صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۹۸۶۱۲
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۱۷ تير ۱۴۰۳
خاطرات نورالدین کیانوری، قسمت شانزده؛
قیام افسران خراسان در زمانی رخ داد که ارفع رئیس ستاد ارتش بود. گفتم که او یک فاشیست فوق‌العاده بود و گروهی درست کرده بود. ارفع شروع کرد به تبعید افسرانی که مظنون به تمایلات توده‌ای بودند به جا‌های بد آب و هوا از جمله زاهدان و کرمان افسران توده‌ای از لحاظ درستی در ارتش سرشناس بودند و بهترین محک شناختن آن‌ها این بود که دزد نبودند نه رشوه می‌گرفتند نه رشوه می‌دادند و نه قاچاق می‌کردند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند

 

قیام افسران خراسان

یکی از حوادث مهمی که در این سالها پیش آمد «قیام افسران خراسان» بود، که در مرداد ماه ۱۳۲۴ مدت کوتاهی قبل از واقعه آذربایجان رخ داد.

کیانوری: قیام افسران خراسان در زمانی رخ داد که ارفع رئیس ستاد ارتش بود. گفتم که او یک فاشیست فوق‌العاده بود و گروهی درست کرده بود. ارفع شروع کرد به تبعید افسرانی که مظنون به تمایلات توده‌ای بودند به جا‌های بد آب و هوا از جمله زاهدان و کرمان افسران توده‌ای از لحاظ درستی در ارتش سرشناس بودند و بهترین محک شناختن آن‌ها این بود که دزد نبودند نه رشوه می‌گرفتند نه رشوه می‌دادند و نه قاچاق می‌کردند. ارفع با این محک افسران را شناسایی و تبعید می‌کرد. گروهی از نظامیان که بهمراه سرگرد علی اکبر اسکندانی در خراسان بودند. حدود ۲۰ نفر افسر و درجه دار و سرباز تصمیم می‌گیرند که فرار کنند و یک پایگاه نظامی در ترکمن صحرا ایجاد کنند اسکندانی قبلاً استاد دانشکده افسری و افسر بسیار تحصیل کرده با اطلاع و با نفوذ در میان افسران جوان بود. البته اینکه چنین اقدامی حتی اگر شکست هم نخورده بود و کشتار هم نشده بود در آن شرایط موفقیت‌آمیز بود و ترکمن‌ها آمادگی پشتیبانی از چنین جریانی را داشتند مسأله‌ای قابل بحث است. ولی اینکه آن‌ها با شهامت و از خود گذشتگی تا حد فدا کردن جان خود به چنین اقدامی علیه رژیم دست زدند از افتخارات مجموع نهضت انقلابی ایران است.

این افسران پیش از قیام سروان بهرام دانش را به تهران فرستادند تا نظر هیئت اجرائیه کمیته مرکزی را جویا شود. بعد‌ها در ما وقع این جریان میان اسکندری و کامبخش و سایرین بحثی بود. اسکندری اخیراً در خاطراتش ادعا کرده است .او سابقاً چنین ادعایی نکرده بود که ما بشنویم. او همیشه این افسران را تأئید می‌کرد که او با این جریان مخالف بود و در هیئت اجرائیه نیز مخالفت خود را اعلام کرده بود در آن زمان کامبخش در مسافرت بود. زمانیکه کامبخش آمد دانش با او تماس گرفت و کامبخش که از نظرات مثبت و منفی هیئت اجرائیه بی اطلاع بود و رابط حزب با شور وب‌ها بود، به آن‌ها گفت که این حرکت انجام شود. بنظر من این اظهارات اسکندری دروغ است. کامبخش آدم بسیار محتاطی بود. او می‌دانست که چنین کاری آنهم در سرحد شوروی بچه بازی نیست و این کار بدون موافقت مقامات شوروی و حداقل اطلاع آن‌ها به هیچ وجه صحیح نیست، بعداً هم معلوم شد که شوروی‌ها به هیچ وجه با چنین کاری موافق نبوده‌اند، زیرا در همان وقت تدارک نهضت در آذربایجان دیده می‌شد. به این ترتیب بنظر من ادعای اسکندری نادرست است و او در اینجا فقط خواسته است که بقول اروپایی‌ها «بلوط را از درون آتش با دست دوست بگیرد»؛ یعنی تقصیرات را به گردن دیگری بیندازد. به این ترتیب بیست نفر فوق حرکت خود را شروع کردند. هیئت اجرائیه بلافاصله موافقت کرد که عده‌ای از افسران تهران که در خطر تبعید قرار داشتند. هیئت اجرائیه بلافاصله موافقت کرد که عده‌ای از افسران تهران که در خطر تبعید قرار داشتند (نام آن‌ها در لیست تبعیدی‌ها بود)، سرگرد عبدالرضا آذر و عده‌ای دیگر از تهران خارج شوند و در گرگان به آن‌ها بپیوندند. این مرحله هم انجام شد. در این مرحله می‌بینیم که این گروه افسران بدون موافقت هیئت اجرائیه حزب چنین تصمیمی را می‌گیرد و این کار را انجام می‌دهد. در ابتدا آن‌ها موفقیتی کسب کرده و توانسته بودند در جایی - گویا مراغه تبه - گروهان ژاندارمری را خلع سلاح کرده و اسلحه آن‌ها را بگیرند ولی افراد گروهان را آزاد می‌کنند. فرمانده گروهان تحت تأثیر تبلیغات اسکندانی که شاید از طریق دانشکده افسری با هم آشنایی قبلی هم داشته‌اند، به آن‌ها می‌پیوندد ولی آن‌ها بی احتیاطی می‌کنند و با تمام تجهیزات با جیب و خودرو‌هایی که داشته‌اند گویی به جشن ‌می‌روند، به طرف شهرگرگان حرکت می‌کنند تا از شهر عبور کنند و به ترکمن صحرا برسند ژاندارمری و پلیس که از حرکت و محل آن‌ها اطلاع داشت، در کمین نشسته بود. آن‌ها به محض اینکه به کمینگاه می‌رسند از دو طرف زیر آتش قرار می‌گیرند. اول از همه اسکندانی - فرمانده گروه کشته می‌شود. در مجموع هفت افسر و درجه دار و سر باز کشته و تعدادی زخمی می‌. شوند چند نفری فرار می‌کنند و به سرحد شوروی ‌می‌روند. عده‌ای هم دستگیر شده و به تهران منتقل می‌گردند. از جمله بهرام دانش دستگیر و به حبس ابد محکوم شد ولی قرار بود که در تجدید نظر به اعدام محکوم شود وکیل آن‌ها سرهنگ شاهقلی او از افسرانی بود که بنده نبود و به همین دلیل از دادستانی ارتش استعفا داده و وکالت نظامی می‌کرد؛ او به آن‌ها اطلاع می‌دهد که قرار است در تجدید نظر به اعدام محکوم شوید. حزب از ماجرا مطلع می‌شود و وسایل فرار آن‌ها را فراهم می‌سازد این افراد از زندان قرار کرده و به آذربایجان منتقل شدند و از آنجا به شوروی رفتند. پس از انقلاب و بازگشت اعضای حزب به ایران تعدادی از آن‌ها - از جمله همان بهرام دانش - به ایران بازگشتند.

چه کسانی در شوروی ماندند؟

کیانوری: یکی دوتا از آن‌ها همان کسانی هستند که بعد آمدند و پس از گرفتاری ما  خاطرات نوشتند.