پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد»، خاطرات کاخ سفید از زبان جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ترامپ است. او سابقه معاون وزارت خارجه و نمایندگی آمریکا در سازمان ملل را در دوران جورج بوش پسر نیز در سابقه دارد. بولتون که با رویکردهای ستیزه جویانه در حوزه سیاست خارجی شناخته میشود، 372 بار در کتاب خود به ایران اشاره کرده است. این کتاب توسط انتشارات های امیرکبیر و مهراندیش با ترجمه های مختلفی به چاپ رسیده است. «انتخاب» روزانه بخش هایی از این کتاب را منتشر خواهد کرد.
از قسمت قبل:
«پومپئو در جواب گفت: بهش میگم قربان، این یه نگاهه بذارید نظرم رو بهتون بگم. اگه من پدریه سرباز در پایگاه هوایی الاسد بودم حالا احساس خطر بیشتری میکردم میخوام این طوری قضیه رو براش شخصی کنم بهش میگم اگه به این اقدامات ایران جواب ندیم خطر یه ایران هستهای بیشتر میشه.»
همه این حرفها درست بود، اما هیچ کدام از ما باور نداشتیم که این حرفها میتوانند تأثیری بر ترامپ بگذارند. او هرگز سعی نکرد در این باره به حرفهای من گوش کند، شاید دیگر اهمیت نمیداد، یا هرگز اهمیت نداده بود.
پومپئو گفت دیشب تا ساعت دوی صبح بیدار بوده برای همین خیلی خسته بود. او احساس میکرده که توافق صبحانه پنجشنبه به اندازه کافی برای این که مبنای تصمیم به حمله قرار بگیرد قوی و محکم بوده است. تغییر آن تصمیم به معنای خط کشیدن روی تمام تصمیماتمان درباره ایران بود. او گفت: «من میتونم بهش (ترامپ) آزادی عملی رو که میخواد توش تصمیم بگیره بدم اما نمیتونم بفهمم چطوری باید چیزی رو که میخواد انجام بدم ما میتونیم مدام به مردم بگیم که ما نگران برنامههای موشکی ایرانیم اما چه کسی حرفمون رو باور میکنه؟ »
او باز هم صحبت کرد، اما این حرف پومپئو عملاً نشاندهنده فاصلهای زیاد بین ما دو نفر بود. من به اندازه او برای دادن آزادی عملی که ترامپ برای تصمیم گرفتن لازم داشت، آماده نبودم، چون خیلی از تصمیمات او اشتباه بود. ما دچار همان بحرانی شده بودیم که کلی قبلاً پیشبینی کرده بود و ترامپ _ همان طور که کلی نگرانش بود.
دور از عقل و منطق رفتار میکرد توافق کردیم که بدون این که قبلش با هم صحبت کنیم، استعفا ندهیم و این اولین باری بود که این موضوع مطرح میشد. به نظر من این اصلاً یک گفتگوی طولانی درباره مزایا و معایب استعفا دادن نبود _ که واقعاً هم نبود اما این موضوع مطرح شده بود. ترامپ قصد داشت با محمد بن سلمان تلفنی صحبت کند و قبل از آن نظرم را درباره بیانیهای که میخواست توییت، کند، پرسید. من اعتراضی نکردم و با خودم فکر کردم: چرا که نه؟ اوضاع به قدری دیروز بد پیش رفته بود که بعید بود چند توییت آن را بدتر از این کند. توییتهای او از این قرار بودند.
پرزیدنت اوباما قرارداد بد و وحشتناکی با ایران بست. ۱۵۰ میلیارد دلار به علاوه ۱. ۸ میلیارد دلار پول نقد داد ایران در دردسر بزرگی افتاده بود و اوباما آنها را نجات داد به آنها یک راه آزاد برای رسیدن به سلاحهای هستهای داد ایران به جای این که تشکر کند فریاد زد مرگ بر آمریکا؛ من به این قرارداد پایان دادم که حتی از سوی کنگره تصویب نشده بود و در عوض تحریمهای سنگینی علیهشان وضع کردم آنها امروز ملت بسیار ضعیف تریاند در مقایسه با روزی که من رئیس جمهور شدم. آن روز آنها مشکلات زیادی در سراسر خاورمیانه درست میکردند. حالا بازندهاند...
دوشنبه آنها پهپادی را که بر فراز آبهای بینالمللی در حال پرواز بود، سرنگون کردند. ما تصمیم داشتیم شب گذشته سه پایگاه مختلف را در ایران بزنیم اما من از مشاورانم پرسیدم که چند نفر در این حمله میمیرند؟ صدو پنجاه نفر قربان جواب یکی از ژنرالها بود ده دقیقه قبل از حمله من آن را متوقف کردم این تعداد کشته برای سرنگون کردن یکی هواپیمای بدون سرنشین منصفانه نبود. من عجلهای ندارم ارتش ما جدیدترین و آمادهترین ارتش دنیا با اختلاف زیادی نسبت به کشورهای دیگر است.