پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: سید عبدالکریم موسوی اردبیلی (۱۳۰۴-۱۳۹۵) عضو شورای انقلاب، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، دادستان کل کشور و رئیس دیوان عالی کشور بود. وی نقش بسیار پررنگی در سمتهای مهم قضایی کشور داشت.
«انتخاب» روزانه بخشهایی از کتاب خاطرات موسوی اردبیلی را منتشر میکند. این کتاب در سال ۱۳۹۵ توسط نشر سوره مهر منتشر شد.
بخش دوم- کودتا ارتش
حوادث روزهای بین ۱۲ تا ۲۲ بهمن آنچنان سریع روی داد که پیشبینی روزهای آینده، حتی برای خود بزرگان انقلاب نیز امکانپذیر نبود. «البته مسائلی که بعد پیش آمد نه من و نه فکر میکنم هیچ کس نمیتواند ادعا کند که ما اینها را پیشبینی میکردیم مگر خیلی کلی اما این مقدار هست که آن التهاب و آن احتمالاتی که دیگران داشتند ما به آن شکل. نداشتیم. شاید به این دلیل بود که ما مدتی بود در یک سلسله مسائل درگیر بودیم و برای ما شاید بعضی مسائل مبهم حل شده بود دیگران به آن مسائل یا توجه نداشتند و یا از دور نگاه میکردند و یا تحت الشعاع حوادث و جریانات بودند. مثلاً کودتای ارتش ما میدانستیم ارتش قدرت کودتا ندارد ما خیلی روی این نیرو گذاشتیم تا بفهمیم ارتش چکار میکند دیدیم ارتش اهل کودتا نیست. البته نمیخواهم این را حمل به این کنم که ارتش انقلابی بود و یا اینکه ارتش نمیتوانست نه این مسأله علل مختلف داشت. از جمله وجود عناصر انقلابی در درون ارتش افرادی بودند که ارتش اگر میخواست بر علیه انقلاب کودتا کند از داخل منفجر میشد. این را ما تقریباً ظن یا اطمینان داشتیم.
نمونه کوچکی برایتان عرض کنم در همان روزها من به امر امام به آذربایجان شرقی و به آذربایجان غربی مسافرت کرده بودم. از جمله جاهایی که من آن وقت بازدید داشتم، یکی نیروی هوایی پایگاه تبریز بود. آنجا جوانهایی را دیدم همافر، درجه دار افسرهای جزء اینها جریانی را توضیح دادند که آنها چگونه وقتی دیده بودند مثل اینکه میخواهند هواپیماها را آماده پرواز کردهاند تا مردم را گلوله باران کنند در هواپیماها اخلال کرده بودند. آنها همه هواپیماها را خراب کرده بودند. این تنها یک نمونه است و از این نمونهها ما زیاد داشتیم. این را ما میدانستیم که ارتش آن حالت را ندارد که فرمانده لشکری سرتیپی، سرهنگی بیاید یک گروهی را بردارد و به آنها بگوید بروید فلان جا را بزنید و آنها بروند بزنند، حداقلش این است که همدیگر را میزنند.
این برای ما روشن بود اما برای دیگران روشن نبود. البته ارتش پاکسازی نشده بود؛ افراد ضد انقلاب در ارتش کم نبودند ولی نمیتوانستند کار مهمی انجام دهند. علتش همین بود. آنها هم میدانستند. آن یکی اعتماد به این یکی نداشت و بالعکس نمیتوانست به زیر دستش بگوید بیا و او هم برود آن زمان فرصت این را هم نداشتند تا این افراد را بردارند و افراد دیگری بچینند و گردانی و تیپی و لشکری از خودشان درست کنند.
این یک نمونه است مسائل دیگری از این قبیل نیز بود. بعضی مسائل بود که مردم و احیاناً بعضی از گروهها طرح میکردند. اینها میترسیدند و ما هم نگران بودیم که چه میشود. »