبان فرانسوی من بد نبود.

 حتی بخشی از بازجویی من در کاگ ب عشق آباد به زبان فرانسوی انجام شده بود. گاهی با این هم زنجیران به زبان فرانسوی حرف می‌زدم. این رفقا از آن رفقای متعصب کمونیست بودند که فقط اردوگاه‌های استالینی می‌توانست آن‌ها را از خر شیطان پایین بیاورد. بسیاری از این زندانیان خارجی که کمونیست بودند هر بلایی همسرشان می‌آوردند باز با تمام وجودشان از شوروی دفاع می‌کردند. اما نظام استالینی در اردوگاه‌ها این دوستان سرخ را به سرعت به راه راست هدایت می‌کرد. این پدیده را باید از معجزات استالین دانست و به آن آفرین گفت. خواننده محترم باید توجه کند که مرام کمونیستی آفتی جهانی بود.

جایی که فرانسوی‌ها گرفتار این آفت می‌شدند وای به حال ما اگر به تاریخ روسیه بنگریم، می‌بینیم که فرانسه برای مردم روسیه سالیان ن سال مظهر فرهنگ و تمدن بوده و بسیاری از خانواده‌های روشنفکر اشراف و دربار روسیه به زبان 6 فرانسوی حرف می‌زدند. از همه بدبخت‌تر روسیان اسیر شده به دست ارتش فاشیست هیتلری بودند که پس از خلاصی از اردوگاه‌های آلمان روانه اردوگاه‌های کشور خودشان شده بودند، و تنها گناهشان این بود که در میدان‌های نبرد زنده دستگیرشده بودند.

همه این اسیران همانند ما برده‌ها کار می‌کردند باری برگردم به ادامه سرگذشت خودم. سه روز در برف و سرما به طرف قطب شمال در حرکت بودیم به سبب جدایی از دوستان بسیار غمگین بودم پس از سه روز سرانجام کامیون جلوی یک دروازه بزرگ ایستاد. به کولیما رسیده بودیم کولیما منطقه‌ای است که در دورترین سرحد شمال شرقی روسیه و در کنار اقیانوس منجمد شمالی قرار دارد مرکز استان کولیما ماگادان نام دارد. رود کولیما به اقیانوس منجمد شمالی سرازیر می‌شود. دیوار چوبی اردوگاهی که می‌دیدیم به بلندی ۴ متر بود و بالای دیوار پر از سیم خاردار، و دو طرف آن خاک شنی نرم ریخته بودند که بسیار صاف و مسطح بود. حتی اثر پای پرندگان هم روی این شن‌ها باقی می‌ماند. در محیط پیرامونی این اردوگاه در فاصله هر ۶۰ متر دیده بان‌ها در برجک‌ها در کنار مسلسل به نگهبانی نشسته بودند و کشیک می‌. دادند. دیده‌بانان با یکدیگر ارتباط تلفنی داشتند در هر دو طرف دیوار در فاصله هر ۲۰ متر روی تابلو‌ها نوشته شده بود: نزدیک نشوید! ایست در غیر این صورت بدون اخطار تیراندازی خواهد شد.

 پس از مدت زمانی عده‌ای از مأموران این اردوگاه ما را از کامیون پیاده کردند. پس از پیاده شدن دیگر طاقت ایستادن و حتی نشستن را هم نداشتیم. ما را از در کوچکی به اردوگاه داخل کردند شمارش ما توسط کارکنان شروع شد. پرونده‌های ما در دست مأمورین بود آن‌ها دوباره در هوای سرد بازجویی را از ما شروع کردند اسم و‌فامیل سال، تولد ملیت، ماده زندانی، مدت محکومیت، و سپس به داخل محوطه اردوگاه فرستادند. اکنون، پس از دو سال دربدری از این زندان به آن، زندان از این کامیون نعش کش به آن کامیون نعش کش، سرانجام به اردوگاهی رسیدیم که در آنجا بردگی رسمی ما شروع می‌شد. این اردوگاه مرگ، قفسی بزرگ بود. دستگاه امنیتی استالینی در وحشیگری نسبت به زندانیان اسیر به سیم آخر‌زده بود.