صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۸۲۴۵۶
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۱۰ - ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
چهار هم‌سلولی که تخصص همه آنها سرقت از خانه‌ها بود، در زندان تصمیم گرفتند بعد از آزادی دور جدیدی از جرایم‌شان را آغاز کنند؛ اما این بار حیطه سرقت‌ها را از طلا، سکه و دلار به تمام وسایل خانه گسترش دادند و حتی شیرآلات و لوستر خانه‌ها را هم با خود می‌بردند. در ادامه مصاحبه یکی از این سارقان را بخوانید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

*سرقت‌ها را چند وقت بعد از آزادی شروع کردید؟

نمی‌دانم. شاید یکی دو روز بیشتر نشد. ما از همان داخل زندان تصمیم گرفتیم همه که آزاد شدیم سرقت را شروع کنیم. هر چهار نفر قرار گذاشتیم تا آخرین نفرمان صبر کردیم. چهارمین عضو که من بودم آزاد شدم و بعد سراغ سرقت رفتیم. آنها می‌توانستند زودتر از این‌ها کارشان را شروع کنند.

*یعنی زندان برایتان درس عبرت نشد؟

وقتی می‌دانی از زندان که بیرون بیایی باید کلی رد مال کنی و اموالی را که در سرقت‌های قبلی برده‌ای، بدهی و از طرفی در این گرانی کسی نیست که حتی یک ریال قرض بدهد که البته هم حق دارند، کاری هم برای یک آدم سابقه‌دار وجود ندارد، چه کار می‌توان کرد جز سرقت دوباره؟ به همین دلیل شب‌های زندان به دو چیز مهم فکر می‌کردیم.

*چه چیزهایی؟

اول اینکه چطور سرقت کنیم که گیر نیفتیم و دوم اینکه چه سرقت کنیم که پول بیشتر گیرمان بیاید.

*نتیجه هم داد؟

من مخ کامپیوتر هستم و مدام دنبال برنامه‌های هک هستم. شروع کردم به خواندن و مطالعه در مورد هک و دو روزی هم که آزاد شدم روی دوریبن‌های مداربسته‌ای که می‌دیدم تمرین کردم. دوربین‌های مداربسته را تا می‌توانستم هک کردم. قرارمان شد دوربین خانه‌ها را هک کنیم که دیگر هیچ مدرکی بدست پلیس ندهیم.

*چرا زعفران و دارو هم سرقت کرده بودی؟

در مدتی که در زندان بودیم قیمت همه چیز چند برابر شد. طبیعی بود که هر چیزی سرقت می‌کردیم به نفع‌مان بود. بهتر از این بود که وارد خانه‌ای شویم تا سکه و طلا ببریم اما گاوصندوق را نتوانیم باز کنیم و دست خالی برگردیم. یا اینکه خیلی دلار و طلا گیرمان نیاید. چهار نفری دست خالی برگشتن چه فایده‌ای دارد. ما لباس‌های سرقتی را برای خودمان و فامیل برمی‌داشتیم. داروها را در بازار سیاه دارو می‌فروختیم. وسایل دیگر را هم که در سایت‌های اینترنتی برای فروش آگهی می‌کردیم. به عبارتی خانه را جارو می‌زدیم تا بالاخره یک چیزی گیرمان بیاید و سرقت بی‌فایده نباشد.

*اعضای دیگر باند چه کاری انجام می‌دادند؟

من هکر بودم و در سرقت‌ها هم حضور داشتم. یکی از اعضای باند پارکورکار بود که به خاطر اعتیاد رو به سرقت آورده بود. او از دیوارها با مهارت خاص بالا می‌رفت و وارد بالکن می‌شد یا شیشه پنجره‌هایی را که رو به خیابان بود، می‌شکست و وارد می‌شد. یکی از اعضای باند هم که زاغ‌زن بود و گرا می‌داد که حواسمان باشد. نفر چهار نقش سوژه‌یاب را داشت. در خیابان‌ها پرسه می‌زد و خانه‌هایی را که چراغ‌شان خاموش و در طبقه اول بودند، انتخاب می‌کرد. کمی آنجا را زیر نظر می‌گرفت و حتی اگر می‌شد سراغ سوپرمارکت و بقال محل می‌رفت و به بهانه اجاره خانه در همان ساختمان محل سرقت، آمار ساکنان را می‌گرفت. مثلا متوجه می‌شد که صاحبخانه دکتر است و شب‌ها شیفت می‌ماند یا اینکه به مسافرت رفته یا به هر حال خانه نیستند. دست آخر با این اطلاعات من و پارکوکار و سوژه‌یاب وارد خانه ها می‌شدیم و از شیر مرغ تا جان آدمی زاد را سرقت می‌کردیم. ما حتی شیر آلات و ابزار را هم سرقت می‌کردیم.

* از یکی از خانه‌ها سه بار سرقت کردید؟

تقصیر خودش بود. باید ایمنی خانه‌اش را بالا می برد. ما دو بار وارد خانه‌اش شده بودیم ولی بازهم برای ایمنی خانه‌اش کاری نکرده بود و توانستیم برای سومین بار وارد خانه‌اش شویم. به اصطلاح ما سارقان خانه ‌پرباری بود. دومین بار که برای سرقت رفتیم، متوحه شدیم در یکی از اتاق‌ها قفل است. وقت نبود و ترسیدیم که صاحبخانه سر برسد. با خودمان گفتیم اگر شانس ما باشد که دفعه سوم هم موفق می‌شویم، اگر نباشد هم که هیچ. حدود یک ماه بعد برای دفعه سوم رفتیم و در اتاق را باز کردیم. پر بود از وسایل خانه، ظاهرا جهیزیه دختر صاحبخانه بود که آنها را بار کردیم و بردیم.

*کسی به شما شک نمی‌کرد که چرا این همه وسیله را از خانه بیرون می‌بردید؟

الان کسی همسایه خانه کناری‌اش را نمی‌شناسد و از طرفی به قدری گرفتاری‌ها زیاد است که مردم سرشان در کار خودشان است. از طرفی کسی دنبال دردسر هم نمی‌گردد.