پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامههای مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامههای حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیتهای او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتلهای زنجیره ای داشت.
«انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند.
در آن روزهای پرالتهابی که زنجیروار نویسندگان مشهور ربوده و سپس کشته میشدند نگرانیهایی بر جامعه حاکم شده بود. شاخصترین قربانیان از میان نویسندگان پوینده و مختاری بودند و از میان فعالان سیاسی پروانه و داریوش فروهر در میان قربانیان به چشم میآمدند در آن ماههای پرالتهاب که اجساد قربانیان ربوده شده در حواشی شهر تهران پیدا میشد. من دبیر سرویس حوادث روزنامه ایران بودم و بالطبع میبایست به اتفاق همکارانم در این سرویس درباره این قتلها تحقیق میکردیم. اما دربارهٔ هریک از این قتلها با سکوت و بی اطلاعاتی کارآگاهان جنایی روبه رو میشدیم و بازپرسان جنایی هم در این مورد اظهار بی اطلاعی میکردند و میگفتند پرونده چنین قتلهایی به دادسرا ارجاع نشده است.
پرسش مهم این بود که قربانیانی که چند ساعت پس از ربوده شدن اجسادشان در حاشیه شهر پیدا میشود، چرا ربوده و کشته میشوند و عاملان این جنایات با چه انگیزهای دست به چنین جنایاتی میزنند. پی برده بودیم هر قربانی پس از ربوده شدن در منطقه خلوتی به قتل میرسد و هنگام غروب هم جسدش را در کنار جاده طوری رها میکنند تا در معرض دید رهگذران قرار بگیرد. حتی بعدها یکی از عاملان قتلهای زنجیرهای در دادگاه به این نکته اشاره کرده و گفته بود: «اجساد ربوده شدگان را طوری در مسیر رفت و آمد حاشیه شهر قرار میدادیم تا در همان ساعات اولیه صبح رهگذران هنگام رفتن به محل کاروکسبشان این اجساد را ببینند. »
در آن روزها هرچند موفق به کسب خبر درباره این آدم رباییها از مقامات قضایی و پلیسی نمیشدیم در جریان پی جوییها موفق به درک شباهتهایی یکسان در ربوده شدگان و رها کردن اجساد قربانیان در حاشیه شهر میشدم مثلاً با مراجعه به خانوادههای قربانیان آنها به نکات مشابه و یکسانی اشاره میکردند هریک از قربانیان از خانه که بیرون میرفت دیگر برنمی گشت. این خانوادهها گمان میکردند که احتمالاً پدر خانوادهشان به بازجویی احضار شده اما صبح روز بعد با مراجعه به پزشکی قانونی با جسد ربوده شدگان روبه رو میشدند.
قربانیان خاموش اجسادی در گوشه و کنار شهر بازپرسانی ساکت و خبرنگارانی کنجکاو - فضای غبارآلودی که در سال ۷۷ خبرنگاران حوادث روزنامه ایران را درگیر سؤالات بسیاری کرده بود و هنوز مانده بود تا با افزودن روشنفکران و نویسندگان به فهرست قربانیان و پی بردن به ارتباط میان آنها بتوان عبارت «قتلهای زنجیرهای را به کار برد. به هرحال از اول آذر ۷۷ با قتلهای پیاپی نویسندگان و مترجمان شوک ناشی از این جنایات افکار عمومی را تکان داد در پی اجرای برنامه قتل به طور پراکنده، سرانجام داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری در منزلشان کارد آجین شدند و به طور رقت باری به قتل رسیدند در دوازدهم و هجدهم آذر همان سال محمد مختاری و محمدجعفر پوینده دو نویسنده دگراندیش را ربودند و سپس اجسادشان در اطراف تهران پیدا شد.
هرگاه جنازه یکی از نویسندگان شناخته شدهای چون مختاری یا پوینده پیدا میشد آن را به عنوان مجهول الهویه به پزشکی قانونی انتقال میدادند و خانوادههای هر قربانی با مراجعه به این سازمان جسدها را شناسایی میکردند. به هر حال برایم مسلم بود که اعضای یک گروه با سوء استفاده از عنوان و وابستگی به یک سازمان امنیتی در روز روشن چهرههایی را به عنوان مأمور و با داشتن کارت امنیتی و به بهانه ادای توضیحات سوار خودروی خود میکنند و همان روز در محل خلوتی آنها را به قتل میرسانند و سپس اجسادشان را در منطقه خلوتی میاندازند.
ضمن تحقیق در نقاطی از شهر که اتومبیل ربوده شدگان جا مانده بود، در پرس وجو از مردم و کسبه محل فهمیدم که هیچیک از ربوده شدگان هنگام جابه جایی اتومبیل و سوار شدن در خودروی ربایندگان از خود مقاومتی نشان ندادهاند و به گمان این که برای بازجویی احضار شدهاند سوار بر خودرو آنها شدهاند. با این همه نشانه از طرف جناحهای سیاسی مختلف گمانه زنیهای گمراهکنندهای درباره این قتلها مطرح میشد و همۀ چهرههای سیاسی سردرگم بودند که سرنخ این قتلها در دست کدام گروه است و هر جناحی تحلیل و نظر خود را داشت:
بیست و سوم آذر: ۷۷ ده نمکی به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی توصیه کرد عاملان این قتلها را در میان دگراندیشان جست وجو کنند.
هفدهم دی روزنامهٔ کیهان با انتشار خبری درباره ارتباط یکی از افراد مظنون به قتلها این جنایات را منتسب به باند مهدی هاشمی دانست.
بیست و سوم: آذر روزنامه جمهوری اسلامی نوشت دستگاههای امنیتی ایران فهمیدهاند قتلها به دست دستگاههای جاسوسی خارجی با هدف خدشه دار کردن چهرۀ نظام انجام شده است.
محمدرضا باهنر عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی عاملان قتلها یا به گروه مهدی هاشمی وابستهاند یا تحت تأثیر سرویسهای اطلاعاتی خارجی حبیب الله عسگراولادی قتلها کار گروه کردهای طرفدار ترکیه و مخالفان عبدالله اوجالان است. روح الله حسینیان ادعا کرد عاملان قتلها از طرفداران اصلاح طلب و هواداران رئیس جمهور (خاتمی) هستند. روزنامه کیهان قتل فروهرها توسط آشنایان آنها انجام گرفته است. پانزدهم دی ۷۷ روزنامه جمهوری اسلامی: «این قتلها را سازمان سیا سازماندهی کرده است. » اما در جریان اختلاف نظرهای گوناگون من با توجه به تحلیلهایی که داشتم مطمئن بودم این قتلهای پیاپی را گروهی از مأموران خودسر نهادهای امنیتی مرتکب میشوند.
برای بیان این منظور و پس از قتل پوینده و مختاری یک صفحهٔ حوادث روزنامه ایران را به طرح دلایلم اختصاص دادم و برای این واقعه نام «قتلهای زنجیرهای را انتخاب کردم که از آن پس این قتلها به همین نام معروف شدند من در مقالهای تحلیلی در صفحه حوادث با ذکر دلایل و نشانهها چنین نتیجهگیری کردم که عاملان قتلهای زنجیرهای باید عدهای از مأموران خودسر امنیتی.
باشند در این مقاله برای اثبات نظراتم نوشتم این گروه مرگ قربانیان خود را با توسل به زور و تهدید و ارعاب برای ربودن و کشتن انتخاب نمیکنند، بلکه با معرفی خود به عنوان مأموران امنیتی از آنها میخواهند برای پاسخگویی به پرسشهایی همراهشان بروند و به همین خاطر قربانیان انتخاب شده بدون هیچ مقاومتی سوار اتومبیل مخصوص ربایندگان میشوند عاملان قتلها هم میدانند اگر بخواهند در کوچه و خیابان افراد مورد نظرشان را به زور سوار اتومبیلشان کنند بالطبع آنها از خود مقاومت نشان خواهند داد و با داد و فریاد از مردم تقاضای کمک خواهند کرد در حالی که تاکنون در هیچ نقطه شهر چنین درگیریهایی دیده نشده و به پلیس هم گزارش نشده است. »
همچنین در مقالهام نوشته بودم این گروه پیش از اجرای نقشه ربودن یک فرد ابتدا احتمالاً یکی دو روزی مسیرهای رفت و آمد فرد مورد نظر را شناسایی میکنند و سپس در روز اجرای برنامه، قتل بدون واهمه از رهگذران در نقطهای از مسیر راهش جلوی پایش میایستند. آن گاه به عنوان مأموران امنیتی او را به بهانه تحقیق دربارهٔ موضوعی سوار اتومبیلشان میکنند تا ساعتی او را برای بازجویی با خود میبرند، بدون آن که فرد مورد نظر از خود مقاومتی نشان دهد و سروصدایی ایجاد شود. در این مقالهام نتیجهگیری کرده بودم که از زمان ربودن یک فرد تا کشته شدن او فقط چند ساعت طول میکشد.
البته پس از انتشار این، مقاله، بی آن که فشار یا خشونتی بر من تحمیل شود چند بار به بهانه پرسش درباره نحوه قتل افراد مورد نظر به بازجویی احضارم کردند. به هر حال پس از انتشار یادداشت تحلیلی من سرانجام وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیهای رسماً اعلام کرد این قتلها از طرف یک گروه از عوامل خودسر امنیتی - اطلاعاتی انجام شده است. همان طور که گفتم پیش از افشای فعالیت این گروه چند بار در پارکها و هتلها محترمانه بازجوییهایی از من انجام میشد که آخرین بار اطلاع داده شد در یکی از دادگاههای انقلاب حاضر شوم.
در حالی که رئیس و منشی دادگاه حضور نداشتند پرسش و پاسخ مفصلی بین من و یک بازجو انجام گرفت و قرار شد روز بعد هم برای ادامه پرس وجو در این دادگاه حاضر شوم روز، بعد طبق قرار در دادگاه حاضر شدم و بیش از یک ساعت به انتظار آمدن بازجوی مورد نظر نشستم اما وقتی دیدم کسی به سراغم نیامد به دفتر روابط عمومی دادگاههای انقلاب رفتم و از مسئولش که با او به واسطه مسائل مطبوعاتی آشنایی داشتم گفتم تکلیفم چیست مسئول روابط عمومی شماره تلفنی را گرفت و پس از گفت وگویی کوتاه با تعجب تلفن را قطع کرد بعد رو کرد به من و: گفت دیگر از بازجویی خبری نیست، میتوانی به روزنامهات برگردی. » چند روز بعد خبر کشف باند سعید امامی انتشار یافت.