صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۰۷۴۳۴
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۱۸ مرداد ۱۴۰۳
خاطرات نورالدین کیانوری، قسمت چهل و دو؛
حادثه ۲۳ تیر همان تظاهرات ما علیه هریمن است که البته علیه هریمن نبود بلکه با ورود او انطباق پیدا کرده بود در این تظاهرات مأمورین شهربانی را در جا‌های معینی جا داده بودند که به روی ما تیراندازی شدیدی کردند و کشتار زیادی شد. آن کسی که قطعنامه تظاهرات را قرائت می‌کرد اولین کسی بود که تیر خورد خاشع که از گروه تئاتر نوشین بود، با شهامت عجیبی بالای کامیون رفت و قطعنامه را تا به آخر خواند. در این جریان چند نفر از بچه‌های ما در اثر حرکت تانک‌ها زخمی شدند. شب به اجلاس هیئت اجرائیه رفتیم تا درباره این جریان تصمیم بگیریم. آقای قاسمی گفت: دست مصدق تا مرفق به خون مبارزان انقلابی آلوده است. من گفتم این کشتار کار مصدق، نیست کار گروه‌های انگلیسی است. خواستند اعلامیه صادر کنند. من حتی به گریه افتادم که این اعلامیه را صادر نکنید و یک روز صبر کنید. اینکه این آقایان در پلنوم چهارم گفتند که نظر کیانوری در ۲۳ تیر درست بوده، واقعاً درست بود. بالاخره آن اعلامیه ننگین واقعاً، تنگین را علیه مصدق صادر کردند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند.

حزب توده و دکتر محمد مصدق

کیانوری: زمانیکه جبهه ملی با ترکیبی که شرح دادم تشکیل شد ما در زندان بودیم خوب ما به این ترکیب بطور کامل مشکوک شدیم تعدادی از عناصر خوب جبهه ملی ـ مانند نریمان - را نمی‌شناختیم، تعدادی از افراد خوب را - مانند دکتر مصدق، امیرعلایی، دکتر شایگان و مهندس زیرک‌زاده و مهندس حسیبی که من از دانشگاه می‌شناختم ـ می‌شناختیم. دیگران را هم می‌شناختیم که تماماً قلابی و قالتاق بودند. در این زمان ملاقات‌های ما کاملاً آزاد بود و با بیرون تماس زیاد داشتیم و آزادانه گفتگو می‌کردیم در زندان هم دو افسر (نگهبان قبادی و محمد‌زاده) توده‌ای بودند و مکاتبات رسمی ما را با خارج از زندان تأمین می‌کردند. در آن دوران به این نتیجه رسیدیم که این جبهه ملی یک سازمان آمریکایی است که انگلیسی‌ها هم در آن مخلوط شده‌اند. در بیرون از زندان کمیته‌ای مرکب از فروتن و بهرامی و شرمینی و قریشی و منقی به جای هیئت اجرائیه کار‌های حزب را اداره می‌کردند و در میان آن‌ها تنها دکتر فروتن و اعضاء شعبه مطبوعات بطور جدی از دکتر مصدق و درستی نظراتش دفاع می‌کردند. بقیه مخالف بودند. در داخل زندان هم در میان ما یک نظر منفی نسبت به جبهه ملی پیدا شد و در این زمینه همه هم عقیده بودیم یعنی من هم در این نظر منفی نسبت به دکتر مصدق شریک بودم. در مهرماه ۱۳۲۹ جریانی پیش آمد که ما را در این عقیده راسخ‌تر کرد. یک قرارداد بازرگانی با شوروی بود که معلق مانده بود و نخست وزیران قبلی تمایلی به اجرای این قرارداد نداشتند. چون وضع اقتصادی شمال بسیار بد شده بود و فروش برنج راکد مانده بود و مردم معترض بودند،

رزم آرا وارد مذاکره با شوروی‌ها شد و طبق آن قرارداد کنترات‌هایی برای فروش برنج به شوروی‌ها بست مردم خیلی خوشحال شدند که رونقی ایجاد می‌شود و حتی بازار تهران و مازندران چراغانی شد ولی در مقابل آمریکایی‌ها و جبهه ملی به شدت با این قرارداد مخالفت کردند. این امر هم دلیل دیگری شد که ما به این نتیجه برسیم که جبهه ملی آمریکایی است. پس از فرار از زندان کمیته موقتی که در زندان تشکیل داده بودیم منحل شد. دو نفر از آن کمینه کناره‌گیری کردند و کمیته مرکزی با ترکیب ما شش نفر که از زندان فرار کرده بودیم. و دکتر بهرامی و دکتر فروتن تشکیل شد تقریباً بک الی یک ماه و نیم پس از خروج ما از زندان. بحث‌های ما در زمینه دکتر مصدق شروع شد. من با فروتن مسئول شعبه مطبوعات که طرفدار دفاع از دکتر مصدق بود و بویژه با محمد حسین تمدن بحث‌هایی داشتم. تمدن عضو کمیته مرکزی نبود ولی از فعالین تبلیغاتی و تعلیماتی حزب و جوان بسیار باسواد و تحصیل کرده و فهمیده‌ای بود. لیسانس حقوق بود و معلومات سیاسی و عمومی و ادبی فوق‌العاده عمیقی داشت. با او بحث می‌کردم و او مسائل جدید تئوریک را تشریح می‌کرد. در آن زمان جزواتی از مائوتسه تونگ و لیوشائوجی درباره نقش بورژوازی ملی در انقلاب چاپ شده بود. من آن‌ها را خواندم و به این نتیجه رسیدم که قضاوت ما درباره جبهه ملی بکلی نادرست است و به فرض اینکه عوامل آمریکا هم در جبهه باشند افرادی مانند دکتر مصدق و دکتر شایگان ـ که آن‌ها را کاملاً می‌شناسیم ملی واقعی هستند. به این ترتیب، اختلاف نظر من با اکثریت هیئت اجرائیه شروع شد.

حادثه ۲۳ تیر همان تظاهرات ما علیه هریمن است که البته علیه هریمن نبود بلکه با ورود او انطباق پیدا کرده بود در این تظاهرات مأمورین شهربانی را در جا‌های معینی جا داده بودند که به روی ما تیراندازی شدیدی کردند و کشتار زیادی شد. آن کسی که قطعنامه تظاهرات را قرائت می‌کرد اولین کسی بود که تیر خورد خاشع که از گروه تئاتر نوشین بود، با شهامت عجیبی بالای کامیون رفت و قطعنامه را تا به آخر خواند. در این جریان چند نفر از بچه‌های ما در اثر حرکت تانک‌ها زخمی شدند شب به اجلاس هیئت اجرائیه رفتیم تا درباره این جریان تصمیم بگیریم. آقای قاسمی گفت: دست مصدق تا مرفق به خون مبارزان انقلابی آلوده است. من گفتم این کشتار کار مصدق، نیست کار گروه‌های انگلیسی است. خواستند اعلامیه صادر کنند. من حتی به گریه افتادم که این اعلامیه را صادر نکنید و یک روز صبر کنید. اینکه این آقایان در پلنوم چهارم گفتند که نظر کیانوری در ۲۳ تیر درست بوده، واقعاً درست بود. بالاخره آن اعلامیه ننگین واقعاً، تنگین را علیه مصدق صادر کردند.