پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضلالله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخهای عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند.
تأسیس حزب توده
کیانوری: حزب توده ایران در دهم مهرماه ۱۳۲۰ تأسیس شد و نام توده برای آن انتخاب شد تا یک جبهه وسیعی را در بر بگیرد و فقط به کمونیستها محدود نباشد. مؤسسین حزب را میتوان به چهار گروه تقسیم کرد:
یک گروه بخشی از ۵۳ نفر بودند همانطور که گفتم ۵۳ نفر چهار بخش شدند. یک بخش که تعدادشان خیلی زیاد نبود به حزب توده ایران پیوستند. بخش دوم، چند نفری بودند که علیرغم تمایل در آغاز در کنار حزب ماندند ولی در آن شرکت نکردند؛ مثل خلیل ملکی انور خامهای محمدرضا قدوه و چند تن دیگر بخش سوم کسانی بودند مثل لاله و چند نفر دیگر که به دنبال پول رفتند بخش چهارم افرادی بودند که به طرف شرکت نفت و جریانات راست رفتند و حزب سوسیالیست را تشکیل دادند؛ مثل عباس تراقی و چند نفر دیگر گروه دوم مؤسسین حزب، عدهای از عناصر ملی بودند که سابقه آزادیخواهی داشتند؛ مانند سلیمان محسن اسکندری که سابقه سوسیالیستی داشت و البته در دوره اول حکومت رضاخان به اشتباه وزیر فرهنگ شد چون تصور میکرد که رضاخان مترقی و مردمی است و از توده مردم برخاسته است علی امیرخیزی که از آزادیخواهان قدیمی و از خانواده آزادیخواهی بود. پروین گنابادی که نویسنده برجستهای شد و عبدالحسین نوشین، که جزء هنرمندان درجه اول تئاتر بود و غیره گروه سوم مؤسسین حزب کمونیستهای قدیمی بودند که قبل از ۵۳ نفر دستگیر شده بودند و ده سال در زندان بودهاند مثل اردشیر آوانسیان و رضا روستا گروه چهارم کسانی بودند که ایرج اسکندری و غیره میخواستند آنها را به عنوان عناصر ملی جلب کنند اینها یا بکلی فاسد بودند و یا برای جاه و مقام به حزب توده روی آوردند.
از گروه فاسدین عباس اسکندری دایی ایرج اسکندری و محمد یزدی، برادر دکتر مرتضی یزدی را باید نام برد از گروه دوم که برای وزیر شدن و وکیل شدن آمده بودند، باید دکتر فریدون کشاورز را اسم برد آدمهایی عجیب و غریب و بکلی قلابی هم دعوت شده بودند. مثل عبد القدیر آزاد عبد القدیر آزاد اصلاً طرفدار آلمان نازی بود. زمانیکه در برنامه حزب مسأله مبارزه ضد فاشیسم مطرح شد آزاد گفته بود که باید حذف شود. گفته بودند که آقا نمیشود، اصلاً این مهمترین مسأله ما است آزاد هم گفته بود که من با فاشیسم مبارزه نمیکنم و نیستم و بدین ترتیب از حزب کنار رفت. بعد هم میدانید که آمریکاییها تعدادی از طرفداران آلمان را بازداشت کردند و این آقایان به عنوان عمال آمریکا برگشتند. همین عبدالقدیر آزاد یکی از پایههای گروه چهار نفره دکتر مظفر بقایی در مجلس چهاردهم بود مظفر بقایی عبدالقدیر آزاد، حسین مکی و حائریزاده این چهار نفر در مجلس نقش آمریکایی بازی میکردند و بالاخره هم جزء کودتاچیان از آب درآمدند.
از او جالبتر عباس اسکندری بود که همه میدانستند که این آقا عامل قوام است پیشکار قوام است. وابسته به آمریکایی هاست. قوام هم کسی نبود که شناخته نباشد او میلسپو را به ایران آورد و تمام اقتصاد ایران را به دست او داد. در زمان کشتار محمد نقی خان پسیان نخست وزیر بود وابستگی قوام به آمریکاییها کاملاً مشخص بود. عباس اسکندری هم مثل او وابسته بود. تعجبآور است که آقای اسکندری چنین کسی را به عنوان فرد «ملی» و عضو مؤسس وارد حزب توده میکند. محمد یزدی هم فرد فاسدی بود. اصلاً دزد بود و به دزدی معروف بود و پرونده دزدی هم داشت. او زمانی رئیس کشاورزی گرگان بوده و در آنجا دزدیهای کلانی کرده بود. یکی دیگر موسوی نامی بود که از کمونیستهای قدیمی بود البته بعداً به علت اعتراض افراد حزبی و مخالفین مجبور شدند که چند نفر از اینها را کنار بگذارند. در تعجیم که اسکندری در خاطراتش با چنان تأسفی درباره اخراج عباس اسکندری حرف میزند او میگوید که عباس اسکندری اخراج شد و نتیجهاش این شد که موضع کمونیستها قویتر شود. او دیگر حتی خودش را هم کمونیست حساب نمیکند......
-منظور اسکندری از کمونیستها کسانی است که با شورویها رابطه اطلاعاتی داشتند
کیانوری: منظورش نمیتواند این باشد. این کمونیستها شامل روستا و بقراطی و دکتر رادمنش و اردشیر آوانسیان هم می. شود هیچ کدام از اینها مستقیماً به شورویها مربوط نبودند. تأسف در این است که عباس اسکندری نه تنها عضو مؤسس حزب شد، بلکه روزنامه او - سیاست - ارگان مرکزی حزب شد و دفتر روزنامهاش مرکز حزب جون حزب هنوز محلی در اختیار نداشت؛ من به این خانه چند بار رفت و آمد کردهام در خیابان استانبول بود.
-نظر سلیمان میرزا درباره عباس اسکندری چه بود؟
کیانوری: سلیمان میرزا او را میشناخت. با او مخالف بود.
-عباس اسکندری چه شد؟
کیانوری: او از طرف آمریکاییها نماینده مجلس شد و جزء اولین کسانی بود که در سال ۱۳۲۷ خواست لغو امتیاز نفت جنوب را مطرح کرد او آدم زرنگی بود. یک بار در مجلس در حال نطق بود و احمد دهقان شروع کرد علیه او جیغ و داد کردن دهقان تازه عمل بواسیر کرده بود. اسکندری میگوید آقای دهقان شما که تازه گلویتان را عمل کردهاید این همه داد نزنید برای گلوبنان بد است این از شاهکارهای اوست که خیلی گل کرد و پدر دهقان را در آورد. اسکندری بعدها بانک ایران و سویس را دایر کرد که ۸۰ میلیون تومان سرمایه اولیه بانک بود و ایرج هم در آن سهم داشت. بدین ترتیب در رهبری حزب - پس از اخراج آن کسانی که گفتم. این افراد جای: گرفتند نورالدین، الموتی پروین گنابادی علی امیرخیزی محمود بقراطی، اردشیر اوانسیان رضا روستا، عبدالحسین نوشین دکتر رضا رادمنش ایرج اسکندری دکتر محمد بهرامی بعد. برای اینکه به این جریان شکل قانونی داده شود کنفرانس سازمان ایالتی تهران - کنفرانس ایالتی - تشکیل شد و همین افراد به عنوان اعضای کمیته ایالتی با اختیارات کمیته مرکزی تا تشکیل کنگره اول حزب انتخاب شدند.