پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضلالله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخهای عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند
-اشاره کردید که آیت الله کاشانی از مخالفین اصلی امتیاز نفت جنوب در آن زمان بود و البته میدانید که حرکت دکتر مصدق و جبهه ملی یک سال بعد آغاز شد. در اینجا مسألهای مطرح است و آن جنبش ضدصهیونیستی سال ۱۳۲۷ است که مسأله اصلی آن سال بود و در آن زمان نسبت به مسأله نفت که هنوز حاد نشده بود، از اهمیت بیشتری برخوردار بود میدانیم که پس از جنگ دوم جهانی با حمایت آمریکا و انگلیس تهاجم صهیونیستها در منطقه تشدید شد و در سال ۱۹۴۸ به تأسیس دولت اسرائیل انجامید. و میدانیم که رژیم پهلوی با صهیونیستها همکاری نزدیک داشت در سالهای جنگ و پس از جنگ نمایندگان آژانس یهود در ایران فعال بودند و بالاخره هم دولت ساعد در ۲۸ دی ۱۳۲۸ با دریافت ۴۰۰ هزار دلار رشوه دولت اسرائیل را به طور دو فاکتو به رسمیت شناخت. در این زمان تنها نیروی ضد صهیونیستی فعال در ایران روحانیت بویژه آیت الله کاشانی و سید مجتبی نواب صفوی بود کاشانی مبارزه بسیار شدیدی را علیه صهیونیسم آغاز کرد و حتی ملت را به جهاد دفاعی فراخواند به دعوت آیت الله کاشانی بود که در خرداد ۲۷ شدیدترین تظاهرات توسط روحانیون، دانشجویان و بازاریان علیه صهیونیسم علیه دولت هژیر علیه شرکت نفت انگلیس و علیه بانک شاهی انگلیس برگزار شد و حتی به خون کشیده شد و در ماههای بعد این حرکت اوج گرفت. ظاهراً حزب توده نسبت به این نهضت ضد صهیونیستی نظر مساعد نداشت و در آن شرکت نکرد. چنین نیست؟
کیانوری: از پرسش شما تعجب میکنم من به یاد ندارم که در این تظاهرات شعار ضد اسرائیلی بوده باشد.
تحرکات سال ۱۳۲۷ از نظر سابقه نفوذ صهیونیستها در ایران برای ما حائز اهمیت است. در همین زمان یعنی بهمن ۱۳۲۷ میبینیم که حسین ملک برادر خلیل ملکی در مجله اندیشه نو مقالهای با عنوان «کیبوتص» نوشت و سوسیالیسم اسرائیلی را مورد تحسین قرار داد. ظاهراً ابن اولین نوشتهای است که در جهت جا انداختن اسرائیل در میان روشنفکران ایران منتشر شد. آیا این دلالت بر نفوذ صهیونیستها در گروه ملکی ندارد؟ میدانیم که صهیونیستها در «انتر ناسیونال سوسیالیستی از نفوذ فوقالعاده برخوردار بوده و هستند. )
کیانوری: مقاله حسین ملک در تعریف از کیبوتصها پیرو سفری است که خود خلیل ملکی به دعوت اسرائیل به آن کشور میکند و خود او هم بعدها این دهکدههای یهودی نشین را به عنوان هستههای سوسیالیسم ارزیابی کرده بود ولی در آن زمان خلیل ملکی و حسین ملک مدتها بود که از حزب توده ایران انتخاب کرده و راه خود را میرفتند به نظر من این موضوع را به عنوان نفوذ اسرائیل در گروه خلیل ملکی ارزیابی کردن پایه محکمی ندارد. گروه خلیل ملکی در این دوران به هر کج راههای گامی چند میگذاشت تا خود را به شکلی به عنوان یک نیروی سیاسی مطرح کند.
یک روز قبل از حادثه ترور شاه یعنی در ۱۴ بهمن ۱۳۲۷، به دعوت آیت الله کاشانی تظاهرات شدیدی توسط دانشجویان علیه امتیاز نفت جنوب و بانک شاهی انگلیس در تهران صورت گرفت. آیا حزب توده در این تظاهرات شرکت داشت؟
کیانوری: در آن زمان دانشگاه تهران از مهمترین سنگرهای حزب بود و این تظاهرات هم از طرف حزب داده شد تظاهرات بازاریان به دعوت آیت الله کاشانی بود. در مورد الغاء امتیاز بانک شاهی تا آنجا که به خاطر دارم این امتیاز در زمان رضاخان لغو شده بود، شاید من اشتباه میکنم بهر حال الغاء قرارداد تفت جنوب عمدهترین شعار حزب ما بود.
در واقع در اثر حادثه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ نهضت مذهبی لطمه اصلی را دید؛ زیرا ماجرا به تبعید آیت الله کاشانی و پیگرد شدید منتج شد و با سرکوب نهضت راه برای ایجاد یک قضای مساعد به منظور ایجاد رابطه با اسرائیل توسط دولت ساعد هموار گردید. و در مقابل حزب توده از این ماجرا آسیب جدی ندید هر چند حزب غیر قانونی اعلام شد ولی مسأله چندان جدی نبود و سازمانهای غیر قانونی شده حزب و اندامها و مطبوعات علنی آن به حضور خود به شدت ادامه دادند. به مسأله محاکمه سران حزب و سود آن برای حزب بعداً میپردازیم.
کیانوری: من باز هم برای ارزیابی شما در مورد مربوط کردن جریان ۱۵ بهمن و تبعید آیت الله کاشانی و برقراری ارتباط با اسرائیل پایه محکمی نمیبینم. اینکه دولت از جنین موقعیت مساعدی برای رسیدن به یکی از اهدافش برقراری رابطه با اسرائیل، بهرهگیری کرده ممکن است درست باشد ولی هدف ضربه ۱۵ بهمن به تمام ابوزیسیون مذهبی و تودهای مسأله نفت جنوب بود. اما در مورد قسمت دوم سؤالتان؛ ظاهراً شما فقط کتاب خامهای را میبینید و به استدلالاتی که حزب بویژه در سالهای ۱۳۵۸ - ۱۳۶۱، منتشر کرده توجه ندارید. واقعیت این است که حزب پس از اطلاع از تصمیم کابینه هژیر به یک هیئت سه نفره (دکتر فروتن، محمود بقراطی، کیانوری) مأموریت داد که شبکهای از مطمئنترین افراد، حدود ۱۰۰۰ نفره از مجموعه افراد حزب تهیه کند و روابط آنها را ترتیب دهد تا در صورت غیرقانونی کردن حزب این شبکه استخوانبندی حزب را در آینده تشکیل دهد ما از رویداد شکست نهضت آذربایجان این تجربه را داشتیم که در صورت وارد آوردن ضربه جدید عده زیادی از حزب کنارهگیری خواهند کرد و سازمان مخفی تنها از افراد مطمئن و پایدار باید تشکیل شود. به این ترتیب، گفته شما که اندامها و مطبوعات حزب به شدت به حضور خود ادامه دادند، غیر واقعی است. روزنامه علنی حزب توقیف شد مرکز حزب و تمام اسناد حزب که در مرکز حزب بود گرفته شد و رهبری حزب هم دستگیر شدند. واقعیت این است که مدتها طول کشید تا چایخانه مخفی تدارک دیده شود و اولین شماره روزنامه مردم در شرایط مخفی در یک برگ کوچک منتشر شد. البته این را بیافزایم که ما چون در انتظار غیر قانونی شدن حزب بودیم سند مهمی در حزب باقی نگذاشتیم و این استاد را از مدتها پیش به خانه مخفی جابه جا کرده بودیم.