صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۸ آبان ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۲۹۱۱۷
تاریخ انتشار: ۱۹ : ۲۳ - ۰۸ آبان ۱۴۰۳
یادداشت‌های اسدالله علم: بعد از شام سیسکو که با من دوستی و آشنایی قدیمی دارد، مرا به کناری کشید و تقريباً يح ساعت حرف زدیم که خلاصه اش این است اول این که تمام آنها که بعد از ظهر شرفیاب شدند فوق العاده تحت تأثیر احاطه و قدرت شاه در مسائل بین المللی و به خصوص خاورمیانه قرار گرفتند. دیگر این که خواست به خصوص به من حالی بکند که دستور صریح و مؤکد و مستقیم نیکسون رئیس جمهور آمریکا این است که راجع به مسائل ایران و به علاوه روابط ایران با همسایگان هر چه شاهنشاه بفرمایند اطاعت کند. بعد به من گفت به ناصر و به اسرائیلی ها گفته است که اگر این همه در تقاضاهای خودتان سختگیر باشید هرگز صلح به خاورمیانه نمی آید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.
 
دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۴۹: صبح شرفیاب شدم. کارهای جاری را عرض کردم. منجمله از شاهنشاه در خصوص امری که برای انتصاب یکی از درباری ها به سمت معاونت دربار بدون اطلاع من فرموده بودند، گله کردم. یعنی عرض کردم وزیر دربار شما دیگر (نفوذ کلامی) autorite نخواهد داشت. با کمال بزرگواری قبول فرمودند و امر فرمودند اجرا نشود.
 
 بعد به مجلس یادبود صدمین سال تولد لنین در دانشگاه رفتم. صحبت هایی که آقایان حکمت... و رهنما وزیر علوم درباره لنین در مناقب او.... کردند اگر ده سال یا پانزده سال پیش کسی می کرد قطعاً به حبس می افتاد. شاه طوری کشتی کشور را هدایت کرده است که این حرف ها دیگر پیش پا افتاده شده است و فقط حرف است. 
 
شام مهمان وزیر خارجه بودم. در این مهمانی ریچاردسون معاون كل وزارت خارجه آمریکا، سیسکو معاون وزارت خارجه آمریکا و مسؤول خاورمیانه، چند نفر از مأمورین وزارت خارجه آمریکا، سفیر آمریکا، نخست وزیر و من بودیم. اینها بعد از ظهر دو ساعت و نیم در پیشگاه شاهنشاه شرفیاب بودند. بعد از شام سیسکو که با من دوستی و آشنایی قدیمی دارد، مرا به کناری کشید و تقريباً يح ساعت حرف زدیم که خلاصه اش این است اول این که تمام آنها که بعد از ظهر شرفیاب شدند فوق العاده تحت تأثیر احاطه و قدرت شاه در مسائل بین المللی و به خصوص خاورمیانه قرار گرفتند. دیگر این که خواست به خصوص به من حالی بکند که دستور صریح و مؤکد و مستقیم نیکسون رئیس جمهور آمریکا این است که راجع به مسائل ایران و به علاوه روابط ایران با همسایگان هر چه شاهنشاه بفرمایند اطاعت کند. بعد به من گفت به ناصر و به اسرائیلی ها گفته است که اگر این همه در تقاضاهای خودتان سختگیر باشید هرگز صلح به خاورمیانه نمی آید. راضی بود که راه سلام و علیکی با اعراب گشوده است، گو این که هنوز يك كوره راه است... معتقد بود که سیاست (آمریکا) باید نسبت به اعراب نرمش بیشتری داشته باشد. من گفتم عیبی ندارد ولی اگر اسرائیل اندک تزلزلی پیدا بکند اعراب خدا را بنده نیستند. به این مطلب هم توجه داشته باشید به خصوص که این همه رهين منّت و تحت تأثیر روس ها قرار گرفته اند.  راجع به حل مسئله خاورمیانه به او گفتم که شما باید این کار را در چهارچوب يك (معامله يکجا) package deal با روس ها تمام کنید. مثلاً با مخلوط کردن با مسائل اقتصادی و خاور دور. به او گفتم چرا در منافع کلان خاورمیانه به آنها سهمی نمی دهید؟ مثلاً چرا آنها را در نفت خاورمیانه سهیم نمی کنید؟ به کمپانی های نفتی ... آمریکایی ... فشار بیاورید سهمی هم به روس ها بدهند تا این مناقشه ها از میان برخیزد. خیلی به این حرف های من توجه کرد. گفتم چند سال پیش که لوله گاز را به روس ها می دادیم سفیر شما اینجا عزا گرفته بود. شاهنشاه فرمودند برعکس باید خوشحال باشد ،زیرا این یک عمل ثبات این منطقه است، زیرا روس ها به حفظ آن علاقه مند می شوند. حالا ببینید همین مقدار گازی که روس ها از ما خریدند به آلمان غربی فروختند پس باید نسبت به تولید و عبور گاز از ایران علاقه مند باشند.
 
نصف شب منزل آمدم. وقتی آمدم دیدم عالیخانی دوست من و رئیس دانشگاه تهران در منزل نشسته است .معلوم شد با نخست وزیر دعوا کرده است. تفصیل آن را اگر فرصت بکنم بعد خواهم نوشت...