صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۵۶۷۱۷
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۱۰ - ۲۱ دی ۱۴۰۲
گشتی در سفرنامه؛
ایرانیان در پوشیدن جامه‌های زنانه با هم میهنان ایران باستان و با همسایگان هندی خود همانند گویا در شاهنشاهی ایران پادشاه تنها کسی است که تنها در آئین‌ها جامه گوهرنشان می‌پوشد. ایرانیان به شیفتگی هندیان به زیور‌های زنانه سخت پوزخند می‌زنند و از مردی هندی یاد می‌کنند که، چون به ایران رسیده راهداران او را زن پنداشته پیش حکیم می‌برند تا با گفته او مرد بودنش را باور کنند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب» / سفرنامه اسکات وارینگ در ایران:

کتاب سفرنامه اسکات وارینگ به ترجمه دکتر ابوالقاسم سری و به همت ارنست بئیر مقدمه نویسی و ویراستاری و با ترجمه آن مقدمه به خامه دکتر غلامرضا ورهرام در ایران چاپ شده است. این کتاب توسط نشر اساطیر منتشر شده است.

«انتخاب» بخش‌هایی از این سفرنامه را به صورت روزانه منتشر می‌کند. با ما در خوانش این سفرنامه هیجان انگیز همراه باشید.

فصل چهاردهم

قسمت پنجم

جامه مردان ایرانی در دویست سال قبل


جامه‌های زمستانه و تابستانه ایرانیان به گونه‌ای ستایش انگیز ساخته شده است. چنانکه اندام هایشان زیر هیچگونه فشاری نیست و می‌توانند در پنج دقیقه همه بالاپوش‌هایشان را بپوشند یا بکنند.

ایرانیان بیش از آن تهیدستند که بتوانند خوش پوش باشند. از این رو، جامه‌هایشان به جز از رنگ قبا‌ها بیشتر همسان است، اما قاجاریان در خوش پوشی رهبر همگانند و هر جامۀ نازک و زیبا را قجری A La Qajjar می‌نامند. درباره جامه هایشان می‌توان به آسانی سخن گفت زیرجامه» بسیار سبک شلوار ابریشمی و جامه‌هایی که در هوای گرم میپوشند گاه از کتان است. پیراهن را روی شلوار می‌کشند سپس آرخالق است که از چیت ماسولی‌پاتام یا شال‌های نازک ساخته شده. خرقه یا روپوش که آن را قبا می‌نامند از پارچه‌های گونه گون که گاه بسیار خوب و گران‌بهاست دوخته می‌شود؛ کلاه از پوست گوسفند تاتاری که نازکی بسیار و سیاهی دلپسندی دارد، درست می‌شود.

بازرگانان نباید جامه‌های قرمز لاکی یا سرخ فام بپوشند و یا دکمه‌های زرین و سیمین به قبا‌های خود بدوزند شاید قدغن رسمی، نباشد، اما، چون هرگز دیده نشده، قدغن پنداشته میشود پوشیدن جامه ابریشمین روا نیست، اما پرند را با کمی پنبه آمیخته از آن پارچه میبافند و جامه میدوزند و می‌پوشند. از این دست پارچه گرماسوت (Gumasoot) به فراوانی از گجرات به ایران آورده می‌شود.

ایرانیان در پوشیدن جامه‌های زنانه با هم میهنان ایران باستان و با همسایگان هندی خود همانند گویا در شاهنشاهی ایران پادشاه تنها کسی است که تنها در آئین‌ها جامه گوهرنشان می‌پوشد. ایرانیان به شیفتگی هندیان به زیور‌های زنانه سخت پوزخند می‌زنند و از مردی هندی یاد می‌کنند که، چون به ایران رسیده راهداران او را زن پنداشته پیش حکیم میبرند تا با گفته او مرد بودنش را باور کنند.

لقب‌ها و عنوان‌های پرشکوه هندیان نیز مایه سرگرمی ایرانیان است. زیرا بجز لقب «اعتمادالدوله که به صدر اعظمشان داده شده و لقب موروثی «خان» نشانه دیگری از تمایز در میان ایشان نیست. سپاهیان ایرانی کلاه هایشان را کج می. نهند میرزایان یا کارمندان کشوری شالی به دور کمر میپیچند پیشه وران دکانداران و دیگران کلاه شان را راست می‌نهند.  

شاه عباس که می‌خواست بازرگانان بسیار ساده و صرفه جو باشند فرمان داد که همیشه دستار‌هایی از شال و قبا‌هایی از ماهوت بپوشند. شاه عباس می‌پنداشت این ارزان‌ترین جامه ایست که می‌توانند بپوشند، زیرا شال به اندازه عمرهایشان دوام دارد و به فرزندانشان به ارث می‌رسد و ماهوت تنها چند سال کار می‌کند با اینکه، ایرانیان به گرمابه بسیار می‌روند که بیشتر گونه‌ای بهره بردن سرگرم کننده است تا پاکیزگی بسیار شوخ‌گناند، جامه هایشان را بسیار کم آلیش می‌کنند.

همراهم تا زمان رسیدن به کازرون با اینکه گرمترین فصل سال بود، در همان یک دست جامه‌ای که از آغاز سفر به تن داشت می‌خوابید تنها پافشاری من او را بر آن داشت که جامه اش را آلیش کند در ایران یک ماه با یک پیراهن و شش ماه با یک شلوار زیستن به چیزی شمرده نمی‌شود.

سرباز مسلح ایران خنده آورترین چهره است. دیدن این که چگونه خود را با جنگ افزار‌های دفاعی به رنج میاندازد به راستی خنده آورست: اسبش در زیر سنگینی بار جنگ افزار‌ها می‌نالد جنگ افزارهایش دو تپانچه قاب‌دار، تپانچه‌ای که به کمرش آویخته تفنگ کارابین کوچک یا تفنگ در از ترکی، شمشیر، خنجر و نیزه‌ای بسیار بلند است برای این جنگ افزار‌های آتشین میله‌ها و سنبه‌های جداگانه‌ای را به خود بسته اند باروت دان‌هایی برای پر کردن تفنگ، باروت دان‌های دیگر برای خرج توپ و جعبه‌های گوناگون پر از فشنگ‌هایی با اندازه‌های گونه گون، اگر این سربازان به سوی شما بیایند از راه بسیار دورهیابانگ ایشان را می‌شنوید. همانا زین و برگ اسب و جنگ افزارهایشان باید هشتاد پوند وزن داشته باشد. این بار بسیار گرانی برای اسبان آنان است.

با این همه آنان جنگ افزارهایشان را سبک دانسته به سواره نظام ترک پوزخند میزنند. ترکان بیش از هر چیز باید سنگینی چکمه‌ها و کلاه‌های خود را بر تابند. جنگ افزار‌های ایرانیان به ویژه شمشیرشان که ترکان هم آن را با ارزش می‌شمارند بسیار خوب است. این شمشیر‌های بسیار آبداده را دمشقی (Damask) می‌خوانند که به هر حال بیانگر معنی واژه نیست، زیرا که جوهر در فولاد ذاتی آنست.

تاورنیه می‌نویسد که هیچ فولادی جز فولاد گلکنده Golconda) جوهر ندارد، اما اشتباه می‌کند چه شمشیر‌های خراسان از شمشیر‌های جا‌های دیگر گرانبهاتر است و تنها تیغه آن‌ها بیست یا سی گینی ارزش دارد. جامه‌های ایرانی بسیار گران‌بهاست بیشتر به بهای شصت گینی یا یکصد گینی. اما البته باید با توان مادی شان در برتافتن این هزینه همخوانی داشته باشد تهیدستان کلاه ندارند و جامه‌هاشان بسیار کم است؛ در هوای سرد زمستان پوست گوسفند و جز آن را تن پوش می‌کنند.