صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۰۹۹۰۶
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۳ - ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
پس از کشف کودتا، رهبران نظامی کودتا دستگیر شدند و حکم دستگیری زاهدی هم از سوی مصدق صادر شد و دولت برای دستگیری زاهدی صدهزار ریال جایزه تعیین کرد. کودتاگران آمریکایی هم از پیروزی مأیوس شدند و محمدرضا شاه از کشور فرار می‌کند. مصدق هم صبح ۲۵ مرداد دکتر مصدق با انحلال نهائی مجلس به زعم خود یکی از مراکز فعال تحریکات دائمی علیه دولت را از میان بردارد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

مهرشاد ایمانی؛ سرویس تاریخ انتخاب: ۲۸ مرداد سال ۳۲ انگار بخش جدایی نشدنی حافظه تاریخی ملت ایران است؛ روزگاری که دولت ملی مصدق با فشار خارجی‌ها سقوط می‌کند و او به حصر می‌رود.

زمینه‌های کودتا را شاید باید از بعد از ملی شدن صنعت نفت دنبال کنیم؛ یعنی از ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ به بعد. پس از عبور از کشمکش‌های فراوان داخلی و بین‌المللی و ملی‌شدن نفت ایران، انگلستان ارتش خود را برای به دست گرفتن کنترل پالایشگاه نفت آبادان که توسط این کشور ساخته شده بود به حرکت درآورد، ولی نخست‌وزیر وقت انگلیس به جای این تصمیم به سمت تشدید تحریم‌ها علیه ایران و تضعیف دولت مصدق رفت. در چنین شرایطی ایرانی‌ها سعی کردند پالایشگاه آبادان را راه اندازی کند، ولی طی دو سال یعنی از سال نتوانستند نفتی صادر کنند. انگلستان در این وضعیت پنج پیشنهاد نفتی از سوی انگلیس، آمریکا و بانک جهانی به مصدق ارائه شد. مصدق هم این پیشنهاد‌ها را رد نکرد، چون هم قدرت صادرات نفت وجود نداشت و هم آنکه می‌خواست زمینه‌های رفع تحریم‌ها فراهم شود، اما یک مانع مهم وجود داشت. غرامت انگلیسی‌ها. انگلستان اصرار می‌کرد که باید ضرور زیان قرارداد ۱۹۳۳ که قرار بود تا سال ۱۹۳۳ هم ادامه یابد داده شود که مصدق رقم انگلیسی‌ها را ناعادلانه می‌دانست. این نقطه‌ای است که آمریکا و انگلستان به این نتیجه رسیدند که در مقابل مصدق راهی ندارند جز طراحی یک کودتا برای سرنگونی دولتش.

در گزارش‌های سیا آمده است که هدف عملیات آژاکس همان عملیاتی که منجر به سقوط دولت مصدق شد، «بازسازی منزلت و قدرت شاه و جایگزینی دولت مصدق با دولتی بود که ایران را با سیاست‌های سازنده اداره کند و دولت‌های غربی بتوانند درباره بازار نفت با آن به توافق برسند».

وزارت امور خارجه آمریکا در اسفند سال ۳۱ از سازمان سیا می‌خواهد که امکان ساقط کردن مصدق از طریق «عملیات مخفیانه» را بررسی کند. نتیجه ارزیابی سیا این است که این کار امکان دارد. سپس سیا به همراه ام آی سیکس عملیات را شروع می‌کنند.

آن‌ها در این مدت با شاه رایزنی‌های زیادی می‌کنند و در نهایت او را قانع به سقوط دولت مصدق می‌کنند تا آنکه می‌رسیم به ۲۵ مرداد ۳۲ یعنی سه روز از قبل از کودتای نهایی.

نقشه کودتا پس از چندبار بازبینی و رایزنی با عاملان اجرایی آن به تصویب رسید. نقشی که برای شاه در نظر گرفته شده بود امضای فرمان برکناری مصدق و نیز امضای فرمان گماشتن زاهدی به جایگاه نخست‌وزیری بود. شاه پس از تردید‌های نخستین، به امضای فرمان‌ها رضایت داد.

شنبه ۲۴ مرداد ساعت ده‌ونیم شب، سرهنگ نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی با گروهی مجهز به تانک و اسلحه و با در دست داشتن حکم عزل نخست‌وزیر به منزل سرتیپ تقی ریاحی، رئیس ستاد ارتش، رفت تا او را دستگیر کند، ولی ریاحی منزل نبود. در این شب حسین فاطمی، وزیر امور خارجه، حق شناس، وزیر راه و زیرک‌زاده را دستگیر و به سعدآباد منتقل کرد. سپس نصیری به طرف خیابان کاخ حرکت کرد تا حکم شاه مبنی بر عزل نخست‌وزیر را به مصدق برساند. او حکم را به مصدق می‌دهد و رسید هم دریافت می‌کند. سرتیپ ریاحی در مورد چگونگی بازداشت نصیری روز بعد یعنی در ۲۵ مرداد در مصاحبه‌ای مطبوعاتی درباره چگونگی دستگیری نصیری گفت: «سرهنگ ممتاز هنگام رفتن به باغشاه در خیابان حشمت‌الدوله (پاستور) سرهنگ نصیری را می‌بیند و، چون نفراتش بیشتر بوده، نصیری را تسلیم می‌کند».

دولت در ساعت هفت صبح ۲۵ مرداد اتفاقات پیش‌آمده را از طریف رادیو با مردم در میان گذاشت. در بخشی از اطلاعیه دولت آمده بود: «از ساعت یازده و نیم دیشب یک کودتای نظامی به وسیله افسران و افراد گارد شاهنشاهی به مرحله اجرا گذارده شد».

اگر گفته‌های ریاحی در روز بیست‌وپنجم مرداد را ملاک قرار دهیم، نجات او و دستگیری نصیری فقط در اثر یک تصادف بوده؛ یعنی برخورد نیرو‌های سرهنگ ممتاز با نیروهای نصیری که ظاهرا رئیس ستاد هیچ خبری از جریان کودتا نداشته است، تصادفی بوده و تنها مصدق او را از یک کودتای احتمالی آگاه کرده بوده است.

ریاحی همچنین درباره اینکه چه‌طور مصدق از احتمال کودتا اطلاع داشته، گفته بود: «آقای نخست‌وزیر قبلا اطلاعاتی از اینکه ممکن است عده‌ای از افسران، کودتا نمایند، به وسیله مأمورین مخصوص کسب کرده بودند، ساعت پنج بعداز ظهر دیروز که بنده خدمت ایشان بودم اجمالی از موضوع را به بنده فرمودند و روی همین اطلاعات، ما تقریبا آماده برای جلوگیری و خنثی نمودن اقدامات کودتاچیان بودیم «منظور ریاحی از «مأمورین مخصوص» افسران نظامی عضو حزب توده بودند. افسران سازمان نظامی حزب توده که عضو گارد شاهنشاهی بودند خبر طرح کودتا در ۲۵ مرداد را از طریق شبکه حزبی به حزب توده ایران می‌رسانند و سرهنگ مبشری، دبیر سازمان نظامی حزب توده هم از طریق تلفن با جزئیات کامل طرح کودتا را به آگاهی مصدق می‌رساند.

پس از کشف کودتا، رهبران نظامی کودتا دستگیر شدند و حکم دستگیری زاهدی هم از سوی مصدق صادر شد و دولت برای دستگیری زاهدی صدهزار ریال جایزه تعیین کرد. کودتاگران آمریکایی هم از پیروزی مأیوس شدند و محمدرضا شاه از کشور فرار می‌کند. مصدق هم صبح ۲۵ مرداد دکتر مصدق با انحلال نهائی مجلس به زعم خود یکی از مراکز فعال تحریکات دائمی علیه دولت را از میان بردارد.

گفته می‌شود اگر مصدق می‌توانست چند روز دیگر دوام بیاورد همه کودتاگران را دستگیر می‌کرد. در این شرایط آمریکا هم از انجام کودتا ناامید شده بود و بر اساس اسناد سیا، این کشور می‌خواست به نوعی با دولت مصدق آشتی کند. سند شماره ۳۴۶ حاوی یادداشت بدل اسمیت، جانشین وزیرخارجه آمریکا و رئیس سابق سیا است که در ۲۷ مرداد خطاب به رئیس‌جمهور آمریکا می‌نویسد: «اکنون ما ناچاریم بادید دیگری به جریان ایران نگاه کنیم و اگر می‌خواهیم چیزی از مواضع خود را درآن جاحفظ کنیم، احتمالا مجبور خواهیم شد که به هر ترتیبی شده، خودمان را با مصدق دم‌ساز کنیم؛ این هم گره تازه‌ای درروابط ما با انگلیسی‌ها خواهد شد».

در ۲۷ مرداد لوی هندرسون، سفیر وقت آمریکا در ایران، به دیدار مصدق می‌رود؛ دیداری پر تنش که نیمه‌کاره هم تمام می‌شود. در این دیدار، هندرسون به مصدق هشدار می‌دهد که ادامه اصرارش به باقی ماندن در سمت نخست‌وزیری به نفع ایران نیست. مصدق هم از گفته هندرسون به شدت عصبانی می‌شود و پاسخ می‌دهد که او حق دخالت در امور داخلی ایران را ندارد. هندرسون هم مصدق را تهدید می‌کند که اگر نظم و آرامش را به خیابان‌ها برنگرداند و حملات تظاهرکنندگان ملی یا چپ‌گرا به شهروندان و مراکز آمریکایی در ایران متوقف نشود، کمک‌های مالی و فنی واشینگتن به ایران به خطر خواهد افتاد و کاخ سفید، مصدق را به عنوان نخست‌وزیر ایران به رسمیت نخواهد شناخت. در واکنش به این تهدید، مصدق تجمعات عمومی را ممنوع اعلام کرد و طرفداران خود را از خیابان‌ها خارج کرد.

آمریکا در این مقطع دستور می‌دهد که کرمیت روزلوت، سرفرمانده آمریکایی کودتا، به دلایل امنیتی باید در اولین لحظه ایران را ترک کند، اما او اطاعت نمی‌کند و به تلاش خود برای انجام کودتایی دیگر ادامه می‌دهد. او زاهدی را در خانه امنی مخفی می‌کند و سپس به تکثیر گسترده فرمان‌های شاه می‌پردازد. او سرهنگ فرزانگان را به کرمانشاه و اردشیر زاهدی را به اصفهان می‌فرستد تا از فرماندهان نیروهای نظامی سرهنگ بختیار و سرهنگ دولو برای یک کودتای دیگر یاری طلبد. بختیار، فرمانده یگان کرمانشاه قول همکاری داد، ولی دولو حاضر به همکاری نشد.

بالاخره روز ۲۸ مرداد فرا می‌رسد. رئیس دفتر فضل‌الله زاهدی که از اعضای سازمان نظامی حزب توده ایران بود، برنامه کودتا را سه روز پیش از کلید خوردن کودتای ۲۸ مرداد به حزب توده ایران اطلاع داده بود. موضوع به اطلاع مصدق هم رسیده بود، اما او آن را جدی نمی‌دانست یا آنکه مصدق و یارانش نتوانستند بهترین تصمیم را در بهترین زمان ممکن بگیرند. برخی هم می‌گویند مصدق خسته و ناامید شده بود. به هر حال از ساعات اولیه صبح ۲۸ مرداد جمعیتی از سمت جنوب به سمت مرکز شهر تهران به راه افتادند. عوامل کودتا با پیگیری و خرج کردن مبلغ زیادی پول نیرو‌هایی عده‌ای از اوباش را به خیابان‌ها آوردند تا شهر را به تسخیر درآوردند. تهران در ۲۸ مرداد شاهد حرکت این نیرو‌ها و نیرو‌های نظامی با شعار «جاوید شاه» بود. تا بعد از ظهر خیابان‌ها در کنترل افرادی بود که به طرفداران مصدق حمله می‌کردند. دفتر‌های احزاب و نشریات طرف‌دار مصدق یا حزب توده غارت شد و به آتش کشیده شد. برخی نظامیان هم با دریافت پول به شرکت در عملیات کودتا رضایت داده بودند. چند ساعت پس از شروع تظاهرات، شورشگران به پشتگرمی تانک‌های حاضر در شهر، دفتر نزدیکان و روزنامه‌های هوادار مصدق را غارت کردند و در این بین به دفتر حزب توده هم حمله شد.

ساعاتی پس از ظهر، درگیری بین طرفداران و مخالفان مصدق به اطراف خانه او کشیده شد. عده اندکی از نظامیان وفادار به مصدق با همه توان در برابر یورش جمعیت و نظامیان حامی کودتا مقاومت کردند، اما با تصرف ساختمان رادیو دیگر می‌شد گفت که کار به پایان رسیده است. در نهایت مقاومت در اطراف خانه مصدق هم شکسته شد و جمعیت خانه مصدق را غارت کردند و او از طریق بام خانه‌اش جان به در برد.

موسی مهران، محافظ مصدق درباره آن روز می‌گوید: «تمام دیوار‌های خانه مصدق گلوله می‌خورد و صدای مهیبی می‌داد تا یکی از گلوله‌ها وارد اتاق شد، آقای دکتر صدیقی گفت: آقا اجازه بدهید از اتاق خارج شویم، اما دکتر مصدق گفت فقط تختم را جابه‌جا کنید».

منزل مصدق نیز با تانک و مسلسل مورد حمله نیرو‌های نظامی کودتا قرار گرفت و مصدق دستور عدم مقاومت به نیروی محافظ نخست‌وزیری داد و در خانه همسایه‌اش پناه گرفت. گروه‌های ضد مصدق و نظامیان به غارت منزل وی پرداختند. مهدی میراشرافی فرمان عزل مصدق و نصب سرلشکر زاهدی را از رادیو خواند و زاهدی که در این مدت پیش مأموران آمریکایی مخفی بود، از مخفیگاهش بیرون آمد و کودتا و کودتاگران بر کشور مسلط شدند و مصدق به حصر رفت.