صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۵۵۷۷۸
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۵ - ۱۷ دی ۱۴۰۲
آمار خانوارهای یک‌نفره تأمل‌برانگیز است؛ خانواده‌هایی که حضور پرتعدادشان، زنگ خطر است و طی یک دهه اخیر، آمار طلاق هم به نسبت گذشته افزایش‌یافته و این موضوع موجب شده تعداد زنان و مردانی که تمایل به ازدواج دوباره ندارند بیشتر شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

آمار خانوارهای یک‌نفره تأمل‌برانگیز است؛ خانواده‌هایی که حضور پرتعدادشان، زنگ خطر است و طی یک دهه اخیر، آمار طلاق هم به نسبت گذشته افزایش‌یافته و این موضوع موجب شده تعداد زنان و مردانی که تمایل به ازدواج دوباره ندارند بیشتر شود. 
آمار خانوارهای یک‌نفره تأمل‌برانگیز است؛ خانواده‌هایی که حضور پرتعدادشان، زنگ خطر است و طی یک دهه اخیر، آمار طلاق هم به نسبت گذشته افزایش‌یافته و این موضوع موجب شده تعداد زنان و مردانی که تمایل به ازدواج دوباره ندارند بیشتر شود.
مطابق تعاریف جمعیت‌شناسان، «خانوار یک واحد آماری است با ویژگی‌های اجتماعی و اقتصادی معین، مرکب از افرادی که در یک کانون زندگی می‌کنند، زیر یک سقف می‌خوابند، هم‌خرج هستند و دور یک میز یا سفره غذا می‌خورند.» حالا خانواده‌های تک نفره روند روبه رشدی دارند و این مسئله افزون بر ضررهای فردی برای آینده جامعه نیز مضر است. چراکه جامعه با خانواده تشکیل می‌شود، سازمان می‌یابد و تنظیم می‌شود.

درگذشته تنها زیستی غالبا یک امر تحمیلی بوده است و فرد به دلایلی ناخواسته همچون از دست دادن خویشان و نزدیکان و یا مهاجرت خود و سایر اعضای خانواده، مجبور به تنها زندگی کردن به‌ویژه در سنین جوانی و میانسالی می‌شد. اما خانواده‌های تک‌نفره در سالیان اخیر نسبت به انواع دیگر خانوارها در بیشتر نقاط جهان به‌سرعت در حال افزایش است. بنابر گزارش سازمان جهانی بهداشت، در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته و پیشرفته مانند نروژ، فنلاند، دانمارک، سوئیس و آلمان بیش از یک‌سوم خانوارها تک‌نفره هستند. گرچه در حال حاضر رواج خانوارهای تک‌نفره در آسیا کمتر از اروپا و آمریکای شمالی است ولی سرعت رشد آن قابل‌توجه و جدی است. به‌طوری‌که پیش‌بینی می‌شود در سال‌های آینده، از ١٠ کشور سردمدار در داشتن خانوارهای تک‌نفره، چهار کشور در آسیا قرار داشته باشند. در ایران نیز براساس آخرین سرشماری مرکز آمار تعداد خانوارهای انفرادی به نسبت کل خانوارهای کشور در سال ٩۵ به ۸.۵ درصد رسیده است که از افزایشی پرشتاب حکایت دارد.
به همین دلیل زمینه و بسترهایی که در این امر دخیل هستند، می‌تواند در شناخت بیشتر این موضوع و بررسی ابعاد مختلف آن اثربخش باشد. مواردی همچون تفردگرایی، افزایش سواد و اشتغال زنان، افزایش طلاق و سن ازدواج، کاهش نرخ ازدواج، میل به استقلال، مهاجرت‌های شغلی و تحصیلی، شکاف نسلی و اختلاف‌نظر والدین و فرزندان در افزایش میزان تنها زندگی کردن زنان و مردان در جامعه نقش دارند. البته فارغ از اینکه این سبک زندگی، چقدر ناشی از انتخاب و اختیار فرد است و به چه میزان جبر و تحمیل شرایط زندگی در آن دخیل است، آنچه مشاهده می‌شود رشد و سرعت افزایش تنها زیستی زنان در جامعه برخلاف ارزش‌های فرهنگی- اجتماعی و خانوادگی در یک دهه اخیر است!

درواقع، زندگی روزمره و تجربه زیسته آدمیان یکی از منابع مهم فهم و شناخت پدیده‌های اجتماعی است. ازاین‌رو اگر بخواهیم به درکی از پدیده تک زیستی زنان برسیم، بدون بررسی زیست جهان‌ها و تجربیات زیسته آن‌ها ناممکن و غیرواقعی خواهد بود و نگاه آسیب شناسانه و بیرونی بدون شناخت و اطلاع از ابعاد و زوایای آن، نتایج و یافته‌های متقنی به ما نخواهد داد. با گذر زمان شاهد تغییرات و دگرگونی‌های زیادی در زمینه‌های مختلف و ازجمله الگوهای شکل‌گیری خانواده هستیم. درواقع با تغییر و کوچک‌تر شدن ابعاد خانواده و تبدیل آن از گسترده به هسته‌ای، با شکل‌گیری انواع جدیدی از خانواده‌های بدون فرزند، تک والد و تک‌نفره مواجهیم. مطالعات متعدد نیز بیانگر تحول نظام ارزشی در میان جوانان ایرانی در طی سال‌های اخیر است و تمایل غالب و عمومیت‌یافته جوانان ایرانی به دیرتر ازدواج کردن، نمودی از ابعاد گسترده و وسیع تغییرات اجتماعی است که به‌شدت جامعه و جوانان کشور را تحت تأثیر قرار داده است.

آمار خانوارهای تک‌نفره، به نسبت کل خانوارهای کشور در سال ٨۵، ۲.۵ درصد بوده که این عدد در سال ٩۵ به ۸.۵ درصد رسیده است. درواقع سال ٨۵ بیش از ٨٨٠ هزار خانوار تک‌نفره در کشور مورد شمارش قرارگرفته بود که این رقم در سال ١٣٩۵ به بیش از دو میلیون نفر رسیده است. از این تعداد بیش از ٦٨ هزار خانوار مرد سرپرست و بیش از یک‌میلیون و ٣۵٠ هزار خانوار زن سرپرست هستند. به‌گونه‌ای که ۶۶.۴ درصد از کل خانوارهای تک‌نفره زن سرپرست‌اند. (سرشماری عمومی نفوس و مسکن ١٣٩۵). یافته‌های پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های جوانان در سال ١٣٩٩ نشان می‌دهد، ۵۸.۸ درصد جوانان تمایل دارند که تنها زندگی کنند. خانواده‌های تک نفره‌ای که به انتخاب و اختیار خود این سبک از زندگی را برگزیده‌اند و یا به دلایل مختلفی ازجمله طلاق یا مرگ پدر و مادر، همسر و… تنها زندگی کردن به آن‌ها تحمیل‌شده است. بنابراین نباید این سبک زندگی را مختص گروه خاصی دانست زیرا آمارهای مربوط به خانواده‌های انفرادی، نشان‌دهنده افزایش تنها زیستی در میان مردان و زنان است، اما رشد آن همچنان که نتایج سرشماری انجام‌شده در سال ١٣٩۵ نشان می‌دهد، در میان دختران و زنان سرعت بیشتری دارد. همچنان که مخاطرات و مسائل مربوط به آن نیز به دلایل فرهنگی و اجتماعی برای زنان بیشتر و انتخاب تنها زندگی کردن برای زنان نسبت به مردان، چالش‌برانگیزتر و پرهزینه‌تر است.

اخیر اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی تعداد دختران مجرد بالای ۳۰ سال در ایران را دو میلیون و ۱۰۰ هزار نفر و مجموع آمار پسران و دختران مجرد در کشور را چهار میلیون و ۶۰۰ هزار نفر اعلام و گفته‌اند: «درباره افزوده‌شدن بر این گروه هدف نگرانی وجود دارد.»
عالیه شکربیگی، جامعه‌شناس تنها زیستان را به چهار گروه تقسیم کرده است: دسته اول مجردانی که تمایلی به ازدواج ندارند، ازاین‌رو از خانواده جدا می‌شوند و زندگی مستقلی برای خود تشکیل می‌دهند. این‌ها افرادی هستند که تنها زندگی کردن نتیجه انتخاب آگاهانه آن‌ها بوده است و تصمیمی برای تغییر سبک زندگی خود نه با ازدواج و نه با بازگشت به زندگی مشترک با خانواده ندارند. گروه دوم دختران مجردی را در برمی‌گیرند که به دلیل اینکه ازدواج‌نکرده‌اند تصمیم گرفته‌اند که از خانواده جداشده و مابقی دوران تجرد خود را به‌صورت مستقل زندگی کنند. این دسته از دختران مجرد هرچند به انتخاب خود تنها زیست شده‌اند اما تنها زندگی کردن اولویت اصلی‌شان نیست، آن‌ها تمایل دارند با یک ازدواج مطلوب، زندگی یک‌نفره آن‌ها پایان پذیرد. گروه سوم نیز افراد مجردی هستند که به دلیل ازدواج نکردن و اتفاقات نامطلوب و ناخواسته مثل از دست دادن پدر و مادر یا مهاجرت‌های اجباری، در زندگی تنها مانده‌اند و ناچار تنها زیست می‌کنند. افرادی که به دلیل تحمیلی بودن تنهایی پیش‌رو، ناراضی و دلگیرند و به‌دنبال یک تغییر مثبت در زندگی‌شان هستند، هرچند باتوجه به سن بالا، امید زیادی ندارند. گروه چهارم سالمندانی هستند که اکنون به مرحله «آشیانه خالی» در زندگی خود رسیده‌اند و به‌ناچار در یک احساس عمیقی از تنهایی زندگی خود را می‌گذرانند.
گرچه بستر و زمینه‌هایی که مقوم و فراهم‌کننده شرایط تنهازیستی هستند متنوع و متفاوت است اما براساس گفته‌های عالیه شکربیگی؛ تحصیلات دانشگاهی و زندگی خوابگاهی از جدی‌ترین زمینه‌های تنهازیستی زنان طلاق گرفته و دختران مجرد به شمار می‌آید. همچنین شرایط و نوع واکنش خانواده‌ها در برابر استقلال‌طلبی و فردیت‌گرایی زنان مطلقه و دختران مجرد و متغیر شرایط نامطلوب و رخدادهای نابهنگام از دیگر مواردی است که زمینه‌ساز و مقوم تنهازیستی زنان بوده است.
آنچه در روایت‌های زنان تنها زیست در پژوهش‌ها دیده می‌شود، بیانگر آن است که زنان به دلیل مجرد بودن باتوجه به حاکم بودن هنجارهای ارزشی ازدواج تحت‌فشار اجتماعی بیشتری قرار دارند.
کما اینکه شرایط دشواری را تجربه می‌کنند.

زندگی خوابگاهی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها برای گرایش به تنهازیستی

شکاف و کشمکش‌ بین نسل‌ها، استفاده از رسانه‌های جمعی و متعاقب آن، ظهور اندیشه‌ها و تفکرات تازه در میان نسل جدید از دیگر عوامل گسترش سبک زندگی تک‌زیستی عنوان‌شده است.
دوفصل‌نامه «مسائل اجتماعی ایران»، وابسته به «دانشگاه خوارزمی» گزارشی در این زمینه با عنوان «دلایل و زمینه‌های تنهازیستی زنان تهرانی» منتشر کرده و به ریشه‌های گرایش دختران ازدواج‌نکرده ساکن تهران به زندگی تنها پرداخته است.
این پژوهش تلاش کرده است دلایل و زمینه‌های انتخاب تنهازیستی دختران هرگز ازدواج‌نکرده در شهر تهران را ذیل دو مقوله کلان «زمینه‌های شکل‌دهنده» و «دلایل و انگیزه‌ها» تفسیر و تبیین کند. در این پژوهش، گروهی از دختران ازدواج‌نکرده تنهازیست در تهران مورد پرسش قرارگرفته‌اند.

این پژوهش از «تحصیلات دانشگاهی و زندگی خوابگاهی»، «اشتغال و استقلال اقتصادی و خانواده» و «شرایط خانوادگی» به‌عنوان سه عامل و شاخص در این بخش نام‌برده است.
آن‌طور که پژوهش‌گران نوشته‌اند، این سه مؤلفه هر یک به‌تنهایی یا در کنار یکدیگر می‌توانند زمینه تمایل دختران به تنهازیستی باشند.
در این پژوهش آمده که تحصیلات و زندگی خوابگاهی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها برای ایجاد گرایش به تنهازیستی است. تحصیلات وقتی مستلزم رفتن به شهر دیگر و زندگی خوابگاهی باشد، زمینه را برای تمرین جدایی از خانواده فراهم می‌کند. برای دخترانی که در خوابگاه مدتی جدا از خانواده خود زندگی کرده‌اند، بازگشتن به مناسبات خانوادگی و مداخلات احتمالی آسان نیست.
مؤلفە دومی که این پژوهش به آن پرداخته، متغیر خانواده است؛ به این صورت که خانواده هم می‌تواند نقش مؤثر و مشوق جدایی‌گزینی و تنهازیستی داشته باشد و هم می‌تواند برعکس آن صدق ‌کند.
این پژوهش مؤلفه سوم را هم ذیل اتفاقات و رخدادهای نابهنگام و عمدتاً نامطلوب جای‌داده است؛ به این معنا که گاهی اتفاقات پیش‌بینی‌نشده و شرایط جدیدی که ممکن است در زندگی هر کس پیش آید (مانند طلاق، جدایی والدین، مرگ یا ازدواج مجدد)، فرد را در وضعیتی قرار دهد تا تصمیماتی بگیرد که براساس تمایل و خواسته قلبی‌ او نیست. به‌گونه‌ای که اگر آن شرایط پیش نمی‌آمد، فکر و تصمیم زندگی تک‌نفره نیز شکل نمی‌گرفت.
دختران مصاحبه‌شونده در این پژوهش گفته‌اند، تجربه زندگی مستقل گاه باهدف مهاجرت به شهرهای بزرگتر است، درواقع کمبودها و امکانات اندک سبب شده‌اند که برخی از این دختران محیط خانوادگی را ترک کنند و برای پیشرفت کردن و کسب تجربه‌های شغلی، به کلانشهرها کوچ کنند؛ که حتما این انتخاب و تصمیم، مصائب و مشکلاتی در پی دارد.
از سوی دیگر، طولانی شدن دوران تجرد این دختران، کاهش آستانه تحمل قوانین خانواده‌ها از سوی آن‌ها را در پی داشته و در سوق دادنشان به زندگی تک‌نفره نقش به‌سزایی دارد.
بنابراین فرار از برچسب‌زنی و کاهش نگرش منفی اطرافیان به دلیل عدم ازدواج از دیگر دلایل انتخاب تنهازیستی در این پژوهش اعلام‌شده است.
براساس یافته‌های به‌دست‌آمده در این پژوهش، زندگی مستقل و خارج شدن از چتر حمایت مستقیم خانواده سبب شده است نه‌تنها بار منفی تجرد طولانی‌مدت کاسته شود بلکه بعد از مدت‌زمانی، با به نمایش گذاشتن موفقیت‌های اکتسابی در زندگی مستقل یک‌نفره، به این دسته از دختران به چشم دختر ازدواج‌نکرده در خانه پدر مانده نگریسته نشود. به همین خاطر هم هست که تنهازیستی راه‌حل گروهی از دختران برای گریز از نگرش منفی و پاسخ‌گویی در خصوص علل مجرد بودن انتخاب‌شده است.

افزایش طلاق از عوامل مؤثر بر کاهش جمعیت هر خانوار

به هر شکل بررسی چرایی رشد خانوارهای تک‌نفره را باید در بسترها و شرایط اجتماعی و فرهنگی جستجو کرد. عواملی همچون نداشتن امکان ازدواج، استقلال مالی دختران و افزایش سطح تحصیلات و… اما بازهم این تمام آن چیزی نیست که فرد را به انتخاب این سبک از زندگی سوق می‌دهد. به باور جامعه شناسان باید ریشه‌های این موضوع را در یک مجموعه موردبررسی قرار داد. این نکته را هم باید متذکر شد که در مقایسه با دهه‌های قبل کاهش تمایل به ازدواج و افزایش طلاق از عوامل مؤثر بر کاهش جمعیت هر خانوار است. درحالی‌که در سال ۱۳۵۸ تعداد ثبت طلاق ۲۱ هزار مورد در ایران بوده، این آمار در سال ۱۴۰۰ به ۲۰۴ هزار مورد رسیده است.
هم‌راستا با افزایش آمار طلاق، تغییر سبک زندگی در جامعه باعث شده است که برخلاف گذشته، زوج‌های مطلقه به سکونت در خانه پدری تمایلی نداشته باشند و در صورت استطاعت مالی با تهیه مسکن مجزا، زیستی تنها را برمی‌گزینند، و این امر از دیگر دلایل افزایش تعداد خانوارهای یک‌نفره است. دراین‌بین، گزارش برخی رسانه‌ها ازجمله روزنامه دنیای اقتصاد با تحقیق میدانی از واسطه‌های ملکی فعال در مناطق میانی و متوسط شهر، نشان می‌دهد از هر ۱۰ نفر متقاضی اجاره مسکن که به برخی از واسطه‌های فعال در این بازار رجوع می‌کنند، دو تا سه مورد مجرد، یا به بیان دقیق‌تر، خانوارهای تک‌نفره‌اند.

نزدیک به ۴۵ درصد ازدواج‌ها شکست می‌خورند

طبق گزارشی که تیرماه امسال ثبت‌احوال ارائه کرده، طی سه‌ماهه نخست ۱۴۰۲ در ۱۲ استان، به‌ازای هر دو ازدواج، دستکم یک مورد طلاق به ثبت رسیده است. در سال‌های اخیر جامعه‌شناسان درباره افزایش نرخ طلاق در کشور هشدار داده و مدعی شده‌اند که نزدیک به ۴۵ درصد ازدواج‌ها در کشور شکست می‌خورند.
احمد مرتضوی مقدم، رئیس وقت دیوان عالی کشور، نیز از ارجاع ۱۷ هزار پرونده اختلافات خانوادگی به دیوان عالی کشور در ۱۴۰۱ خبر داد. اما تمایل به زیست تک‌نفره فقط مربوط به افراد مجرد، یا زوج‌هایی نیست که از هم جدا می‌شوند. بر اساس پژوهش‌ها، درمجموع، تمایل به تشکیل خانواده در میان جوانان زیر ۳۰ سال کاهش‌یافته است.
مهاجرت از شهرهای کوچک به‌قصد اشتغال‌ یا تحصیل و تداوم اقامت در این شهرها، صرفا یکی از عوامل افزایش زیست تک‌نفره در جوانان است. ناتوانی از تأمین حداقل‌های لازم برای تشکیل خانواده یا فرزندآوری و بی‌ثباتی شرایط اقتصادی، عوامل دیگر از مجموعه دلایل مایل نبودن جوانان به تشکیل خانواده‌ است که به افزایش نرخ زیست مجردی در کشور انجامیده، اما این زنگ خطر هنوز جدی گرفته نشده است.
جامعه‌شناسی که تمایل به ذکر نام خود ندارد، در گفت‌وگو با «رسالت» عنوان می‌کند: «تمرکز مسئولان بر راهکارهای افزایش جمعیت سبب شده، پدیده تجرد مورد واکاوی دقیق قرار نگیرد و فقط بُعد ازدواج و فرزندآوری آن‌ها در طرح‌ و برنامه‌ها موردتوجه باشد. در یک چنین رویکردی، مسائل اقتصادی و اجتماعی موردتوجه قرار نمی‌گیرد، درحالی‌که به دلیل مشکلات معیشتی، آمار طلاق به نسبت گذشته افزایش‌یافته و این موضوع سبب شده تعداد زنان و مردان مجردی که تمایل به ازدواج مجدد ندارند بیشتر شود.»
این جامعه‌شناس تأکید می‌کند: «مادامی‌که با کاهش ازدواج و افزایش طلاق مواجه باشیم، نرخ زادآوری نیز بسیار تقلیل می‌یابد، در این رابطه نبود چشم‌انداز امیدبخش اقتصادی بسیار نگران‌کننده است چراکه به تغییر ارزش‌ها منجر خواهد شد، همان‌طور که سال‌هاست افزایش زادوولد و تعدد فرزندآوری نوعی ارزش اجتماعی محسوب نمی‌شود، بنابراین عوض کردن این تفکر به‌خصوص در بین جوانان امروزی بسیار دشوار است که نتیجه آن کاهش جمعیت کشور در دو دهه آینده و افزایش جمعیت سالمند و ازکارافتاده خواهد بود که تبعات اجتناب‌ناپذیری به‌دنبال دارد.»

هشداری برای ازهم‌گسیختگی نهاد خانواده

امان‌الله قرایی مقدم هم جامعه‌شناس دیگری است که نسبت به گسست نهاد خانواده ابراز نگرانی کرده و می‌گوید: «با توجه به روندی که از گذشته آغازشده بود، پیش‌بینی می‌شد، نرخ ازدواج با کاهش روبه‌رو شود و چندین عامل در کاهش نرخ ازدواج دخیل است؛ از گذشته به‌صورت سنتی، تحصیل جوانان در دانشگاه و همچنین سربازی رفتن پسران، حداقل ۶ سال ازدواج را در حالت طبیعی به تعویق می‌انداخت، از سوی دیگر زمانی که یک جوان از دانشگاه و یا سربازی فارغ می‌شود، می‌خواهد شغلی بیابد تا براساس درآمدش نسبت به ازدواج اقدام کند، این‌ها شرایطی است که در حالت عادی و ثبات اقتصادی می‌توان برای عدم ازدواج متصور بود، حال در شرایط حاضر باید دلایل دیگری را برای عدم ازدواج به موارد فوق اضافه کرد. بدین معنی که امروزه ارتباطات افراد به نسبت گذشته تغییر محسوسی کرده و تغییر در باورها و نگرش‌های والدین و فرزندان باعث تفاوت دیدگاه دو طرف شده است و برهمین اساس، فرزندان مانند گذشته حاضر نیستند از هنجارها و قوانین خانواده پیروی کنند. همین موضوع هم سبب شده است شیوه زندگی تک‌نفره جایگزین ارزش‌های جمع‌گرایانه شود. از دهه ٨٠ تاکنون هشدارهای لازم برای ازهم‌گسیختگی نهاد خانواده داده شد، اما گوش شنوایی وجود نداشت. در حال حاضر باید دلایل عدم ازدواج را به دو قسمت عمده تقسیم کرد. بخش اول مربوط به اوضاع بداقتصادی است؛ از عدم تأمین معیشت خانواده و افزایش نرخ بیکاری تا گرانی و افزایش تورم که باعث شده سن ازدواج افزایش یابد، در حال حاضر بالغ‌بر ٨ درصد از جمعیت فعال کشور، بیکارند و براساس آمارهای رسمی مراجعی مانند بانک مرکزی و مرکز آمار، خط فقر در کشور ۱۷ تا ۱۸ میلیون تومان است، بدیهی است که برخی معتقدند خط فقر واقعی بیش از این ارقام است، اما اگر ما بنا را بر همین ارقام رسمی بگذاریم، اغلب جوانانی که در سن ازدواج قرار دارند، زیرخط فقر هستند، بنابراین اوضاع اقتصادی و وخامت آن را در نظر گرفته و ترجیح می‌دهند، خود را درگیر چنین وضعیت وحشتناکی نکنند.»

سن ازدواج بین پسران ۲۸/۵ تا ۳۰ سال و در بین دختران ۲۵ تا ۲۶/۵ سال است که نسبت به گذشته بسیار افزایش‌یافته است. آن‌طور که قرایی مقدم روایت می‌کند، «بخش دوم دلایل کاهش نرخ ازدواج به تغییر نگرش و فکر جوانان نسبت به تشکیل خانواده ارتباط دارد که این مسئله از مشاهده تجربه زندگی مشترک و انقطاع عاطفی در میان اطرافیان ناشی می‌شود. زمانی که درباره انقطاع روابط در یک خانواده سخن می‌گوییم ممکن است تنها منظور غذا نخوردن خانواده کنار هم باشد و یا ممکن است نبود ارتباطات کلامی بین اعضاء مدنظر باشد؛ به این صورت که هریک از افراد خانواده کار خود را انجام می‌دهد و فقط زیر یک سقف زندگی می‌کنند. اما بدترین حالت این است که نه‌تنها بخشی از این‌روابط وجود ندارد، بلکه ارتباط بیولوژیکی و حتی زناشویی میان همسران نیز از بین رفته است و در این خانواده‌ها اساسا هیچ چتر احساسی شکل نمی‌گیرد. در خانه‌ای که فقط خوابگاه اعضای خانواده محسوب می‌شود و اعضا هیچ‌گونه روابط عاطفی و حتی وابستگی مالی هم به یکدیگر ندارند، اوضاع بسیار حادتر است. بنابراین جوانان در آستانه ازدواج، با مشاهده این موارد، در تصمیم‌گیری برای ازدواج دست‌ودلشان می‌لرزد. از طرفی با توجه به وجود شبکه‌های اجتماعی ارتباط انسان‌ها با یکدیگر نیز بسیار متنوع و متفاوت شده، در چنین شرایطی هم‌زمان با کاهش ازدواج، نرخ طلاق نیز بالا می‌رود، تمامی دلایلی که برای کاهش ازدواج وجود دارد، در مورد افزایش طلاق نیز صدق می‌کند. بدین معنا که بدتر شدن اوضاع اقتصادی به کاهش سطح رفاه خانواده‌ها و افزایش طلاق منجر شده، به‌بیان‌دیگر آنچه نرخ جدایی را در حال حاضر افزایش داده، وضعیت بدمعیشت است که درگیری‌ خانواده‌ها را افزایش داده. در کنار عامل اقتصادی، تغییر نگرش و تفکر و همچنین تنوع‌طلبی هم مزید بر علت شده و همه این‌ها زمینه‌ساز شکل‌گیری خانواده‌های تک‌نفره است.»

 

روزنامه رسالت