صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۱۲۷۶۵
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۰۷ شهريور ۱۴۰۳
خاطرات نورالدین کیانوری، قسمت پنجاه و هشت؛
بزرگترین اشتباه سیاسی زندگی من پذیرش درخواست مقامات شوروی در این زمینه است. دو یا سه سال پیش از پیروزی انقلاب اتحاد شوروی با یک مورد مهم سرقت اسرار نظامی خود توسط آمریکایی‌ها مواجه شد. آمریکایی‌ها یک هواپیمای می‌گ ۲۵ شوروی را دزدیده و به ژاپن برده بودند آن‌ها در مقابل تصمیم گرفتند که به اطلاعات فنی هواپیمای اف ۱۴ دسترسی پیدا کنند در راستای این اقدام مقامات شوروی به من نیز مراجعه کردند و از امکان من در این زمینه جویا شدند.....
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند. 

یکی دیگر از تصمیمات ما که در حقیقت هیچ فایده‌ای نداشت و تنها به بار سنگینی بر گرده حزب بدل شد مسأله اختفای سلاح بود در جریان حوادث ۲۱ و ۲۲ بهمن افراد شبکه مخفی و گروه‌های حزبی مقداری اسلحه از پادگان‌های نظامی و غیره به دست آورده و این سلاح‌ها را جمع و انبار کرده بودند هنگامی که به ایران آمدم از این جریان مطلع شدم. تا آنجا که در خاطرم است و البته افراد دیگری آن را نفی می‌کنند پیش از ورود من بخشی از این سلاح‌ها در خانه یکی از افراد شبکه مخفی جاسازی شده بود ولی بقیه هنوز گردآوری نشده و نزد افراد بود. لکن مهدی پرتوی مدعی است که فقط بخشی از سلاح‌ها جمع شده بود و هنوز چیزی جاسازی نشده بود و ما منتظر آمدن «کیا» (من) و کسب تکلیف از او بودیم که با این اسلحه‌ها چه بکنیم من در اینجا یکی از کار‌های غلط و اشتباهات بزرگ خود را مرتکب شدم. این تصمیم شخص من بود و واقعاً افراد دیگر رهبری از آن کوچکترین اطلاعی نداشتند. من به پرتوی گفتم که این سلاح‌ها نگهداری شود علت این بود که من پیدایش یک شرایط اضطراری مانند حرکت کودتایی از سوی نیرو‌های راست را محتمل می‌دانستم و تصور می‌کردم که شاید این سلاح‌ها به درد بخورد. افراد سازمان مخفی نیز این سلاح‌ها را مخفی کردند و دیگر من هیچ اطلاعی از کم و کیف و تعداد و نوع آن نداشتم باز تأکید می‌کنم که بجز من، پرتوی و آن کسانی که این سلاح‌ها را مخفی کردند هیچ کس مطلقاً از این جریان اطلاع نداشت.

در شبکه علنی حزب وضع بدین شکل بود که افراد به سازمان حزبی اطلاع می‌دادند که ما در جریان ۲۲ بهمن اسلحه‌ای به دست آورده‌ایم طبق دستور رهبری حزب این سلاح را فرد فوق باید بلافاصله به کمیته محل تحویل می‌داد این تصمیم رسمی هیئت سیاسی حزب بود که اجرا می‌شد. علاوه بر آن ما به تمام شبکه‌های سازمان حزبی بخشنامه کردیم که چنانچه حوزه‌های حزبی مطلع شوند که فردی از اعضای حزب سلاحی را نزد خود نگه داشته و دستور حزب را اجرا نکرده است. باید بلافاصله و بدون قید و شرط از حزب اخراج شود پس از مدتی، خانه مهدی پرتوی از طرف کمیته محل مورد بازرسی قرار گرفت. در این زمان مهدی در منزل نبود و برادرش هادی پرتوی بود. افراد کمیته در بازرسی می‌بینند که روی میز مهدی پرتوی کاغذ‌های زیادی ریخته است. آن‌ها از هادی می‌پرسند که این اوراق مال کیست؟ او می‌گوید متعلق به برادرم است. آن‌ها اوراق را جمع می‌کنند و با خود به کمیته می‌برند و به هادی می‌گویند که هر وقت برادرت آمد به کمیته مراجعه کند. از او می‌پرسند که این اوراق چیست؟

پرتوی پاسخ می‌دهد که من عضو حریم و این مکاتبات سازمان حزبی است. او نمی‌گوید که این نامه‌ها متعلق به سازمان مخفی است. در این اوراق در چند مورد و نه خیلی زیاد نامه‌هایی بود که افراد شبکه مخفی پرسیده بودند که سلاحی داریم و با آن چه کنیم افراد کمیته در این مورد از مهدی پرتوی می‌پرسند. او پاسخ می‌دهد این سلاح‌هایی است که در روز‌های پیروزی انقلاب به دست افراد حزب افتاده و اکنون آن‌ها از ما استعلام می‌کنند که با آن چه کنند. پاسخ ما به این افراد این است که شخصاً به کمیته مراجعه و سلاح را تحویل دهند، سپس مهدی پرتوی رسید تعدادی از این سلاح‌ها را که به کمیته تحویل شده بود ارائه می‌دهد ماجرای فوق بدین ترتیب تمام شد و مهدی پرتوی اوراق را تحویل گرفت و به منزل بازگشت این جریان گذشت تا اینکه ماجرای دیگری پیش آمد که شرح مفصل آن را بعداً می‌دهم و من متوجه شدم که تعدادی از این سلاح‌ها جاسازی نشده و در دسترس است. در این جریان من با کمال تعجب متوجه شدم که آقای پرتوی یک اسلحه کلاشینکف در اتومبیلش حمل می‌کند به او گفتم این سلاح‌ها بالاخره وبال گردن ما خواهد شد و خوب است که آن را تحویل دهیم. البته پرتوی این گفته من را، به نفع خودش، به یاد نمی‌آورد و مدعی است که من چنین چیزی نگفته‌ام ولی من قسم می‌خورم که به وی گفتم: این سلاح‌ها و بال گردن ماست و باید بنحوی از خودمان دور کنیم و پرتوی گفت: نمی‌شود، ما اسلحه کمری زیاد نداریم ولی تقریباً حدود ۱۰۰۰ عدد نارنجک داریم که حمل این‌ها خطرناک است.

 

در رابطه با اسلحه دو ماجرای دیگر نیز برای ما پیش آمد که شرح می‌دهم: حدود ۱/۵ الی ۲ سال پس از آن ماجرا یکی از افراد مرکزی سازمان نوید به نام خدایی که به سازمان علتی حزب منتقل شده بود او در سازمان نوید مسئول یک شاخه بود) به من گفت: ما در جریان ۲۲ بهمن مقداری سلاح جمع کرده‌ایم که در یک خانه اجاره‌ای جاسازی شده و پدرم در این خانه زندگی می‌کند و از این قضیه بی خبر است و تنها مادرم می‌داند که سلاح‌ها کجاست. پدر خدایی افسر بازنشسته شهربانی بود من دیدم که اگر او این سلاح‌ها را که مقدار کمی بود جابجا کند خطرناک است و گفتم که در همانجا بماند جریان دیگر مربوط به گاگیک آوانسیان است یک مجموعه آپارتمانی در تهران در اجاره ما بود که در این آپارتمان‌ها تعدادی از اعضای کمیته مرکزی زندگی می‌کردند، میزانی، بابک امیر خسروی، شلتوکی و غنی بلوریان مدتی ساکن این مجموعه بودند. گاگیک آوانسیان نیز در این مجموعه در یک آپارتمان زندگی می‌کرد.

روزی صاحبخانه پیغام گذاشت که در زیر زمین چیست؟ مراجعه شد و دیدیم. که کاکیک یک چمدان اسلحه در آنجا پنهان کرده است. گاگیک را خواستم و به او گفتم: تو واقعاً دیوانه‌ای! در خانه‌ای که چهار عضو کمیته مرکزی در آن زندگی می‌کنند جادادن اسلحه بجز دیوانگی چه نام دارد؟ به او گفتم این سلاح‌ها را باید هر چه زودتر خارج کنی و حتی اگر لازم باشد در زباله دانی بریزی! فردای آن روز گاگیک آمد و گفت سلاح‌ها را کنار خیابان گذاشتم. بعد از دستگیری ما معلوم شد که گاگیک چنین نکرده و سلاح‌ها را در خانه یکی از خویشاوندانش در جنوب تهران پنهان کرده است. بدین ترتیب این اقدام غلط که تصمیم شخصی من بود و بال گردن حزب شد. پس از دستگیری ما جاسازی‌ها کشف شد و معلوم شد که امیر معزز از اعضای مرکزی سازمان مخفی در آنجا تله انفجاری درست کرده که اگر دیوار خراب شود انفجار رخ دهد. بدین ترتیب، یکی از افرادی که از طرف سپاه برای کشف جاسازی رفته بودند به علت انفجار تله زخمی شد که البته بعداً خوب شد.

یکی از مهمترین اقدامات غیر قانونی حزب توده ارتباط و ارائه اطلاعات نظامی به اطلاعات نظامی شوروی سابق (جی آریو) بود. در این باره نیز توضیح دهید؟

کیانوری: بله! بزرگترین اشتباه سیاسی زندگی من پذیرش درخواست مقامات شوروی در این زمینه است. دو یا سه سال پیش از پیروزی انقلاب اتحاد شوروی با یک مورد مهم سرقت اسرار نظامی خود توسط آمریکایی‌ها مواجه شد. آمریکایی‌ها یک هواپیمای می‌گ ۲۵ شوروی را دزدیده و به ژاپن برده بودند آن‌ها در مقابل تصمیم گرفتند که به اطلاعات فنی هواپیمای اف ۱۴ دسترسی پیدا کنند در راستای این اقدام مقامات شوروی به من نیز مراجعه کردند و از امکان من در این زمینه جویا شدند.....