پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد»، خاطرات کاخ سفید از زبان جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ترامپ است. او سابقه معاون وزارت خارجه و نمایندگی آمریکا در سازمان ملل را در دوران جورج بوش پسر نیز در سابقه دارد. بولتون که با رویکردهای ستیزه جویانه در حوزه سیاست خارجی شناخته میشود، 372 بار در کتاب خود به ایران اشاره کرده است. این کتاب توسط انتشارات های امیرکبیر و مهراندیش با ترجمه های مختلفی به چاپ رسیده است. «انتخاب» روزانه بخش هایی از این کتاب را منتشر خواهد کرد.
وقتی به پایگاه اندروز برمی گشتم کوپرمن کمی بعد از ساعت شش بعد از ظهر به وقت واشنگتن زنگ زد. درست چند ساعت قبل، یک پهپادام کیو ۹ ریپر ۵۸۱ آمریکایی از انواع پهپادهای پر دیتر در نزدیکی شهر حدیده در یمن مورد اصابت یک موشک زمین به هوا، احتمالاً از جانب حوثیها (یا ایرانیها از قلمروی حوثیها) قرار گرفته بود.
حوثیها مسئولیت آن را پذیرفتند، برای همین کوپرمن یک جلسه کمیته معاونان برای ساعت هشت صبح جمعه ترتیب داد تا ببینیم چطور باید به این اقدام پاسخ دهیم؛ اما در نهایت ما هیچ کاری نکردیم چون تا حد زیادی ارتش و شخص جانشین فرمانده ستاد مشترک ارتش پل سلوا اصرار داشت که ما نمیدانیم واقعاً چه کسی پهپاد را سرنگون کرده و چه کسی حملات اخیر را انجام داده است.
ارزیابی من از این دورتر نمیتوانست باشد. سلوا مثل دادستانی رفتار میکرد که میخواست ما فرد گناهکار را با روشنترین دلایل و بدون کوچکترین شک و تردیدی به او معرفی کنیم چه کسی غیر از ایران یا دست نشاندگانش میتوانست این کار را بکند؟ اما از آن مهمتر، ما اصلاً نمیخواستیم علیه ایران در دادگاههایمان پرونده تشکیل دهیم.
ما در دنیای واقعی به هم ریختهای بودیم که دانش در آن همیشه ناقص بود، البته این دنیای واقعی شامل بوروکراتهایی بود که در انجام ندادن کاری که نمیخواستند انجام دهند استاد بودند که این یک مسأله بسیار مهم به ویژه با رئیس جمهوری بود که نظراتش هر ساعت به کلی تغییر میکردند.
تازه از این بدتر هم شد غیر نظامیهای وزارت دفاع نیز سعی میکردند روی اسرائیل فشار بیاورند که دست به اقدامات دفاعی نزند، پومپئو به من گفت شخصاً مداخله کرده و توانسته جلوی این کار را بگیرد روح متیس هنوز حاکم بود.
یاچی ساعت هشت و نیم صبح جمعه هفتم ژوئن به من زنگ زد تا درباره نکات آبه برای گفتگو با ایران صحبت کند و یک طرح پیشنهادی به من نشان داد که گویا از طرف مکرون یا مرکل تنظیم شده بود و بینهایت برای ایران سخاوتمندانه بود. ژاپن در رابطه با ایران و کره شمالی اسکیزوفرنی داشت در رابطه با ایران به خاطر نفتش نرم بود و در مقابل کره شمالی به خاطر واقعیت وحشتناکش سخت بود و من بارها سعی کردم تا کاری کنم ژاپنیها متوجه شوند که این دو تهدید چقدر به هم شبیهاند.
ژاپن به خوبی میدانست «فشار حداکثری» استراتژی صحیح در قبال کره شمالی است و اگر یک عضو اتحادیه اروپا چیزی را که آبه درباره تهران پیشنهاد میداد درباره پیونگ یانگ پیشنهاد داده بود، آبه در دم و بی تردید آن را رد میکرد من میخواستم تا جایی که ممکن است بین ژاپن و اروپاییها فاصله بیندازم چون فکر میکردم اهداف آنها خیلی با هم فرق دارند و در حقیقت با هم ناسازگارند...