پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: بزرگ علوی نویسنده معروف ایران که از ٢٤ سال پیش تاکنون به دلایل سیاسی در خارج از ایران بسر میبرد، در گفتگو با نماینده روزنامه رستاخیز به ارزیابی جنبش آزادیخواهی مردم ایران پرداخته است. علوی که رمان مشهورش چشمهایش تاکنون بارها در ایران تجدید چاپ شده، عقیده دارد که قدم گذاشتن در راه دموکراسی همیشه با مشکلاتی در سرا جهان روبرو بوده و رسیدن به دموکراسی راسر واقعی بدون دادن قربانی ممکن نیست بزرگ علوی نویسنده ۷۰ ساله ایرانی ملی ٢٤ سالی که در برلین بسر میبرد آثار متعددی از جمله «سالاریها» و «میرزا» به زبان فارسی منتشر ساخته و از جمله نویسندگان شرقی است که در غرب بعنوان یک محقق بزرگ و کارشناس ادبیات ایران زمین شهرت دارد.
علوی در پاسخ این سؤال که آزادی با چه مفهومی میتواند در ایران جلوهگر شود و چگونه میتوان به آن دست یافت میگوید: دموکراسی یک فیض است. بنابراین همه مردم باید شایسته این فیض باشند. حکومت در ایران باید رو به دموکراسی برود و این امری است اجتناب ناپذیر اما مهم اینست که آیا حکومتها در سرزمینشان میتوانند در ابتدا دموکراسی را اشاعه دهند یا نه؟ اقدامات زیادی باید در ایران صورت گیرد باید به مردم آموخت که دموکراسی مدل غربی برای ایران مناسب نیست و کشور ما دموکراسی خاص خود را میخواهد و ناگزیر از پیروی از آنست. البته این راه دشواری است که به هر صورت باید آنرا پیمود
این دموکراسی مورد نظر شما را به چه قیمتی میتوان بدست آورد؟ آیا وقایعی که امروز در ایران میگذرد میتواند یک راه منطقی و اصولی بسوی آزادی باشد؟
دموکراسی در هیچ نقطه دنیا مفت و مجانی بدست نیامده است به تاریخ دموکراسیهای اروپا نگاه کنید تا ببینید که همهشان در این راه قربانی داد باند همیشه و همه جا قدم گذاشتن در چنین راهی بسا مشکلاتی همراه بوده است. شنیدهام امروز در ایران بسیاری از حقایق که بر زبان آوردنش در ایران گناه بود گفته و شنیده. میشود و شنیدهام که مردم به بحث و جدل راغب شدهاند که این میتواند سرآغازی برای رسیدن به آزادی و بهرهمند شدن از مزایای آن باشد.
-این شتابزدگی در گفتن و اعتصابهای پی در پی که سراسر ایران را گرفته است و تمام آنچه که در حال حاضر در جامعه ما میگذرد و نام راه آزادی بر آن نهادهایم، به اعتقاد شما به کجا میکشد؟
باید شتاب زدگی را کنار بگذاریم شنیدهام که در ایران همه از آزادی حرف میزنند. البته در وجوه مختلف باید سیر این تکامل را دقیقاً بررسی کرد ما نمیتوانیم و نباید آنچه را که داشتهایم یکباره در هم بریزیم. اگر شتابزدگی را کنار بگذاریم مردم در مسیر این تحول قرار خواهند گرفت و آرام آرام با آزادی آشنا خواهند شد. باید از ابتدا مردم را به یک گفت و شنود منطقی هدایت کرد.
دموکراسی ایرانی
شما که مخالف یک دموکراسی کلیشهای برای ایران هستید چه راهی را برای رسیدن به دموکراسی واقعی در ایران میشناسید؟
هیچ دموکراسی بدون نیروی مخالف نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. وجود یک نیروی مخالف برای کنترل دولت الزامی است. اما ما مجبور نیستیم دموکراسی غربی راکهیه ک سنیم اصول اجتماعی ما چنین اجازهای را نمیدهد و اگر چنان کنیم به بن بست خواهیم رسید. این تجربه دوبار در ایران اتفاقی افتاده است بعد از جنگهای اول و دوم جهانی آنچه مسلم است و تجربهها نشان میدهد اینستکه با دیکتاتوری بویژه وقتی که امور بزرگ را تجربه میکنیم کاری از پیش نخواهیم برد. باز هم تأکید میکنم که آزادی در ایران باید مطابق با روحیات و معنویات جامعه باشد.
برای رسیدن به این هدف و بسهرهگیری از تجربههای گذشته چه باید کرد؟ آیا باید نظام موجود را در هم ریخت و همه چیز را از نو ساخت؟
این باور کردنی نیست که بگولیم بیا تصور کنیم حکومتی که امروز در ایران روی کار میآید باید فوراً راه دموکراسی را انتخاب کند. حکومت باید روبه دموکراسی گام بردارد و برای چنین حکومتهایی بهترین راه انتخاب چهرههای شناخته شده است. در آغاز این راه یک دیالوگ منطقی قرار دارد باید به جوانان فرصت داد حرفهایشان را چه غلط و چه درست بزنند. باید به آنها میدان داد تا بتوانند خود را نشان دهند. فقدان یک وسیله سالم برای ایجاد محیط سالم منجر به راه خرابکاری میشود. اگر کارگران میخواهند اعتصاب کنند باید این اجازه را داشته باشند. سال گذشته بر اثر کمبود برق تعداد زیادی از کارگران بیکار شدند و صنایع هم توانست تا اندازهای جبران کمبودها را بکند. بنابراین با اعتصاب گروهی کارگر مملکت فلج نمیشود. بازگشت به وطن حالا بزرگترین مشغولیت ذهن نویسنده ۷۰ ساله امروز و بازیگر سیاست سالهای گذشته است اما خودش میگوید: من در هفتاد سالگی باید در میهنم همه چیز را از نو شروع کنم آیا این از محالات نیست؟ این همان «اما»ی من است. با وجود این حاضرم در شرایط یک زندگی ساده در ایران نفس بکشم، البته دور از سیاست و تلخیهای گذشته و در سرزمینی که متولد شدم بمیرم.
گفت و گو از ایرج ربیعی