یادداشتهای اسدالله علم:. یک دختر فرانسوی همراه من بود. شب و روز یکشنبه را میخواستم کاملاً استراحت و تفریح بکنم، ولی با کمال سماجت از من بلیت طیاره گرفت که صبح یکشنبه برود به فرانسه در حوزه خودش رأی بدهد (در دور اول). به علاوه پدر و مادرش را وادار به رأی دادن بنماید و برگردد. همین کار را کرد و رفت به دوگل رأی داد و عصر برگشت. میگفت حالا صحبت کشور است، صحبت شخص نیست. وطن در خطر است. من واقعاً به این دختر که دوست من هم نبود و فقط به زیبایی او علاقمند بودم، به اخلاقش سجده کردم. وقتی برگشت بر پای او بوسه زدم و مدتها گریستم. زیرا خیلی مشکوک هستم که در کشور ما چنین علاقههایی پیدا بشود.