صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۵ مهر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۲۳۳۶۳
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۲۱ - ۱۵ مهر ۱۴۰۳
یادداشت‌های اسدالله علم: شب مهمانی پادگورنی در کاخ گلستان بود. بعد از شام با سفیر شوروی در گوشه ای صحبت می کردم. از مسافرت پادگورنی اظهار کمال رضایت می کرد، مخصوصاً از صحبت های صبح حضور شاهنشاه. می گفت شاهنشاه با کمال وضوح اوضاع خاورمیانه را برای ما تشریح فرمودند و از این حیث رئیس جمهور خیلی راضی است، به خصوص که فرمایشات شاه خیلی صریح و روشن است و معلوم می شود گوینده قصد انشاء دارد. ضمناً اضافه کرد که ما برای همکاری همه جور آمادگی داریم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  

 

«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.

 

۶ فروردین ۱۳۴۹: صبح شرفیابی مختصری داشتم، زیرا پادگورنی برای مذاکرات شرفیاب حضور شاهنشاه می‌شد. من مطابق معمول در این مذاکرات نبودم. نخست وزیر و نایب اقتصادی نخست وزیر و معاونین وزارت خارجه شرکت داشتند - وزیر خارجه زاهدی به جده رفته است که در کنفرانس وزرای خارجه اسلامی شرکت کند.

پس از شرفیابی به دفترم و به کار‌های جاری رسیدگی کردم. سفیر آلمان (که به تازگی از آلمان مراجعت کرده است) دیدنم آمد. مدت زیادی راجع به وضع اروپا وضع ناتو و سیاست جدید آلمان با شوروی که چه اثری روی ناتو خواهد گذاشت، گفتگو کردیم.

شب مهمانی پادگورنی در کاخ گلستان بود. بعد از شام با سفیر شوروی در گوشه‌ای صحبت می‌کردم. از مسافرت پادگورنی اظهار کمال رضایت می‌کرد، مخصوصاً از صحبت‌های صبح حضور شاهنشاه. می‌گفت شاهنشاه با کمال وضوح اوضاع خاورمیانه را برای ما تشریح فرمودند و از این حیث رئیس جمهور خیلی راضی است، به خصوص که فرمایشات شاه خیلی صریح و روشن است و معلوم می‌شود گوینده قصد انشاء دارد. ضمناً اضافه کرد که ما برای همکاری همه جور آمادگی داریم. منتها ما هم تنگدست هستیم. گفتم تنگ دستی شما دیگر برای چیست؟ گفت ما هم مخارج تسلیحاتی زیادی داریم، زیرا دوستان قدیمی ما حالا دشمن ما شده اند - منظور او چین است - و دائماً ما را تهدید می‌کنند و ما ناچاریم که در خاور دور آمادگی داشته باشیم. خیلی تعجب از این صحبت او کردم. هرگز نشنیده بودم که یک روسی این طور بی پرده سخن بگوید. بعد به خصوص که گفت آن‌ها به هر حال متصرفات خاور دور ما را متعلق به خودشان می‌دانند (و) می‌گویند ما آن را غصب کرده ایم. من به خنده گفتم مثل این که درست هم می‌گویند، به هر حال یک قسمت‌هایی را در زمان روسیه تزار گرفتید. او هم گفت صحیح است. به علاوه من گفتم این‌ها یک جمعیت عجیبی هستند و به هر حال به قول هیتلر، (فضای حیاتی) Vital Space لازم دارند. جنوب آن‌ها که از جمعیت اشباع است فقط قسمت‌های خالی طرف‌های شمال است که در دست شماست. با کمال صراحت تصدیق کرد. دوباره مطلب را به خاورمیانه کشید که همکاری شوروی و ایران در این منطقه می‌تواند ضامن صلح این منطقه باشد. من می‌خواستم بپرسم شما چه قدر صلح می‌خواهید که در این ضمن چند نفر دیگر رسیدند و صحبت قطع شد. من با سفیر شوروی با زبان انگلیسی صحبت می‌کنم.

سر شام امشب هم نطق‌های خیلی صمیمانه رد و بدل شد. به علاوه یک شمشیر به شاهنشاه تقدیم کردند که روی آن نوشته شده است تقدیم به پیشگاه شاهنشاه به مناسبت مجاهدات معظم له در جنگ بر علیه نازیسم. گلدانی هم از طرف مردم شوروی به مردم ایران هدیه کردند که به مجلس شورای ملی فرستادیم.

ساعت یک صبح من در رکاب شاهنشاه به کاخ نیاوران آمدم. معلوم شد قدری درد زایمان علیا حضرت شهبانو شروع شده است. دکتر صالح، طبیب معالج هم بود، ولی گفت چیزی نیست بروید بخوابید. همه خوابیدیم، ولی ساعت ۳ صبح درد شدید شده بود. من مجدداً برخاستم و در رکاب شاهنشاه به بیمارستان خانواده ارتش رفتیم (در این محل جا درست شده است). شاهنشاه در بیمارستان خوابیدند. من اطاق پهلوی شاهنشاه خوابیدم. ساعت ۸ صبح خداوند فرزند دختری به شاهنشاه عطا فرمود.