صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۱ آبان ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۲۷۲۷۰
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۰۱ آبان ۱۴۰۳
خاطرات آخرین وزیر خارجه پهلوی، قسمت نه؛
بنابه ملاحظات انسانی مسعود رجوی را اعدام نکند یک درجه تخفیف بدهند . ما هم تلگراف کردیم به اعلیحضرت. بعدهم در همین خلال من رفتم تهران صحبت شد و بعداً اعلی‌حضرت گفتند، دستور دادم که خواهش پادگورنی را انجام بدهند. ماهم برگشتیم به رئیس جمهور گفتیم اعلیحضرت خواهش شما را انجام دادند او هم گفت خیلی متشکرم. 
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 سرویس تاریخ «انتخاب»: احمد میرفندرسکی، آخرین وزیرخارجه حکومت پهلوی بود. او در دولت بختیار به سمت وزیرخارجه منصوب شد. او سابقه فعالیت در شوروی را داشت و در زمان جنگ اعراب و اسراییل نیز تلاش‌های زیادی برای ارسال کمک از مسکو به سوی کشور‌های عربی بر علیه اسراییل داشت. میرفندرسکی در کتابی با نام «دیپلماسی و سیاست خارجی در ایران» در گفتگو با احمد احرار خاطرات خود را بازگو کرده است. مطلب زیر، مصاحبه ضیا صدقی با احمد میرفندرسکی در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد است که روزانه ساعت ۳ در بخش تاریخ انتخاب منتشر می‌شود.

س - آقای میرفندرسکی شما که در آنموقع بعداً از جریان ۱۵ خرداد و ورود خمینی، تقریباً تـــــــا حدودی، به صحنه سیاسی ایران، در اتحاد شوروی بودید نظر مقامات اتحادی شوروی نسبت به این جریان در ایران چه بود؟ نسبت به آن برنامههایی که شاه انجام میداد و نام انقلاب سفید به خودش گرفت؟

ج - اولا در سال ۱۹۶۳ که بلوای اول آقای خمینی رخ داد، مدیرکل سیاس وزارت خارجه بودم. به خاطر دارم که سفیر شوروی پس از هفت سال اقامت در ایران که به مقام هما شیخ السفرا یعنی کور دیپلماتیک رسیده بود، تهران را ترک میکرد. سه چهارشب وزیر خارجه مهمانی خداحافظی برای او به شام در کاخ وزارت خارجه ترتیب داده بود. دوروبر وزارت خارجه را تانک و سرباز گرفته بود همچنین خیابانهای مجاور را و سفیر شوروی و مهمانهای دیگر از وسط خیابان شهر که حکومت نظامی در آن اعلام شده بود و توسط تانک و سرباز پاسداری میشد آمد به مهمانی وزیر خارجه و در نطقی که کرد بلوا را سخت محکوم کرد گفت، هیچ آزادی مستلزم شکستن چراغهای راهنمائی نیست. این جملهاش بود و نشان داد که با این عمل مخالف است و این عمل کوچکترین تأثیری در روابط ایران و شوروی نخواهد داشت و دولت شوروی اقدامات ایران را در این مورد تأیید میکند. اسم سفیرهم آقای پگوف بود. بعداً که من به مسکو رفتم از آقای خمینی صحبتی نبود. حتی میخواهم یک مورد برای شما بگویم و آن اینست که وقتی در سیاهکل وقایعی رخ داد معاون وزارت خارجه شوروی من مرا به وزارت خارجه خواست و ضمن صحبتهایی که کرد راجع به تجارت و اقتصاد گفت، میخواهم به شما از طرف دولت شوروی اطمینان بدهم، من ماموریت دارم. ما به هیچ وجــــــه و در آنچه در سیاهکل اتفاق افتاد دخالت نداریم و به هیچ تقدیر هم مایل به استفاده بهرهبرداری از آن نیستیم، از جانب ما خیالتان راحت باشد. من هم برگشتم عین مطلب را به اعلیحضرت تلگرافی گزارش دادم.

 س ـ آقای میرفندرسکی، من شنیدم که آقای یادگورنی یک پیغامی دادند به شما برای شاه در رابطه با وضع آقای مسعود رجوی که در زندان بودند. ممکن است که این را برای ما توضیح بفرمائید.

ج - خیلی کهنه است، خیلی کهنه است

س ـ از نظر تاریخی آقا تاریخ کهنه است اگر تازه باشد که تاریخ نیست.

ج ـ فکر میکنم تاریخ تازه هم داریم

س - به آنجا هم میرسیم

ج - تاریخ تازه حال است، حال، حال این تاریخ است. عرض شود که روزی آقای پادگورنی ما را احضار کرد و گفت  من از اعلیحضرت خواهش میکنم

س - شما سفیر بودید آنموقع؟

 ج ـ بله. بنابه ملاحظات انسانی مسعود رجوی را اعدام نکند یک درجه تخفیف بدهند . ما هم تلگراف کردیم به اعلیحضرت. بعدهم در همین خلال من رفتم تهران صحبت شد و بعداً اعلی‌حضرت گفتند، دستور دادم که خواهش پادگورنی را انجام بدهند. ماهم برگشتیم به رئیس جمهور گفتیم اعلیحضرت خواهش شما را انجام دادند او هم گفت خیلی متشکرم. 

س - آقا باشناختی که شما از سیستم و طرز کار دولت اتحادشوروی دارید بنظر شما چطور شده که از میان اینهمه آدم آقای پادگورنی علاقمند شده بودند به وضع آقای مسعود رجوی؟

ج - سؤالی است مشکل برای جواب شاید برای اینکه استعداد بیشتری داشت، قریحه بیشتری داشت. شاید از طرف کسی به آنها معرفی شده بود. در این مورد من اطلاع صحیحی ندارم که به شما بدهم.

س-حدس شما چیست؟

ج - حدسی هم نمیتوانم بزنم

س - چون این مسأله کوچکی نیست

ج - نه، حدسی هم به آن معنا نمیتوانم بزنم برای اینکه برای حدس هم آثار و علائم و قرائنی ندا رم. ولی یک چیز هست از این خواهشها زیاد میشد و تقریباً هم اعلیحضرت ترتیب اثر میداد اگر این جریانات اخیر ایران نبود من اصلاً فراموش میکردم که یک همچین اسمی هم وجود دارد یک همچین آدمی هم هست

س - شما مورد دیگری را هم سراغ دارید که ...

ج - اسمشان یادم نیست، خاطرم نیست الان چه کسانی بودند. یکی دو نفر حتماً بودند کنه یادم نیست، اسمشان خاطرم نیست.