صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۰۲۰۴۶
تاریخ انتشار: ۰۹ : ۱۳ - ۳۰ تير ۱۴۰۳
موفقیت یک سریال در مواجهه با تماشاگران، اغلب سازندگان آن را برای تولید دنباله‌های آن وسوسه می‌کند. اتفاقی که به وفور در صنعت سریال‌سازی جهان شاهد آن بوده و پلتفرم‌های داخلی نیز از آن مستثنی نیستند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

محمد جلیلوند:موفقیت یک سریال در مواجهه با تماشاگران، اغلب سازندگان آن را برای تولید دنباله‌های آن وسوسه می‌کند. اتفاقی که به وفور در صنعت سریال‌سازی جهان شاهد آن بوده و پلتفرم‌های داخلی نیز از آن مستثنی نیستند. چرا که محصول مناسبی را تولید کرده و حال می‌توانند تا مدتی از سود حاصل از آن منتفع شوند. یکی از سریال‌های پربیننده یکی دو سال اخیر پلتفرم‌ها، پوست شیر ساخته برادران محمودی و از محصولات فیلم‌نت بوده است. حال پس از گذشت بیش از یک سال، جای آن که شاهد دنباله‌ای بر آن باشیم با سریالی به نام «داریوش» مواجه‌ایم که توسط هادی حجازی فر کارگردانی شده و به لحاظ فضاسازی، فیلمنامه و بازیگر شباهت‌های فراوان به «پوست شیر» دارد. با این تفاوت که هیچ‌یک از شخصیت‌های اولی در دومی نبوده و داستان هم از اساس با آن تفاوت‌های آشکار دارد. «داریوش» که صبح روز گذشته نخستین قسمت آن توسط پلتفرم فیلم‌نت پخش شده، قابلیت تکرار موفقیت چشمگیر «پوست شیر» را داشته و می‌تواند رقیب سرسختی برای سریال‌های سایر پلتفرم‌ها باشد.

«داریوش» قصه آشنا و سرراستی دارد که براساس تم انتقام شکل گرفته و شخصیت‌ها حول محور آن چیده شده و شکل گرفته‌اند. داریوش مردی میانسال پس از سرقت شمش‌های طلا و به قتل رسیدن دوست‌اش سیروس، به عنوان مظنون به قتل به مدت یازده سال متواری بوده و حال پس از پرداخت دیه و رضایت خانواده مقتول به شکل غیرقانونی از ترکیه به ایران می‌آید. از یک سو بهرام دوست و شریک‌اش در دزدی طلاها به دنبال اوست و از سوی دیگر سهراب برادر سیروس که علاوه بر گرفتن دیه چهارصد میلیون تومانی به دنبال ردی از داریوش برای گرفتن سهم برادرش از طلاها می گردد. گره اصلی فیلمنامه هم جایی است که هیچ اثری از طلاها نبوده و پانزده کیلو شمش طلا به نوعی گم شده است! عنصری مهم و کلیدی که به موتور حرکت قصه تبدیل شده و به رفتار و اعمال شخصیت‌ها هویت می‌بخشد.

حجازی‌فر و تیم نویسندگان فیلمنامه سریال، در قسمت نخست روی خط اصلی داستان حرکت کرده و در معرفی شخصیت‌ها هم از روش‌های مختلف و البته آشنا سود جسته‌اند. برای مثال می‌توان به سکانس مهم نخستین مواجهه داریوش و کاظم در کارگاه شیشه سازی‌اش اشاره کرد. بخش مهمی از اطلاعات درباره آدم‌ها، روابط و اتفاق‌های رخ داده از طریق دیالوگ‌های ردوبدل شده میان کاظم و داریوش به تماشاگر ارائه می‌شود. در عین حال روی شخصیت کاظم به عنوان یکی از شخصیت‌های مهم کار مانور داده شده و فرم دیالوگ‌هایش نیز به گونه‌ای است که به تنش حاکم بر قصه اضافه می‌کند. تلاش داریوش برای دیدار با دخترش لیلا و نوه‌اش، یکی از نقاط عطف قسمت نخست کار به حساب می‌آید که تنش خوبی هم بر آن حاکم است. از طرف دیگر داریوش به عنوان قهرمان سریال باید با موانع مختلفی روبرو شود که مهمترین آن انتقام‌جویی سهراب برادر  سیروس به حساب می‌آید.حضور پررنگ سایه او بر فیلمنامه، تماشاگر را در بیم و امید نسبت به فرجام کار داریوش، لیلا  و فرزندش قرار می‌دهد. از طرف دیگر تماشاگر با معمای پیچیده شمش‌های مفقود شده مواجه است که  هر لحظه ظن‌اش را نسبت به یکی از شخصیت‌های درگیر ماجرا معطوف می‌کند. 

سریال‌هایی از جنس «داریوش» نیاز به شخصیت‌ها و تیپ-شخصیت‌هایی دارد که هم تماشاگر را با خود درگیر کرده و هم قصه را با ریتم مناسب و سرشار از تنش پیش ببرد. در «داریوش» این اتفاق رخ داده و شخصیت‌ها  و روابط‌شان به شکلی فشرده به تماشاگر معرفی می‌شوند. داریوش به عنوان قهرمان داستان که ریزه کاری‌های زیادی در آن به کار رفته و  بر خلاف قهرمان‌های این جنس کار، تا حدودی ترسو نیز به حساب می‌آید. کاظم نیز همان تیپ-شخصیت رفیق بامعرفت است که کفه ترازوی سمت داریوش را سنگین‌تر می‌کند. در جبهه مخالف هم ضدقهرمان‌های آشنایی همچون سهراب قرار دارند که موانعی را سد راه قهرمان قرار می‌دهند. بهرام دیگر شخصیت کلیدی کار است که در قسمت نخست به جز لحظاتی کوتاه حضور نداشته اما سایه‌اش کاملا روی قصه حس شده و تماشاگر را منتظر خود نگه می‌دارد. 

سریال «داریوش» بسیار متکی بر هادی حجازی‌فر در مقام کارگردان، بازیگر و یکی از نویسندگان فیلمنامه است و در همین قسمت نخست نیز ظرایف زیادی در کارش به ویژه در کارگردانی به چشم می‌آید. برای مثال می‌توان به سکانس خریدش در سوپرمارکت و برداشتن بدون اجازه بسته پاستیل اشاره کرد که تاکیدی ظریف روی عادت قدیمی‌اش دارد. همین طور سکانس داخل فلافل فروشی سهراب و برادرزاده‌اش که با یک اینسرت از فلافل‌هایی که رامین با  شلختگی داخل روغن می ریزد،  آغاز می‌شود.